گنجور

شمارهٔ ۲۲

بزرگوارا دانم که بر خلاف قدر
حقیقت است که جز کردگار قادر نیست
به حکم آنک بد و نیک هر چ پیش آید
مقدّرست به هر حال اگر چ ظاهر نیست
به سعی می نشود هیچ گونه روزی بیش
ز روی کم خردی گرچه مرد صابر نیست
بلی عنایت صاحب که در مصالح خلق
ز یک دقیقه به انواع لطف قاصر نیست
چو سوی جمله نظر می کند ز روی کرم
چرا به جانب من هیچ گونه ناظر نیست
به صد امید دل اندر تو بسته ام که از آن
زبان حال من به اتمام هیچ شاکر نیست

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: سیاوش جعفری

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بزرگوارا دانم که بر خلاف قدر
حقیقت است که جز کردگار قادر نیست
هوش مصنوعی: ای بزرگوار، می‌دانم که حقیقت این است که جز خداوند، هیچ کس قدرتی ندارد.
به حکم آنک بد و نیک هر چ پیش آید
مقدّرست به هر حال اگر چ ظاهر نیست
هوش مصنوعی: به این معناست که هر چیزی که در زندگی اتفاق می‌افتد، چه خوب و چه بد، از پیش مقدر شده است و در هر شرایطی، حتی اگر در لحظه معلوم نباشد، باید به تقدیر ایمان داشت.
به سعی می نشود هیچ گونه روزی بیش
ز روی کم خردی گرچه مرد صابر نیست
هوش مصنوعی: با تلاش و کوشش نمی‌توان به نتیجه‌ای بیشتر از آنچه که ناشی از ناآگاهی و کم‌خردی است، دست پیدا کرد، حتی اگر فرد صبور باشد.
بلی عنایت صاحب که در مصالح خلق
ز یک دقیقه به انواع لطف قاصر نیست
هوش مصنوعی: البته، به راستی که صاحب نظر به گونه‌ای بر احوال و نیازهای مردم آگاه است که در هر لحظه و با انواع محبت‌ها از کمک به آنها دریغ نمی‌کند.
چو سوی جمله نظر می کند ز روی کرم
چرا به جانب من هیچ گونه ناظر نیست
هوش مصنوعی: وقتی که به همه جا نگاه می‌کند و به خاطر لطف و kindness خود، چرا هیچ توجهی به من نمی‌کند؟
به صد امید دل اندر تو بسته ام که از آن
زبان حال من به اتمام هیچ شاکر نیست
هوش مصنوعی: با امیدهای فراوان دل خود را به تو سپرده‌ام، اما از آنچه که در دل دارم، هیچ نماینده‌ای برای نشان دادن حال من وجود ندارد و من از این بابت شاکر نیستم.