گنجور

شمارهٔ ۳۲

جمال دین سر احرار روزگار حسن
ایا به جنب بزرگیت صحن عالم خرد
تویی که منشی فرمان تو به دست نفاذ
حروف حادثه از روی آسمان بسترد
هر آن شمار که خصم تو از جهان برداشت
فذلکش نفس چند بود هم بشمرد
اگر چه پشت مرا از قبول تو گرم است
دلم ز سردی دوران آسمان بفسرد
یکی غم از دل من پای باز پس نکشید
مگر دست به دستش به دیگری بسپرد
اگر چه عاشق بزم توام گرانی خویش
سبک سبک به کریمان نمی توانم برد
مرا دلیست ز صد گونه درد مالامال
ز لطف تو سر آن درد ریز جامی درد
تو سایه افکن و انگار کافتاب نماند
تو شاد زی و چنان دان که روزگار بمرد

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: سیاوش جعفری

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

جمال دین سر احرار روزگار حسن
ایا به جنب بزرگیت صحن عالم خرد
هوش مصنوعی: این عبارت به زیبایی و ارادت به دین و ارزش‌های انسانی اشاره دارد. به نظر می‌رسد طلب شمول و نفوذ جمال و بزرگی یک شخصیت معنوی در دنیا و عرصه‌های مختلف زندگی است. همچنین، از ما دعوت می‌شود تا به حرکت و تحول در عالم هستی توجه کنیم و فراتر از محدودیت‌های خرد، به اهمیت آزادی و زیبایی در زندگی پی ببریم.
تویی که منشی فرمان تو به دست نفاذ
حروف حادثه از روی آسمان بسترد
هوش مصنوعی: تو هستی که به دست تو، حروف و وقایع تازه از آسمان به فرمانت عرضه می‌شود.
هر آن شمار که خصم تو از جهان برداشت
فذلکش نفس چند بود هم بشمرد
هوش مصنوعی: هر تعداد دشمنانی که از دنیا رفته‌اند، نفس تو چه مقدار است که می‌توانی بشماری.
اگر چه پشت مرا از قبول تو گرم است
دلم ز سردی دوران آسمان بفسرد
هوش مصنوعی: اگرچه وجود تو برای من دلگرم‌کننده است، اما دلم به خاطر فراز و نشیب‌های زندگی و سختی‌هایی که در آن تجربه می‌کنم، افسرده و سرد است.
یکی غم از دل من پای باز پس نکشید
مگر دست به دستش به دیگری بسپرد
هوش مصنوعی: هیچ کسی در غم من قدمی برنداشت، مگر اینکه عشق آن را به دیگری سپرد.
اگر چه عاشق بزم توام گرانی خویش
سبک سبک به کریمان نمی توانم برد
هوش مصنوعی: با اینکه به میهمانی تو بسیار علاقه‌مندم، اما به خاطر بار سنگین مشکلات خودم نمی‌توانم با دل شادی به کسانی که کرم و بزرگی دارند، حاضر شوم.
مرا دلیست ز صد گونه درد مالامال
ز لطف تو سر آن درد ریز جامی درد
هوش مصنوعی: دل من پر از انواع دردهایی است، ولی به خاطر محبت تو، از آن دردها کمی می‌کاهم و انگار جامی را پر از درد می‌ریزم.
تو سایه افکن و انگار کافتاب نماند
تو شاد زی و چنان دان که روزگار بمرد
هوش مصنوعی: تو همواره با آرامش و شادی زندگی کن و به یاد داشته باش که زندگی زودگذر است و مثل سایه‌ای در حال حرکت است.