گنجور

شمارهٔ ۴

ای به عیدی دلم به روی تو شاد
عید را روی تو مبارک باد
هر کجا یاد چهره تو کنند
هیچکس را ز عید ناید یاد
ای بسا دل که از هوای لبت
در میان گل و گلاب افتاد
هر زمان شادی نوست مرا
زان رخ همچو صورت نوشاد
نی، غلط می کنم چه می گویم!
با چنین غم چگونه باشم شاد!؟
قبله نیکوان بغدادی
وز تو چشمم چو دجله بغداد
بر فلک تاختی به تندی اسب
تا رخت ماه را رخی بنهاد
می نترسی از آنک در تو رسد
آنچ کردی به جانم از بیداد
تا من از دست محنت تو کنم
پیش مخدوم خویشتن فریاد

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: سیاوش جعفری

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای به عیدی دلم به روی تو شاد
عید را روی تو مبارک باد
هوش مصنوعی: در این روزهای شاد و عید، دل من به خاطر روی تو خوشحال است و به تو تبریک می‌گویم.
هر کجا یاد چهره تو کنند
هیچکس را ز عید ناید یاد
هوش مصنوعی: هر جایی که کسی به یاد چهره تو بیفتد، هیچ‌کس دیگر را به یاد جشن و عید نمی‌آورد.
ای بسا دل که از هوای لبت
در میان گل و گلاب افتاد
هوش مصنوعی: بسیاری از دل‌ها به خاطر آرزوی بوسه‌ات در میان گل‌ها و عطر گلاب گرفتار شده‌اند.
هر زمان شادی نوست مرا
زان رخ همچو صورت نوشاد
هوش مصنوعی: هر بار که به چهره‌ات نگاه می‌کنم، از شادی تازه‌ای پر می‌شوم که همچون میوه‌ای خوشمزه است.
نی، غلط می کنم چه می گویم!
با چنین غم چگونه باشم شاد!؟
هوش مصنوعی: نمی‌دانم چرا چنین می‌گویم! با این همه غمی که دارم، چطور می‌توانم خوشحال باشم؟
قبله نیکوان بغدادی
وز تو چشمم چو دجله بغداد
هوش مصنوعی: عشق من به تو مانند دجله در بغداد است، که زیبایی و نیکویی در آن جاری است. تو برای من مانند قبله‌ای هستی که هدایتگر و آرزویم است.
بر فلک تاختی به تندی اسب
تا رخت ماه را رخی بنهاد
هوش مصنوعی: تو با سرعت و شتابی همچون اسب به آسمان دویدی تا چهره زیبا و درخشان ماه را به نمایش بگذاری.
می نترسی از آنک در تو رسد
آنچ کردی به جانم از بیداد
هوش مصنوعی: آیا از این نمی‌ترسی که آنچه بر من گذشته، به خودت برگردد؟
تا من از دست محنت تو کنم
پیش مخدوم خویشتن فریاد
هوش مصنوعی: من برای اینکه ناله و فریاد خود را از درد و رنج تو به پیش صاحب اختیار و معشوق خود ببرم، به تو احتیاج دارم.