شمارهٔ ۳
عالی رضی دین تویی آن شمع دل که هست
لفظ شکرفشان تو پیرایه صواب
با شمع دولت تو بر افروخت روزگار
درکام آرزو چو شکر گشت صبر و صاب
چون بخت در رخ تو شکرخنده زد چو صبح
گو تیره شو ز غصه آن شمع آفتاب
بشنو حکایتی ز شکر خوشتر و بدانک
چون شمع نیم مرده نه تن دارم و نه تاب
یاری که شمع مجلس انسست در جمال
با من برای و شکر کرد دی عتاب
جاری زبان من ز عتاب چو شکرش
افتاد چون زبانه شمع اندر اضطراب
تدبیر چیست کز پی تدبیر آن کنون
چون شمعم اندر آتش و چون شکر اندر آب
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: سیاوش جعفری
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
عالی رضی دین تویی آن شمع دل که هست
لفظ شکرفشان تو پیرایه صواب
هوش مصنوعی: درست و شایسته، تویی دین و ایمان، و مانند شمعی هستی که نورش دلها را روشن میکند و کلمات شیرینی که بر زبان جاری میکنی، زینت و زیبایی راستینی است.
با شمع دولت تو بر افروخت روزگار
درکام آرزو چو شکر گشت صبر و صاب
هوش مصنوعی: با نور خوشبختی تو، روزگار روشن و دلانگیز میشود و آرزوهایم همچون شکر شیرین میگردند، صبر و شکیباییام نیز به طعم خوشی تبدیل میشود.
چون بخت در رخ تو شکرخنده زد چو صبح
گو تیره شو ز غصه آن شمع آفتاب
هوش مصنوعی: بخت تو مانند یه لبخند شیرین، خوشحال و روشن است. پس ای صبح، برای اینکه از غصه آن شمع آفتاب راضی بشویم، بهتر است تاریک شوی.
بشنو حکایتی ز شکر خوشتر و بدانک
چون شمع نیم مرده نه تن دارم و نه تاب
هوش مصنوعی: داستانی را بشنو که از هر شیرینی لذتبخشتر است و بدان که من مانند شمعی نیمهجان، نه وجودی دارم و نه انرژی.
یاری که شمع مجلس انسست در جمال
با من برای و شکر کرد دی عتاب
هوش مصنوعی: یار، که نورانی است در جمع ما و زیباییاش با من یکی است، به خاطر این زیبایی و لطفی که به من دارد، از من قدردانی کرد و این قدردانی همراه با
چاشنی محبت و کمی سرزنش بود.
جاری زبان من ز عتاب چو شکرش
افتاد چون زبانه شمع اندر اضطراب
هوش مصنوعی: زبان من به خاطر خشم مانند شکر در حال ذوب شدن است، همچنان که شعله شمع در حالت ناامنی میلرزد.
تدبیر چیست کز پی تدبیر آن کنون
چون شمعم اندر آتش و چون شکر اندر آب
هوش مصنوعی: تدبیر چیست که اکنون احساس میکنم مثل شمعی در آتش یا مانند شکر در آب ذوب میشوم؟