شمارهٔ ۳
ز من چندان که میخواهی وفا هست
از این معنی بگو یک جو تو را هست؟
چه گویم وای دل گویی که جان کن
کنون هم از تو پرسم این وفا هست؟
سلامم را جوابی نیست از تو
بگو در هیچ مذهب این روا هست؟
به غم گفتی برو خون کن دلش را
ز غم واپرس تا خود دل به جا هست؟
چو گویم وصل، گویی وقت آن نیست
به غم قانع شدم اینت رضا هست؟
گر از غم بر درت جان داد سهلست
چو من در شهر عشقت صد گدا هست؟
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: سیاوش جعفری
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ز من چندان که میخواهی وفا هست
از این معنی بگو یک جو تو را هست؟
هوش مصنوعی: هر چقدر که میخواهی از من وفاداری و پایبندی دارم، اما آیا تو هم چیزی از این وفا برایم داری؟
چه گویم وای دل گویی که جان کن
کنون هم از تو پرسم این وفا هست؟
هوش مصنوعی: چه بگویم، ای دل؟ جانم را میکنی که آیا این وفا وجود دارد؟
سلامم را جوابی نیست از تو
بگو در هیچ مذهب این روا هست؟
هوش مصنوعی: سلامم را پاسخی از تو نیست؛ آیا در هیچ دینی چنین رفتار نادرستی وجود دارد؟
به غم گفتی برو خون کن دلش را
ز غم واپرس تا خود دل به جا هست؟
هوش مصنوعی: در این بیت، گوینده به غم اشاره میکند و میپرسد که آیا باید دل کسی را از غم بپرسیم، در حالی که خود دل هنوز در جای خود قرار دارد و زندگی را ادامه میدهد؟ به نوعی، اشاره به این است که در میان درد و رنج، ممکن است درک و توجهی به حال دیگران نداشته باشیم.
چو گویم وصل، گویی وقت آن نیست
به غم قانع شدم اینت رضا هست؟
هوش مصنوعی: زمانی که میگویم به وصال رسیدم، گویی هنوز وقتش فرا نرسیده است. به ناچار با غم کنار آمدهام و آیا این همان راضی بودن نیست؟
گر از غم بر درت جان داد سهلست
چو من در شهر عشقت صد گدا هست؟
هوش مصنوعی: اگر کسی به خاطر اندوه نزد تو جان بدهد، آسان است؛ زیرا در شهر عشق تو، هزاران فقیر و بینوایی وجود دارند.