گنجور

شمارهٔ ۱۰

بدر دین حاکم آفاق مبارک تویی انک
گلبن ملک ز تو تازه و تر بشکفته ست
آستین کرمت بی غرض دنیاوی
صد ره از روی جهان گرد حوادث رفته ست
این سعادت که تو را روی نموده ست هنوز
صد یکی نیست از آنها که قضا پذرفته ست
سخنی هست مرا با تو نهان نتوان کرد
که ز رای تو خرد هیچ سخن ننهفته ست
آمدم سوی درت تا کنم از صدق نثار
آن گهرها که به مدح تو ضمیرم سفته ست
پرده دار از پس در گفت که او مست بخفت
زان سبب طبعم از آن لحظه هنوز آشفته ست
تو که بیداری چون دولت هشیار و چو عقل
خفته و مست ندانم ز چه رویت گفته ست
تو نیی مست که عقل من شیدا مست است
تو نیی خفته که بخت من مسکین خفته ست

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: سیاوش جعفری

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بدر دین حاکم آفاق مبارک تویی انک
گلبن ملک ز تو تازه و تر بشکفته ست
هوش مصنوعی: تو ای نور دین و حاکم جهانیان، تو را تبریک می‌گویم. به خاطر توست که گل‌های ملک شکفته و تازه شده‌اند.
آستین کرمت بی غرض دنیاوی
صد ره از روی جهان گرد حوادث رفته ست
هوش مصنوعی: آستین خداوندی تو بدون هیچ منفعت دنیوی، بارها و بارها از روی این دنیا و اتفاقاتش عبور کرده است.
این سعادت که تو را روی نموده ست هنوز
صد یکی نیست از آنها که قضا پذرفته ست
هوش مصنوعی: این خوشبختی که به تو روی آورده، هنوز به اندازه یک در صد از کسانی نیست که در برابر سرنوشت تسلیم شده‌اند.
سخنی هست مرا با تو نهان نتوان کرد
که ز رای تو خرد هیچ سخن ننهفته ست
هوش مصنوعی: من با تو سخنی دارم که نمی‌توان آن را مخفی نگه داشت، زیرا هیچ اندیشه‌ای از تو را نمی‌توان پنهان کرد.
آمدم سوی درت تا کنم از صدق نثار
آن گهرها که به مدح تو ضمیرم سفته ست
هوش مصنوعی: به سمت در خانه‌ات آمدم تا با صداقت و خلوص نیت، از آن گوهرهای نابی که به خاطر ستایش تو در دل دارم، نثار کنم.
پرده دار از پس در گفت که او مست بخفت
زان سبب طبعم از آن لحظه هنوز آشفته ست
هوش مصنوعی: پرده‌دار از پشت در گفت که او مست شده و خوابش برده. به همین دلیل، از آن لحظه به بعد، حال من به‌هم‌ریخته و نامنظم است.
تو که بیداری چون دولت هشیار و چو عقل
خفته و مست ندانم ز چه رویت گفته ست
هوش مصنوعی: تو که بیداری، مثل یک دولت هوشیار هستی و مثل عقلی که خواب است و هوشیار نیست، نمی‌دانم از چه چیزی درباره‌ات سخن گفته‌اند.
تو نیی مست که عقل من شیدا مست است
تو نیی خفته که بخت من مسکین خفته ست
هوش مصنوعی: تو اصلاً مست نیستی که من دیوانه بشوم؛ تو خواب نیستی، اما بخت من در خواب است و بی‌خبر.