شمارهٔ ۱۵
خدایگانا بر بنده بندگیت چنانک
نماز و روزه بود بر جهانیان فرض است
و لیک عرض کنم حال خود که نزد صدور
گشایش غم ارباب حاجت از عرض است
معلّق است دلم در کشاکش غم وام
چنانک گویی بین السماء والارض است
به حالتی برسیدم که تا به آب سبوی
هر آنچ وجه معاش من است از قرض است
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: سیاوش جعفری
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
خدایگانا بر بنده بندگیت چنانک
نماز و روزه بود بر جهانیان فرض است
هوش مصنوعی: ای خدای بزرگ، بر بندهات بندگیات را بگذر بهگونهای که همچون نماز و روزهای که بر تمام مردم واجب است.
و لیک عرض کنم حال خود که نزد صدور
گشایش غم ارباب حاجت از عرض است
هوش مصنوعی: اما اجازه دهید حال خود را بیان کنم؛ وقتی که در برابر قدرتهای بزرگ قرار میگیرد، از کجا باید برای رفع مشکلات و نیازهای خود درخواست کمک کنم.
معلّق است دلم در کشاکش غم وام
چنانک گویی بین السماء والارض است
هوش مصنوعی: دل من در میان درد و غم وام معلق و آویزان است، به گونهای که انگار در ارتفاعی بالاتر از زمین و آسمان قرار دارد.
به حالتی برسیدم که تا به آب سبوی
هر آنچ وجه معاش من است از قرض است
هوش مصنوعی: به وضعیتی رسیدم که تمام خوراک و مایحتاج زندگیام فقط از طریق قرض و بدهی تأمین میشود و به همین دلیل همواره در اضطراب و نگرانی هستم.