شمارهٔ ۷۲
زان زلف عنبرین که به گل بر نهاده ای
صد گونه داغ بر دل عنبر نهاده ای
مخمور عشق را نبوده چاره ای که تو
مهر عقیق بر می و شکر نهاده ای
از اشک لعل ساغر چشمم لبالب است
تا لب چرا بر آن لب ساغر نهاده ای
خود از برای سر زره از بهر تن بود
تو ماه روی عادت دیگر نهاده ای
در بر گرفته ای دل چون خود آهنین
وان زلف چون زره را بر سر نهاده ای
سر بر نمی کنی ز تکبر مگر که پای
بر آستان شاه مظفر نهاده ای
آن شاه شاهزاده که اقبال گویدش
کز فخر پای بر سر اختر نهاده ای
بوبکربن محمد کاندر دیار کفر
آتش هزار بار چو حیدر نهاده ای
دولت به توست زنده و ملت به توست شاد
کایین هر دو لایق و در خور نهاده ای
با آنک در بدایت عمری هزار بار
پا بر سر سپهر مُعَمَّر نهاده ای
کس را فراز خویش نبینی چو از عُلُوّ
منبر فراز گنبد اخضر نهاده ای
زان دم که از لب تو بشسته ست دایه شیر
لب را به مهر بر لب خنجر نهاده ای
هر کس که با مناقب حیدر ببیندت
داند که جسر بر در خیبر نهاده ای
تا کرده ای زبانه سنجق سوی هوا
تکبیر در زبان دو پیکر نهاده ای
دیرست تاهم از تک اسب و ز گرد راه
رخت مسیحیان همه بر خر نهاده ای
دیرست تا به جای صلیب و کلیسیا
محراب راست کرده و منبر نهاده ای
زُنّار بست خصم تو چون دید کز ظفر
تو داغ بر جبین مه و خور نهاده ای
اقبال با تو زاد برابر به یک شکم
خود را به دیگران چه برابر نهاده ای؟
دانند همکنان که تو تنها به ذات خویش
صد لشکری،چو روی به کافر نهاده ای
فر خدای با تو و اعجاز مصطفی
بر خود چرا مؤونت لشکر نهاده ای؟
پشت و دلت همیشه قوی باد بهر آنک
بنیاد ملک هر چه قوی تر نهاده ای
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: سیاوش جعفری
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
زان زلف عنبرین که به گل بر نهاده ای
صد گونه داغ بر دل عنبر نهاده ای
هوش مصنوعی: از زلف خوشبو و معطر تو که بر گلها آراستهای، چنان درد و رنجی در دل من گذاشتهای که قابل شمارش نیست.
مخمور عشق را نبوده چاره ای که تو
مهر عقیق بر می و شکر نهاده ای
هوش مصنوعی: عاشق مست هیچ راهحلی ندارد جز اینکه تو عشق و محبت را در شراب و شکر میریزی.
از اشک لعل ساغر چشمم لبالب است
تا لب چرا بر آن لب ساغر نهاده ای
هوش مصنوعی: چشمانم از اشک مانند ساغری پر شده است و نمیدانم چرا لبهایت را بر لبهی آن ساغر گذاشتهای.
خود از برای سر زره از بهر تن بود
تو ماه روی عادت دیگر نهاده ای
هوش مصنوعی: تو برای حفاظت از خودت، زرهی به تن کردهای، اما در واقع میتوانی با زیبایی چهرهات، به گونهای دیگر درخشندگی و جذابیت داشته باشی.
در بر گرفته ای دل چون خود آهنین
وان زلف چون زره را بر سر نهاده ای
هوش مصنوعی: دل تو را به گونهای در بر گرفتهام که مانند آهن سخت و محکم است و موهایت را چون زرهای بر سر خود قرار دادهای.
سر بر نمی کنی ز تکبر مگر که پای
بر آستان شاه مظفر نهاده ای
هوش مصنوعی: تو به خاطر خودپسندی نمیتوانی سر بلند کنی، مگر اینکه پا بر درگاه پادشاهی موفق و سرافراز بگذاری.
آن شاه شاهزاده که اقبال گویدش
کز فخر پای بر سر اختر نهاده ای
هوش مصنوعی: آن پادشاهی که شانس و تقدیر او را برتری بخشیده و به او افتخار داده است، به گونهای است که مانند ستارههای درخشان بر سر دیگران ایستاده و خود را برتر از آنها میداند.
بوبکربن محمد کاندر دیار کفر
آتش هزار بار چو حیدر نهاده ای
هوش مصنوعی: در سرزمین کفر، بوبکر بن محمد به اندازه هزار بار مانند حیدر (علی) آتش افروخته است.
دولت به توست زنده و ملت به توست شاد
کایین هر دو لایق و در خور نهاده ای
هوش مصنوعی: خوشبختی و سرزندگی تو به خاطر توست و شادی مردم هم به تو بستگی دارد، زیرا تو شایسته این دو هستی و این نعمتها را فراهم کردهای.
با آنک در بدایت عمری هزار بار
پا بر سر سپهر مُعَمَّر نهاده ای
هوش مصنوعی: با اینکه تو در آغاز زندگیات هزار بار بر سر آسمان عمر گذاشتهای، هنوز هم میتوانی به قلههای بلند برسی.
کس را فراز خویش نبینی چو از عُلُوّ
منبر فراز گنبد اخضر نهاده ای
هوش مصنوعی: هیچکس را بالاتر از خود نمیبینی، چون که بر فراز منبری قرار گرفتهای که بر بالای گنبد سبز نصب شده است.
زان دم که از لب تو بشسته ست دایه شیر
لب را به مهر بر لب خنجر نهاده ای
هوش مصنوعی: از آن لحظه که دایه شیر از لب تو جدا شده، تو با محبت و عشق، خنجر را به لب خود نزدیک کردهای.
هر کس که با مناقب حیدر ببیندت
داند که جسر بر در خیبر نهاده ای
هوش مصنوعی: هر کسی که با ویژگیها و فضائل علی (امام علی) آشنا باشد، میداند که تو با قدرت و شجاعت خود همانند کسی هستی که پل در خیبر ساخته است.
تا کرده ای زبانه سنجق سوی هوا
تکبیر در زبان دو پیکر نهاده ای
هوش مصنوعی: وقتی سنجاق را به سوی آسمان بلند می کنی، در واقع دو پیکر را به هم وصل کردهای.
دیرست تاهم از تک اسب و ز گرد راه
رخت مسیحیان همه بر خر نهاده ای
هوش مصنوعی: مدت زیادی است که تو هنوز از راه خود فاصله گرفتهای و مانند مسیحیان بر خر سوار شدهای.
دیرست تا به جای صلیب و کلیسیا
محراب راست کرده و منبر نهاده ای
هوش مصنوعی: وقت زیادی است که به جای صلیب و کلیسا، محل عبادت و منبری برای برگزاری مراسم درست کردهای.
زُنّار بست خصم تو چون دید کز ظفر
تو داغ بر جبین مه و خور نهاده ای
هوش مصنوعی: زمانی که دشمن تو متوجه شد که پیروزی تو باعث افتخار شده و نشانههای آن بر پیشانی مانند ماه و خورشید به چشم میخورد، دست به دامان زونار (نشانهای از بندگی) شد.
اقبال با تو زاد برابر به یک شکم
خود را به دیگران چه برابر نهاده ای؟
هوش مصنوعی: اقبال با تو همسطح و همتراز است، اما تو نسبت به دیگران خود را چهطور مقایسه کردهای؟
دانند همکنان که تو تنها به ذات خویش
صد لشکری،چو روی به کافر نهاده ای
هوش مصنوعی: اکنون همگان میدانند که تو به تنهایی مانند یک سرباز تمامعیار هستی، وقتی که به کافر نگاه میکنی.
فر خدای با تو و اعجاز مصطفی
بر خود چرا مؤونت لشکر نهاده ای؟
هوش مصنوعی: چرا با وجود قدرت خدا و معجزات پیامبر، خود را در زحمت و سختی قرار دادهای؟
پشت و دلت همیشه قوی باد بهر آنک
بنیاد ملک هر چه قوی تر نهاده ای
هوش مصنوعی: همیشه امیدوار و استوار باشی، زیرا هرچه پایه و اساس کشور را محکمتر بنا کنی، به همان اندازه قدرت آن بیشتر خواهد بود.

ظهیر فاریابی