گنجور

شمارهٔ ۸۰

ای ماه سروقامت و ای سرو ماه روی
وصل تو تا نموده مرا چند گاه روی
شکلم چو نال شد ز هوای تو و توراست
با شکل سرو قامت و بانور ماه روی
تا بی حجاب دیده به رویت نگاه کرد
پر آب دیده دارم زان یک نگاه روی
آیینه دلم سیه از آه سینه شد
آیینه را سیه شود آری ز آه روی
بگرفت خطه دلم اینک سپاه عشق
و آورد سوی عالم جان آن سپاه روی
رویم ز تاب عشق تو زردست و بس بود
بر وفق این حدیث که گفتم گواه روی
روی تو از لطافت محض آفرید حق
زان خوبتر که وهم نخواهذ مخواه روی
اندر شب فراق تو شاید که روز وصل
بنمایدم زچاه مقنع چو ماه روی
جان مرا که عاجز هجران توست نیست
جز بارگاه مجلس عالی پناه روی
فرخنده مجد ملک سپهر دول که هست
ایام را ز هیبت او همچو کاه روی
عالی محمدبن علی اشعث آنک بخت
بنمودش از دریچه تمکین شاه روی
با روی و رای او نبود مهر و ماه را
زین پس بجز نهادن تاج و کلاه روی
اقبال با جلالت قدرش سپید کار
خورشید بی عنایت رایش سیاه روی
افکنده بر موافق او عیش بهر چشم
پوشیده از مخالف او عزّ و جاه روی
شرم از گناه باشد و خورشید در کشد
هر شب ز شرم طلعت او بی گناه روی
ای پشت دین و مامن حق بارگاه تو
بخت ابد نهاده بدین بارگاه روی
راهی که موکب تو بدانجا گذر کند
اقبال برنگیرد از آن خاک راه روی
جور و عنا چو روزه بر ایوب روز و شب
خصم تو را نموده گهی پشت و گاه روی
جایی رسید کار حسودت که از ضمیر
دارد همی نهفته ز مردم گیاه روی
تا خسروان دهر و ملوک زمانه را
باشد مدام یاره و دیهیم و گاه روی
از گردش زمانه عدوی تو را مباد
جز روزگار ناخوش و عیش تباه روی

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: سیاوش جعفری

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای ماه سروقامت و ای سرو ماه روی
وصل تو تا نموده مرا چند گاه روی
هوش مصنوعی: ای ماه با قد بلند و ای سرو با چهره زیبا، مدت زیادی است که به وصال تو امیدوارم.
شکلم چو نال شد ز هوای تو و توراست
با شکل سرو قامت و بانور ماه روی
هوش مصنوعی: وقتی که هوای تو بر من مستولی شد، حالتی غمگین و زار پیدا کردم، اما در عین حال با زیبایی‌ای همچون قامت سرو و درخشانی همچون نور ماه توصیف می‌شوم.
تا بی حجاب دیده به رویت نگاه کرد
پر آب دیده دارم زان یک نگاه روی
هوش مصنوعی: چشمانم بی‌پرده و با شوق به تو خیره شده‌اند و به خاطر آن یک نگاه، اشک‌هایم جاری شده است.
آیینه دلم سیه از آه سینه شد
آیینه را سیه شود آری ز آه روی
هوش مصنوعی: دل من به خاطر اندوه و آه‌هایی که از سینه‌ام برمی‌آید، مانند آینه‌ای تیره و تار شده است. آینه هم به خاطر زیبایی و روشنایی چهره‌ات، به همین خاطر تیره می‌شود.
بگرفت خطه دلم اینک سپاه عشق
و آورد سوی عالم جان آن سپاه روی
هوش مصنوعی: اینک عشق به سرزمین دل من حمله‌ور شده و جان آن سپاه زیبا را به جهان آورده است.
رویم ز تاب عشق تو زردست و بس بود
بر وفق این حدیث که گفتم گواه روی
هوش مصنوعی: چهره‌ام از عشق تو رنگ پریده است و همین برای شهادت بر گفته‌ام کافی است.
روی تو از لطافت محض آفرید حق
زان خوبتر که وهم نخواهذ مخواه روی
هوش مصنوعی: خداوند چهره تو را از لطافت خالص آفریده است، بنابراین می‌توان گفت تو زیباتر از هر تصوری هستی که در ذهن کسی بگنجد.
اندر شب فراق تو شاید که روز وصل
بنمایدم زچاه مقنع چو ماه روی
هوش مصنوعی: در شب جدایی‌ات شاید بتوانم روز وصالت را نشان دهم، همان‌طور که ماه از چاه مقنع نمایان می‌شود.
جان مرا که عاجز هجران توست نیست
جز بارگاه مجلس عالی پناه روی
هوش مصنوعی: جان من که از دوری تو به شدت رنج می‌برد، تنها جایی که می‌تواند آرام بگیرد، بارگاه بزرگ و باعظمت توست.
فرخنده مجد ملک سپهر دول که هست
ایام را ز هیبت او همچو کاه روی
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف قدرت و عظمت یک پادشاه اشاره دارد که تأثیر او بر روزگار به اندازه‌ای است که دیگران تحت سلطه و هیبت او قرار می‌گیرند و خود را کوچک می‌بینند. به طوری که حضور او مانند وزش باد یا قدرتی است که همه چیز را تحت تأثیر قرار می‌دهد.
عالی محمدبن علی اشعث آنک بخت
بنمودش از دریچه تمکین شاه روی
هوش مصنوعی: عالی محمدبن علی اشعث که بخت به او روی آورده و از درب شاهانه به او نگاه می‌کند.
با روی و رای او نبود مهر و ماه را
زین پس بجز نهادن تاج و کلاه روی
هوش مصنوعی: از این پس، تنها با قرار دادن تاج و کلاه بر سر، هیچ چیزی جز محبت و زیبایی او به چشم نخواهد آمد.
اقبال با جلالت قدرش سپید کار
خورشید بی عنایت رایش سیاه روی
هوش مصنوعی: در این جمله به جایگاه و ارزش والای اقبال اشاره شده است. او مانند خورشید درخشان است که نورش بدون توجه به نیکی یا بدی آن، بر زمین می‌تابد و بر سرنوشت افراد تأثیر می‌گذارد. این بیان از عظمت و تاثیرگذاری اقبال بر زندگی و جهانیان حکایت دارد.
افکنده بر موافق او عیش بهر چشم
پوشیده از مخالف او عزّ و جاه روی
هوش مصنوعی: شادی و خوشی را به خاطر کسی که با او هم‌نظر است، گسترش داده و برای کسی که با او مخالف است، مقام و جایگاهش را نادیده گرفته است.
شرم از گناه باشد و خورشید در کشد
هر شب ز شرم طلعت او بی گناه روی
هوش مصنوعی: شرم از گناه باعث می‌شود که هر شب، خورشید به دلیل زیبایی او که بی‌گناه است، در خود فرورود.
ای پشت دین و مامن حق بارگاه تو
بخت ابد نهاده بدین بارگاه روی
هوش مصنوعی: ای پشتیبان دین و پناهگاه حقیقت، بخت ابدی در این بارگاه تو قرار داده شده و به این مکان روی آورده است.
راهی که موکب تو بدانجا گذر کند
اقبال برنگیرد از آن خاک راه روی
هوش مصنوعی: مسیر و جاده‌ای که کاروان تو از آن عبور کند، خوش شانسی و سعادت از آن خاک هرگز دور نخواهد شد.
جور و عنا چو روزه بر ایوب روز و شب
خصم تو را نموده گهی پشت و گاه روی
هوش مصنوعی: زندگی تو پر از سختی‌ها و مشکلات است که مانند روز و شب به تو حمله‌ور می‌شوند. گاهی به صورت مستقیم با آن‌ها روبه‌رو می‌شوی و گاهی از پشت به تو ضربه می‌زنند.
جایی رسید کار حسودت که از ضمیر
دارد همی نهفته ز مردم گیاه روی
هوش مصنوعی: حسادت تو به جایی رسید که حتی در دل خودت هم نسبت به دیگران مخفیانه کینه داری، در حالی که ظاهرت خوب و معصوم به نظر می‌رسد.
تا خسروان دهر و ملوک زمانه را
باشد مدام یاره و دیهیم و گاه روی
هوش مصنوعی: تا زمانی که پادشاهان و سران زمانه وجود دارند، با شکوه و جلال خود و زیبایی ظاهری در میان مردم به ظهور می‌آیند.
از گردش زمانه عدوی تو را مباد
جز روزگار ناخوش و عیش تباه روی
هوش مصنوعی: از تغییرات و ظروف زمان، هیچ دشمنی برای تو به جا نماند، جز روزهای ناخوش و لذتی نابود شده.