شمارهٔ ۶۹
مرا مبَشر اقبال بامداد پگاه
نوید عاطفت آورد از آستانه شاه
چه گفت ؟ گفت که رویت به کعبه کرم است
نیاز عرضه کن و حاجتی که هست بخواه
زمین ببوس و بنه جاودان ذخیره عمر
که کیمیای حیات است خاک آن درگاه
اگرچه مدت غیبت دراز گشت ولیک
زبان عذر به یکباره هم نشد کوتاه
بیا که حلم شهنشه ثبات آن دارد
که منهزم نشود از چنین هزار گناه
از آستانه او بر مگیر از این پس روی
که نیست دولت و دین را جزین حوالتگاه
رضای او را از کاینات گیر عوض
جناب او را از حادثات ساز پناه
به شب به خدمت او همچو شمع باش به پای
به روز بر در او همچو صبح خیز به گاه
که آفتاب سعادت بدان کسی تابد
که همچو سایه دود در رکاب ظل الله
خدایگان ملوک زمانه،نصرت دی
که گرد موکب او کرد روی کفر سیاه
جهان گشای ابوبکر بن محمد کوست
ز فرق تا قدم آرایش سریر و کلاه
خدایگانی کاندر فضای بارگهش
عدیل قبه چرخ است قبه خرگاه
به پیش خنجر بیجاده رنگ او در رزم
بود ز بی خطری کوه را مثابت کاه
همان نفس که سر از جیب خسروی برزد
فشاند بر رخ مهر و سپهر دامن جاه
ز بس که بر در او سجده می برند ملوک
مجال نیست قدم را از ازدحام جباه
ز کامکاری و قدرت هر آنچه دعوی کرد
فلک مُقِّر شد و حاجت نیامدش به گواه
شعاع دولت او هست در مضیق سپهر
چو نور طلعت یوسف میان ظلمت چاه
ایا شهی که ز امداد نعمتت هرگز
نیافت حادثه در ساحت ممالک راه
نماید آینه دولت تو روشن از آنک
ز هیچ سینه به عهد تو بر نیامده آه
تویی که سر به سر آثار تاجداری دید
هر آن زمان که خرد در جبینت کرد نگاه
رسید خاک جنابت ز قدر بر افلاک
فتاد نام بزرگت به عدل در افواه
هر آن زمین که برو ابر رحمتت بارد
دمید ز آب و گلش کیمیا به جای گیاه
به رفق و لطف جهان را به طاعت آوردی
اگر چه حکم تو عاجز نبود از اکراه
به پیش موکبت از فتح و نصرت است حَشَر
به گرد رایتت از یمن دولت است سپاه
مثال قهر تو با مکر و بدسگالی خصم
حدیث حمله شیرست و حیله روباه
همیشه تا نسق سال و ماه محفوظ است
یکی به جنبش مهر و دگر به گردش ماه
حساب عمر تو در ملک باد چندانی
که حصر آن نکند دور سال و مدت ماه
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: سیاوش جعفری
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
مرا مبَشر اقبال بامداد پگاه
نوید عاطفت آورد از آستانه شاه
هوش مصنوعی: شخصی خوشخبر به من اطلاع داد که در صبح زود، خبر خوبی از طرف شاه برای من آمده است که نشاندهنده محبت و علاقه اوست.
چه گفت ؟ گفت که رویت به کعبه کرم است
نیاز عرضه کن و حاجتی که هست بخواه
هوش مصنوعی: چه سخنی گفت؟ گفت که زیبایی چهرهات مانند کعبه با ارزش و محترم است. پس نیازهایت را مطرح کن و حاجتی که داری را بخواه.
زمین ببوس و بنه جاودان ذخیره عمر
که کیمیای حیات است خاک آن درگاه
هوش مصنوعی: زمین را ببوس و از آن بهعنوان ذخیرهای جاودانه برای عمر خود استفاده کن، چون خاک آن مکان، گنجینهای از حیات به شمار میآید.
اگرچه مدت غیبت دراز گشت ولیک
زبان عذر به یکباره هم نشد کوتاه
هوش مصنوعی: با اینکه مدت غیبت طولانی شده، اما با این حال، زبان برای بیان عذر و توضیح همچنان کوتاه نیست.
بیا که حلم شهنشه ثبات آن دارد
که منهزم نشود از چنین هزار گناه
هوش مصنوعی: بیا که صبر و بردباری پادشاهی، به قدری است که از این همه گناه نمیتواند شکست بخورد.
از آستانه او بر مگیر از این پس روی
که نیست دولت و دین را جزین حوالتگاه
هوش مصنوعی: از این پس به آستان او نرو، زیرا دیگر جایی برای دولت و دین نمانده است.
رضای او را از کاینات گیر عوض
جناب او را از حادثات ساز پناه
هوش مصنوعی: خوشبختی و رضایت خدا را در تمام کائنات جستجو کن و از مشکلات و حوادث به او پناه ببر.
به شب به خدمت او همچو شمع باش به پای
به روز بر در او همچو صبح خیز به گاه
هوش مصنوعی: در شب همچون شمعی باش که به او خدمت میکند و در روز نیز مانند صبحگاهی زودرس در کنار او حضور داشته باش.
که آفتاب سعادت بدان کسی تابد
که همچو سایه دود در رکاب ظل الله
هوش مصنوعی: آفتاب خوشبختی بر کسی میتابد که مانند سایهای از دود، در پشت حمایت خداوند قرار داشته باشد.
خدایگان ملوک زمانه،نصرت دی
که گرد موکب او کرد روی کفر سیاه
هوش مصنوعی: ای پادشاهان و سلطانهای زمان، پیروزی دیروزی که باعث شد کفر و ضدیت به دور از جمع او قرار گیرد.
جهان گشای ابوبکر بن محمد کوست
ز فرق تا قدم آرایش سریر و کلاه
هوش مصنوعی: کسی که جهان را فتح کرد و نامش ابوبکر بن محمد است، از سر تا پا به زیبایی و شکوه آراسته شده است.
خدایگانی کاندر فضای بارگهش
عدیل قبه چرخ است قبه خرگاه
هوش مصنوعی: خدای بزرگ و والایی که در بارگاه او، آسمان به عنوان سقف و چتر حداقلی قرار دارد.
به پیش خنجر بیجاده رنگ او در رزم
بود ز بی خطری کوه را مثابت کاه
هوش مصنوعی: خنجر در میدان جنگ بسیار تند و برنده بود، اما مانند کاه در مقابل کوه بیاهمیت به نظر میرسید.
همان نفس که سر از جیب خسروی برزد
فشاند بر رخ مهر و سپهر دامن جاه
هوش مصنوعی: نفس همان نفسی که از جیب شاهانه خارج میشود، بر چهره خورشید و آسمان زیبایی میپاشد و به تعبیر دیگر، برازندگی و اقتدار را به نمایش میگذارد.
ز بس که بر در او سجده می برند ملوک
مجال نیست قدم را از ازدحام جباه
هوش مصنوعی: به خاطر اینکه خیلیها درب خانهاش سجده میکنند، پادشاهان مجال رفتن و قدم گذاشتن ندارند و در ازدحام و شلوغی گم میشوند.
ز کامکاری و قدرت هر آنچه دعوی کرد
فلک مُقِّر شد و حاجت نیامدش به گواه
هوش مصنوعی: هر آنچه که سرنوشت و فلک به آن ادعا کرد، به خاطر توانمندی و قدرت تو، به تأیید رسید و نیازی به گواهی نبود.
شعاع دولت او هست در مضیق سپهر
چو نور طلعت یوسف میان ظلمت چاه
هوش مصنوعی: دولت و خوشبختی او به اندازهای گسترده است که در آسمان تاریک، مانند نوری که زیبایی یوسف را در تاریکی چاه نمایان میکند، میدرخشد.
ایا شهی که ز امداد نعمتت هرگز
نیافت حادثه در ساحت ممالک راه
هوش مصنوعی: آیا تو ای پادشاه، که هیچ زمانی در سرزمینهایت دچار چالش و سختی نشدهای، از مدد و نعمتهای خداوند بهرهمند نبودهای؟
نماید آینه دولت تو روشن از آنک
ز هیچ سینه به عهد تو بر نیامده آه
هوش مصنوعی: آینهی حکومت تو به روشنی نشان میدهد که هیچکس تا به حال از دل خود به خاطر عهد و پیمان تو آه نکشیده است.
تویی که سر به سر آثار تاجداری دید
هر آن زمان که خرد در جبینت کرد نگاه
هوش مصنوعی: تو آن کسی هستی که همه نشانههای سلطنت را در وجودت میبینیم، هر زمانی که عقل و اندیشه به چهرهات نگاهی بیندازد.
رسید خاک جنابت ز قدر بر افلاک
فتاد نام بزرگت به عدل در افواه
هوش مصنوعی: خاک بدن تو به قدری ارزشمند است که به آسمانها رسیده و نام بزرگت به خاطر دادگری در زبانها جاری شده است.
هر آن زمین که برو ابر رحمتت بارد
دمید ز آب و گلش کیمیا به جای گیاه
هوش مصنوعی: هر زمینی که به واسطه بارش رحمت تو سیراب شود، از آب و گل آن جادویی به وجود میآید که به جای گیاه رشد میکند.
به رفق و لطف جهان را به طاعت آوردی
اگر چه حکم تو عاجز نبود از اکراه
هوش مصنوعی: با لطف و محبت خود توانستی جهان را به فرمان خود درآوری، هر چند که قدرت تو هرگز از اجبار و اکراه ناتوان نبود.
به پیش موکبت از فتح و نصرت است حَشَر
به گرد رایتت از یمن دولت است سپاه
هوش مصنوعی: در جلوی جمعیت تو، پیروزی و کامیابی قرار دارد و به دور پرچمت، نیروهای دولت از سمت یمن تجمع کردهاند.
مثال قهر تو با مکر و بدسگالی خصم
حدیث حمله شیرست و حیله روباه
هوش مصنوعی: اگر قهر و خشم تو را با نیرنگ و بدخواهی دشمن مقایسه کنیم، شبیه به داستانی است که در آن شیر به تهاجم میپردازد و روباه برای فریب و نیرنگ به کار گرفته میشود.
همیشه تا نسق سال و ماه محفوظ است
یکی به جنبش مهر و دگر به گردش ماه
هوش مصنوعی: از دیرباز تا الان، هر زمان که سال و ماه حفظ شدهاند، یکی با حرکت خورشید و دیگری با چرخش ماه به جلو میرود.
حساب عمر تو در ملک باد چندانی
که حصر آن نکند دور سال و مدت ماه
هوش مصنوعی: عمر تو در این دنیا به اندازهای نیست که بتوان آن را با سالها و ماهها محدود کرد، مانند وزش بادی که قابل اندازهگیری نیست.

ظهیر فاریابی