گنجور

شمارهٔ ۶۰

پناه ملت و داعی خلق نصرة دین
تویی که هست ضمیر تو با قضا همراز
کرم،حقیقی و ذاتی تو راست در عالم
هرآنچه هست دگر استعارت است و مجاز
اگر به عنف زنی بانگ ناگهان بر کوه
ز هیبت تو صدا را فرو شود آواز
خدایگانا زان پس که روزگار مرا
بتاخت مدت ده سال در نشیب و فراز
عزیمتم همه آن بود و بس که یکچندی
کنم جناب تو را قبله دعا و نیاز
چه موجب است که از خدمت تو محرومم
نه تو بخیل و نه من جاهل و نه راه دراز

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: سیاوش جعفری

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

پناه ملت و داعی خلق نصرة دین
تویی که هست ضمیر تو با قضا همراز
هوش مصنوعی: تو پناه ملت و دعوت‌کننده مردم به سوی دین هستی، زیرا ضمیر و نیت تو با قضا و قدر الهی در هماهنگی است.
کرم،حقیقی و ذاتی تو راست در عالم
هرآنچه هست دگر استعارت است و مجاز
هوش مصنوعی: در این جهان، محبت و لطف تو از ظرافت و حقیقتی خاص برخوردار است، در حالی که هر آنچه غیر از این باشد، تنها نشانه‌ای از آن واقعیات است و نمی‌تواند به اندازهٔ محبت حقیقی تو اهمیت داشته باشد.
اگر به عنف زنی بانگ ناگهان بر کوه
ز هیبت تو صدا را فرو شود آواز
هوش مصنوعی: اگر به طور ناگهانی بر کوه فریاد بزنی، صدای تو به خاطر قدرت و هیبت تو، از شدت وحشت خاموش می‌شود.
خدایگانا زان پس که روزگار مرا
بتاخت مدت ده سال در نشیب و فراز
هوش مصنوعی: خداوند، پس از اینکه زمان به من سختی‌های فراوانی را تحمیل کرد، به مدت ده سال در اوج و فرود زندگی‌ام مرا همراهی کرد.
عزیمتم همه آن بود و بس که یکچندی
کنم جناب تو را قبله دعا و نیاز
هوش مصنوعی: تمام خواسته‌ام این است که برای مدتی تو را به عنوان محور دعا و درخواست‌های خود قرار دهم.
چه موجب است که از خدمت تو محرومم
نه تو بخیل و نه من جاهل و نه راه دراز
هوش مصنوعی: چه دلیلی وجود دارد که من از خدمت تو بی‌نصیبم؟ نه تو انسان بخیلی هستی و نه من فرد نادانی، و نه مسیر ما به همدیگر طولانی است.