گنجور

شمارهٔ ۹۶

دل مایه ناکامی است از دیده برون باید
تن جامه بدنامی است آغشته به خون باید
از دست خردمندی، دل را به لب آمد جان
چندی سر سودائی پابند جنون باید
شمشیر زبان ای دل، کامت نکند حاصل
در پنجه شیر عشق یک عمر زبون باید
شب تا به سحر چون شمع، می سوزم و می گوید
گر عاشق دلسوزی سوز تو فزون باید
گر کشته شدن باشد پاداش گنهکاری
ای بس تن بدکاران کز دار نگون باید

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیلن مفعول مفاعیلن (هزج مثمن اخرب)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

دل مایه ناکامی است از دیده برون باید
تن جامه بدنامی است آغشته به خون باید
هوش مصنوعی: دل انسان باعث شکست و ناکامی می‌شود و باید از چشم‌ها دور نگه داشته شود. نباید به ظاهری که ننگین و پر از زخم است، دل بست.
از دست خردمندی، دل را به لب آمد جان
چندی سر سودائی پابند جنون باید
هوش مصنوعی: به خاطر عقل و درایت، دلم به تنگ آمده و جانم مدتی است که گرفتار اراده دیوانگی شده است.
شمشیر زبان ای دل، کامت نکند حاصل
در پنجه شیر عشق یک عمر زبون باید
هوش مصنوعی: ای دل، با زبان چون شمشیرت، به چیزهای پر ارزش دست نخواهی یافت، مگر اینکه تمام عمر در برابر عشق همچون یک شیر سر به راه باشی و خود را تسلیم کنی.
شب تا به سحر چون شمع، می سوزم و می گوید
گر عاشق دلسوزی سوز تو فزون باید
هوش مصنوعی: در طول شب تا صبح همچون شمع می‌سوزم و او به من می‌گوید که اگر واقعاً عاشق و دلسوزی، باید سوز و سختی‌ات بیشتر باشد.
گر کشته شدن باشد پاداش گنهکاری
ای بس تن بدکاران کز دار نگون باید
هوش مصنوعی: اگر قرار باشد که مجازات گناهکاران مرگ باشد، پس چه کار کنیم با بدن‌های بدکارانی که باید بر دار بروند؟