گنجور

شمارهٔ ۳۳

سر اکابر آفاق شمس دولت و دین
تویی که قدرت تو کوه را کمر گیرد
سپاه حادثه را خوف تو به زخم سنان
چو بخت دشمنت از خواب بی خبر گیرد
فلک بسان همایی ست پرگشاده مقیم
برانک بیضه ملکت به زیر پر گیرد
ز لفظ بنده به سمع خدایگان برسان
چنانک لفظ تو باشد مگر که درگیرد
که گر تو دست کرم بر سرم نخواهی داشت
سپهر سرزده زودم ز دست بر گیرد

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: سیاوش جعفری

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

سر اکابر آفاق شمس دولت و دین
تویی که قدرت تو کوه را کمر گیرد
هوش مصنوعی: تو بزرگ‌تری در تمام جهان؛ روشنایی و دارایی این کشور و دین. آنچنان قدرت و نیرویی داری که می‌شوی قادر به پایین آوردن کوه‌ها.
سپاه حادثه را خوف تو به زخم سنان
چو بخت دشمنت از خواب بی خبر گیرد
هوش مصنوعی: هرگاه ترس تو همچون ضربه‌ای از نیزه به لشکر حوادث حمله‌ور شود، دشمن تو از خواب بی‌خبر بیدار خواهد شد.
فلک بسان همایی ست پرگشاده مقیم
برانک بیضه ملکت به زیر پر گیرد
هوش مصنوعی: آسمان مانند پرنده‌ای بزرگ است که بال‌هایش را گشوده و در حال پرواز است و تحت حمایت آن، سرزمین پادشاهی به زیر بال‌هایش قرار دارد.
ز لفظ بنده به سمع خدایگان برسان
چنانک لفظ تو باشد مگر که درگیرد
هوش مصنوعی: از زبان من به گوش خداوند برسان، مانند این که کلام خودت باشد، مگر این که در آن تأمل کنی.
که گر تو دست کرم بر سرم نخواهی داشت
سپهر سرزده زودم ز دست بر گیرد
هوش مصنوعی: اگر تو محبت و لطفی بر سر من نداشته باشی، آنگاه آسمان ناگهان مرا از دست خواهد گرفت.