شمارهٔ ۲
یار میخواره من دی قدحی باده به دست
با حریفان ز خرابات برون آمد مست
بر در صومعه بنشست و سلامی در داد
سرِ خُم را بگشاد و در غم را بربست
دل هر دیو دل از ما که بدید آن مه نو
گشت آشفته و دیوانه و زنجیر گسست
زلف زنجیر وَشش کز سر ایمان برخاست
رقم کفر به ما بر بنشاند و بنشست
پشت بر صومعه کردیم و سوی بتکده روی
خرقه را پاره بکردیم و همه توبه شکست
با حریفان قلندر به خرابات شدیم
زهد بر هم زدهء کاسه به کف، کوزه به دست
چون ظهیر از سر آن زلف گشادیم گره
که کمینه گرهی دارد ازو پنجه شست
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: سیاوش جعفری
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
یار میخواره من دی قدحی باده به دست
با حریفان ز خرابات برون آمد مست
هوش مصنوعی: دوست شرابخور من، با جامی پر از شراب، در کنار دوستان دیگر، از میخانه خارج شد و مست بود.
بر در صومعه بنشست و سلامی در داد
سرِ خُم را بگشاد و در غم را بربست
هوش مصنوعی: او بر درِ کانون عبادت نشسته و سلامی را نثار کرد، سپس درِ خُم را باز کرد و درِ غم را بست.
دل هر دیو دل از ما که بدید آن مه نو
گشت آشفته و دیوانه و زنجیر گسست
هوش مصنوعی: هر شیطانی که دلش به ما بیفتد، آن ماه نازک در آسمان، به خاطر این عشق آشفته و دیوانه میشود و زنجیرهایی که او را محدود کرده بودند، پاره میکند.
زلف زنجیر وَشش کز سر ایمان برخاست
رقم کفر به ما بر بنشاند و بنشست
هوش مصنوعی: زلفها و زنجیرهایی که از سر ایمان آزاد شدند، نشانههای کفر را بر ما به تصویر کشیدند و آرام گرفتند.
پشت بر صومعه کردیم و سوی بتکده روی
خرقه را پاره بکردیم و همه توبه شکست
هوش مصنوعی: ما به عبادتگاه پشت کردیم و به سمت معبد بتها رفتیم، لباس مقدس خود را پاره کردیم و همه نمازی که خوانده بودیم را شکستیم.
با حریفان قلندر به خرابات شدیم
زهد بر هم زدهء کاسه به کف، کوزه به دست
هوش مصنوعی: ما با دوستان رنگارنگ خود به میخانه رفتیم، در حالی که زهد و ریاضت را کنار گذاشته بودیم و کاسهای در دست و کوزهای دیگر به همراه داشتیم.
چون ظهیر از سر آن زلف گشادیم گره
که کمینه گرهی دارد ازو پنجه شست
هوش مصنوعی: چون زلف زیبای او را باز کردیم، متوجه شدیم که این گره کوچک، قدرت زیادی دارد و میتواند تأثیرات فراوانی به همراه داشته باشد.
حاشیه ها
1397/02/20 09:05
وحید
گنجور عزیزم دوباره سلام
مصرع
سرِ خُم را بگشاد و در غم را بست
ایراد وزنی داره
لطفا اصلاحش کن
سرِ خُم را بگشاد و در غم را "در" بست
سپاس
1398/08/03 18:11
پشت بر صومعه کردیم....--- درست است
1398/10/09 00:01
شهیر
سر خم را بگشاد و درِ اندوه ببست
1399/03/09 03:06
امید
سر خم را بگشاد و در غم را بربست...
1402/02/23 20:04
امیرالملک
به به ازین مصرع چه نظم و آرایشی:
زهد بر هم زدهء کاسه به کف، کوزه به دست