شمارهٔ ۱۲
پناه و مقصد اهل هنر صفیّ الدّین
تویی که همَّت تو سر بر آسمان سوده ست
هر آن صفت که ز جیب فنا برآرد سر
به عمر دامن جاهت بدان نیالوده ست
قلم که دایم و صّافی کمال تو کرد
رخش به دوده خجلت همیشه اندوده ست
بزرگوارا بی سعی درین مدّت
دلم ز غصّه و چانم ز غم نیاسوده ست
ز چرخ سفله جفاها کشیده ام گرچه
هنوز ناله من هیچ گوش نشنوده ست
از آن زمان که من اینجا نشسته ام صد بار
همه بسیط زمین صیت من بپیموده ست
کنون به کام و به ناکام می روم که مرا
جهان عنان ارادت ز دست بر بوده ست
به خدمت آمده بودم بگاه تر گفتند
که خواجه دوش نشاط شراب فرموده ست
ز خرمی همه شب تا گه دمیدن صبح
چو بخت خویش نخفته ست و هیچ نغنوده ست
کنون ز مستی و بی خوابی شبانه هنوز
چو خلق در کنف اهتمامش آسوده ست
ز روزگار دو رنگم تغابنی ست عظیم
که این سعادتم امروز روی ننموده ست
به حضرتت چو مرا فرصت وداع نبود
کنون امید ملاقاتم از تو بیهوده ست
تو سود کن ز جهان نام نیک اگرچه مرا
دو ماهه عمر بر امیدها زبان بوده ست
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: سیاوش جعفری
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
پناه و مقصد اهل هنر صفیّ الدّین
تویی که همَّت تو سر بر آسمان سوده ست
هوش مصنوعی: تو پناه و هدف هنرمندان هستی و تلاش تو به قدری بلند است که به آسمانها رسیده است.
هر آن صفت که ز جیب فنا برآرد سر
به عمر دامن جاهت بدان نیالوده ست
هوش مصنوعی: هر ویژگی و صفتی که از دنیا و ناپایداری به ظهور برسد، به عمر و بزرگی مقام تو لطمهای نخواهد زد.
قلم که دایم و صّافی کمال تو کرد
رخش به دوده خجلت همیشه اندوده ست
هوش مصنوعی: قلم همواره با بینقصی و صفایی که از تو دارد، نشان از اهمیت و بزرگی تو مینویسد؛ اما زیبایی و شکوه تو همیشه در سایه دودی از خجالت قرار دارد.
بزرگوارا بی سعی درین مدّت
دلم ز غصّه و چانم ز غم نیاسوده ست
هوش مصنوعی: ای بزرگوار، در این مدت بدون تلاش و زحمتی، دل من از اندوه و جانم از غم آرامش نیافته است.
ز چرخ سفله جفاها کشیده ام گرچه
هنوز ناله من هیچ گوش نشنوده ست
هوش مصنوعی: از دوران سخت و بیرحمی که بر من گذشته، درد و رنجهای زیادی را تحمل کردهام، اما هنوز هیچکس صدای نالههایم را نشنیده است.
از آن زمان که من اینجا نشسته ام صد بار
همه بسیط زمین صیت من بپیموده ست
هوش مصنوعی: از وقتی که من در اینجا نشستهام، صد بار همهی دنیای وسیع را پیمودهام و تجربه کردهام.
کنون به کام و به ناکام می روم که مرا
جهان عنان ارادت ز دست بر بوده ست
هوش مصنوعی: اکنون با حالتی شاد و یا ناراحت به مسیر خود ادامه میدهم، زیرا دیگر کنترل ارادتم بر روی جهان از دستم خارج شده است.
به خدمت آمده بودم بگاه تر گفتند
که خواجه دوش نشاط شراب فرموده ست
هوش مصنوعی: من به خدمت آمده بودم که در آن زمان گفتند که آقا دیشب خوشی و لذت از شراب را تجربه کرده است.
ز خرمی همه شب تا گه دمیدن صبح
چو بخت خویش نخفته ست و هیچ نغنوده ست
هوش مصنوعی: از خوشحالی شب را تا صبح بیدار ماندهام، چون بخت من خوابیده و هیچچیز آرامش ندارد.
کنون ز مستی و بی خوابی شبانه هنوز
چو خلق در کنف اهتمامش آسوده ست
هوش مصنوعی: اکنون به خاطر مستی و بیخوابی شبانه، هنوز مانند مردم دیگر آسوده در زیر پرچم توجه او به سر میبرم.
ز روزگار دو رنگم تغابنی ست عظیم
که این سعادتم امروز روی ننموده ست
هوش مصنوعی: از زمانه به شدت تأثیرپذیرم و تغییرات آن برایم بزرگ و مهم است، زیرا امروز خوشبختیام به شکل دقیق و واضحی خود را نشان نداده است.
به حضرتت چو مرا فرصت وداع نبود
کنون امید ملاقاتم از تو بیهوده ست
هوش مصنوعی: به خاطر اینکه نتوانستم به تو خداحافظی کنم، حالا امیدم به دیدارت بیفایده است.
تو سود کن ز جهان نام نیک اگرچه مرا
دو ماهه عمر بر امیدها زبان بوده ست
هوش مصنوعی: از دنیا بهره ببر و نام نیکی از خود بر جای بگذار، هرچند که من فقط دو ماه از عمرم باقی مانده و امیدهایم نامحدود بوده است.