شمارهٔ ۵۲
سپهر و مهر چو حجاج کعبه اسلام
به عزم کعبه اسلام بسته اند احرام
یکی ستانه همی بوسدش به رسم حجر
یکی به چهره همی سایدش به شرط مقام
ز یک طرف گلوی گاو می برد ناهید
ز یکجهت بره قربان همی کند بهرام
به امن و عافیت آراسته چون صحن حرم
حریم حضرت عالی شهریار انام
خدایگان ملوک جهان مظفر دین
که نصرت و ظفر او را ملازمند مدام
جهانگشای قزل ارسلان که بر سر خصم
به زخم تیر فروبست شاهراه مسام
ضمیر او که نمودار لوح محفوظ است
به دود عجز بیندود چهره اقلام
نخست خلعت نور از خیال رایت تو
رسد به چشم جنین در مشیمه ارحام
شها جواهر اکلیل و عقد پروین را
برای زیور ملک تو داده اند نظام
هنوز تا سر زانوست کبریای تو را
ملمعی که فلک دوخت از ضیاء و ظلام
به حق رسیده تو را نوبت جهانداری
از آن شده ست مطیعت دل خواص و عوام
زمانه ناقه صالح نکشته بود که چرخ
به دست چون تو کسی خواستش سپرد زمام
منزه است مثال تو در صلاح جهان
ز اعتراض عقول و تصرف اوهام
نگاشت عزم تو بر صورت فلک جنبش
سرشت حلم تو در طینت زمین آرام
نفیر کوس تو بدخواه ملک را به سماع
چنان بود که جعل را نسیم گل به مشام
در آن هوس که شود رازدار خاتم تو
به دست حکم تو چون موم نرم گشت رخام
امل به قهقه خندد چو شیشه از شادی
چو تو به مجلس عشرت به دست گیری جام
تویی که تا کف پای تو بوسه داد رکاب
دگر سپهر حرون سر نمی کشد ز لگام
بپخت دشمن تردامنت بسی سودا
ولیک عاقبتش خشک شد به تن بر ،خام
تو رستمی به گه حمله پیر زال جهان
چگونه پیش تو دستان زند ز مردی سام؟
در آن دیار که عنف تو آتشی افروخت
لطیف تر ز هوا چیست آردش به قوام
در آن مقام که لطف تو باز دانه فکند
مسلم است که سیمرغ را کشد در دام
دهان فتنه از آن تلخ شد که رمح تو را
چو نیشکر شده شیرینی ظفر در کام
میان مرکز عالم علم بزن تا ظلم
درون دایره کاینات نهند گام
جهان ز عدل تو یکرویه راست شد به چه وجه
نهد اساس دو رویی سپهر بی فرجام؟
به موضعی که تو بر تخت ملک بنشینی
ستاره آنجا معزول گردد از احکام
مزاج سرعت عزم و ثبات حلم تو بود
که باد را حرکت داد و خاک را آرام
به دست تو چو شفق تیغ سرخ روی و هنوز
سپید کاری صبح و سیه گلیمی شام
سپیده دم چو جهان را نوید عید بداد
طلایه سحر از بام چرخ مینا فام
به گوش نامیه در می دمید باد صبا
گمان برم که ز عدل تو می گزارد پیام
که تر و خشک جهان در ضمان دولت ماست
به حق هر یک ازین پس نکو نمای قیام
همیشه تا زپراکندگی بنات النعش
بود چو روزی اهل هنر درین ایام
جهانیان را روزی مباد آن روزی
که چرخ جز تو کسی را برد به شاهی نام
گهی به تخت ظفربر،به فرخی بنشین
گهی به باغ طرب در به خرمی بخرام
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: سیاوش جعفری
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
سپهر و مهر چو حجاج کعبه اسلام
به عزم کعبه اسلام بسته اند احرام
هوش مصنوعی: آسمان و خورشید مانند حاجیانی که به سمت خانه کعبه میروند، با نیت زیارت آن مکان مقدس، خود را آماده کردهاند.
یکی ستانه همی بوسدش به رسم حجر
یکی به چهره همی سایدش به شرط مقام
هوش مصنوعی: یکی از این دو نفر، او را به شیوهای مانند بوسهای ساده میزند و دیگری به دلیل مقام و ارزشش، با احترام و محبت به چهرهاش دست میزند.
ز یک طرف گلوی گاو می برد ناهید
ز یکجهت بره قربان همی کند بهرام
هوش مصنوعی: از یک سو ناهید، گلوهای گاو را میبرد و از سوی دیگر بهرام، برهها را قربانی میکند.
به امن و عافیت آراسته چون صحن حرم
حریم حضرت عالی شهریار انام
هوش مصنوعی: به آرامش و امنیتی آراسته میباشی، مانند فضای پاک و مقدس حرم، که به عظمت و مقام تو، ای پادشاه مخلوقات، میافزاید.
خدایگان ملوک جهان مظفر دین
که نصرت و ظفر او را ملازمند مدام
هوش مصنوعی: خدای بزرگ، که حکمرانان جهان تحت حمایت او هستند و همیشه همراه او پیروزی و موفقیت وجود دارد.
جهانگشای قزل ارسلان که بر سر خصم
به زخم تیر فروبست شاهراه مسام
هوش مصنوعی: قزل ارسلان، فاتحی که با تیرهای خود دشمنان را مجروح کرد و راههای پیروزی را در برابر آنها مسدود ساخت.
ضمیر او که نمودار لوح محفوظ است
به دود عجز بیندود چهره اقلام
هوش مصنوعی: ضمیر او که نمایانگر چیزهای نوشته شده در لوح محفوظ است، به حالت ناتوانی، چهره نوشتهها را به شکل دود میبیند.
نخست خلعت نور از خیال رایت تو
رسد به چشم جنین در مشیمه ارحام
هوش مصنوعی: ابتدا نور وجود تو به مانند لباس زیبایی به چشمان جنین در رحم میرسد.
شها جواهر اکلیل و عقد پروین را
برای زیور ملک تو داده اند نظام
هوش مصنوعی: ای شاه، جواهرات ارزشمندی چون تاج و گردنبند پروین را به عنوان زینت به تو هدیه دادهاند.
هنوز تا سر زانوست کبریای تو را
ملمعی که فلک دوخت از ضیاء و ظلام
هوش مصنوعی: به تازگی درخشندگی و عظمت تو هنوز به اندازه زانو رسیده است، زیرا آسمان از نور و تاریکی برای تو لباسی ساخته است.
به حق رسیده تو را نوبت جهانداری
از آن شده ست مطیعت دل خواص و عوام
هوش مصنوعی: حق به تو رسیده و اکنون نوبت رهبری جهان به توست. دلهای خاص و عمومی به اطاعت تو درآمدهاند.
زمانه ناقه صالح نکشته بود که چرخ
به دست چون تو کسی خواستش سپرد زمام
هوش مصنوعی: زمانهای که مانند ناقه صالح نمیکشت، این بود که زمانه به دست کسی مانند تو سپرده میشد.
منزه است مثال تو در صلاح جهان
ز اعتراض عقول و تصرف اوهام
هوش مصنوعی: شما در اصلاح و بهبود وضعیت جهان مانند مثالی پاک و بینقص هستید؛ به دور از انتقادات عقلها و تغییرات خیالها.
نگاشت عزم تو بر صورت فلک جنبش
سرشت حلم تو در طینت زمین آرام
هوش مصنوعی: عزم و ارادهات بر دیوانهوار در آسمان نوشته شده و شخصیت متین و صبور تو در خاک و زمین آرامش بخش است.
نفیر کوس تو بدخواه ملک را به سماع
چنان بود که جعل را نسیم گل به مشام
هوش مصنوعی: صدای بوق تو برای دشمنان ملک مانند عطر نسیم گل است که فضا را پر میکند و آنها را تحت تأثیر قرار میدهد.
در آن هوس که شود رازدار خاتم تو
به دست حکم تو چون موم نرم گشت رخام
هوش مصنوعی: در آرزوی آن هستم که رازهای تو را در دل نگه دارم؛ حکمت تو در من مانند موم نرم است و با آن میتوانم شکل بگیرم.
امل به قهقه خندد چو شیشه از شادی
چو تو به مجلس عشرت به دست گیری جام
هوش مصنوعی: امید به جدیت و نشاط میخندد، همانند شیشهای که از شادی لبریز است. تو نیز در جمع شادمانه، جام را به دست میگیری.
تویی که تا کف پای تو بوسه داد رکاب
دگر سپهر حرون سر نمی کشد ز لگام
هوش مصنوعی: تو آن هستی که تا زیر پاهایت بوسه میزنند و هیچ دلیلی برای سربرآوردن از کنترل و محدودیتهای آسمان وجود ندارد.
بپخت دشمن تردامنت بسی سودا
ولیک عاقبتش خشک شد به تن بر ،خام
هوش مصنوعی: دشمن به خیال پردازی و توطئهچینیهای زیادی مشغول است، اما در نهایت تلاشهایش بینتیجه میماند و به نتیجهای خشک و بیثمر میرسد.
تو رستمی به گه حمله پیر زال جهان
چگونه پیش تو دستان زند ز مردی سام؟
هوش مصنوعی: تو مانند رستم هستی، که در شرایط سخت و در برابر حوادث مختلف ایستادگی میکنی. حالا باید بگویی که در این جهان، چگونه کسی مانند زال که سالها تجربه داشته، میتواند در برابر توانمندیهای تو قد علم کند؟
در آن دیار که عنف تو آتشی افروخت
لطیف تر ز هوا چیست آردش به قوام
هوش مصنوعی: در آن سرزمین که عشق تو شعلۀ آتشینی را شعلهور کرده است، چه چیزی میتواند مانند هوای لطیف در این آتش تأثیرگذار باشد؟
در آن مقام که لطف تو باز دانه فکند
مسلم است که سیمرغ را کشد در دام
هوش مصنوعی: در آن مکان که محبت تو به شکل نعمت و بزرگواری نمایان شود، واضح است که حتی سیمرغ نیز در دام عشق تو گرفتار خواهد شد.
دهان فتنه از آن تلخ شد که رمح تو را
چو نیشکر شده شیرینی ظفر در کام
هوش مصنوعی: دهان فتنه به خاطر پیروزی تو تلخ شد، چرا که نیزه تو شیرینی پیروزی را مانند نیشکر به کام آورد.
میان مرکز عالم علم بزن تا ظلم
درون دایره کاینات نهند گام
هوش مصنوعی: در مرکز جهان علم و دانش را گسترش بده تا ظلم و فساد نتواند در فضای هستی قدم بگذارد.
جهان ز عدل تو یکرویه راست شد به چه وجه
نهد اساس دو رویی سپهر بی فرجام؟
هوش مصنوعی: جهان به خاطر عدالت تو به یک شکل و سمت راست شد، پس چگونه میتواند آسمان بیپایان و بدون نتیجه اساس دو رویی را برپا کند؟
به موضعی که تو بر تخت ملک بنشینی
ستاره آنجا معزول گردد از احکام
هوش مصنوعی: هرجا که تو بر تخت سلطنت بنشینی، ستاره آن مکان از تأثیرات و مقامات خود بینصیب خواهد شد.
مزاج سرعت عزم و ثبات حلم تو بود
که باد را حرکت داد و خاک را آرام
هوش مصنوعی: این عبارت به این معناست که سرعت عزم و استقامت حوصله و شکیبایی تو باعث شده که باد به حرکت درآید و خاک به آرامش برسد. به عبارتی، نیروی نیت و اراده تو توانسته است تأثیرات بزرگی بر محیط اطراف بگذارد.
به دست تو چو شفق تیغ سرخ روی و هنوز
سپید کاری صبح و سیه گلیمی شام
هوش مصنوعی: وقتی تو به دنیا میآیی، همچون غروبی سرخ و زیبا هستی و هنوز نور سپیدهدم در حال تابیدن است و تاریکی شب هم در حال فراگیری است.
سپیده دم چو جهان را نوید عید بداد
طلایه سحر از بام چرخ مینا فام
هوش مصنوعی: هنگامی که صبح زود آمد و دنیای جدیدی را نوید داد، نشانههای سپیدهدم از آسمان آبی نمایان شد.
به گوش نامیه در می دمید باد صبا
گمان برم که ز عدل تو می گزارد پیام
هوش مصنوعی: باد صبا در گوش پرندهای میوزد و من فکر میکنم که این پیام از طرف تو، به خاطر عدالت و رحمتت، فرستاده شده است.
که تر و خشک جهان در ضمان دولت ماست
به حق هر یک ازین پس نکو نمای قیام
هوش مصنوعی: تمامی چیزهای خوب و بد دنیا تحت پوشش و حمایت دولت ماست و به حق هر کس از این پس باید در عمل خود به خوبی و درستی ظاهر شود.
همیشه تا زپراکندگی بنات النعش
بود چو روزی اهل هنر درین ایام
هوش مصنوعی: در همۀ زمانها همچنان که روزها در کار هنرمندان میگذرد، وجود افرادی که در هنر مهارت دارند، به پراکندگی و ناهماهنگی نمیانجامد.
جهانیان را روزی مباد آن روزی
که چرخ جز تو کسی را برد به شاهی نام
هوش مصنوعی: ای کاش روزی نرسد که جز تو کسی بر تخت شاهی نشیند و حکومت کند.
گهی به تخت ظفربر،به فرخی بنشین
گهی به باغ طرب در به خرمی بخرام
هوش مصنوعی: گاهی بر تخت پیروزی بنشین و از شادی و خوشی بهرهمند شو و گاهی در باغ خوشی گام بزن و با سرور و لذت زندگی کن.

ظهیر فاریابی