شمارهٔ ۹۴
هر آنکه سخت به من لافِ آشنایی زد
به روزِ سختیِ من دم ز بیوفایی زد
به بینوایی خود شد دلم چو نی سوراخ
دمی که نی به نوا داد بینوایی زد
دُکّانِ پستهٔ بیمغز بسته شد آن روز
که با دهانِ تو لبخند خودنمایی زد
دریدهچشمیِ نرگس ببین که چشمِ ترا
بدید و باز سر از گل ز بیحیایی زد
فدای همّتِ آن رهروم که بر سرِ خار
هزار افسرِ گل با برهنهپایی زد
ز شوخِ پارسی آن شیخِ پارسا چه شنید
که پشتِ پا به مقامات پارسایی زد
مقام شانه به سر شد از آنکه سر تا پای
همیشه دست به کارِ گرهگشایی زد
به روزگارِ رضا هر که را که من دیدم
هزار مرتبه فریاد نارضایی زد
به ناخداییِ این کشتیِ شکسته مناز
که ناخدا نتواند دم از خدایی زد
به من غزالِ غزلخوان من از آن شد رام
که فرخی رهِ او با غزلسرایی زد
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
هر آنکه سخت به من لافِ آشنایی زد
به روزِ سختیِ من دم ز بیوفایی زد
هوش مصنوعی: هر کسی که در روزهای خوب و خوشی از دوستی و آشنایی با من صحبت میکرد، در زمانهای سخت و دشوار، به من بیوفایی و بیتوجهی کرد.
به بینوایی خود شد دلم چو نی سوراخ
دمی که نی به نوا داد بینوایی زد
هوش مصنوعی: دل من مثل نی بینوا شده است و در آن درد تنهایی به شدت احساس میشود. مانند نی که وقتی سوراخ میشود، صدای خاصی از آن خارج میشود، دلم نیز در حال نواختن آهنگی از غم و اندوه است.
دُکّانِ پستهٔ بیمغز بسته شد آن روز
که با دهانِ تو لبخند خودنمایی زد
هوش مصنوعی: پستههای بیمغز دیگر فروخته نمیشود، چون لبخند تو آن روز به خوبی خود را نشان داد.
دریدهچشمیِ نرگس ببین که چشمِ ترا
بدید و باز سر از گل ز بیحیایی زد
هوش مصنوعی: به نرگسی نگاه کن که با چشمانش به تو خیره شده و بدون هیچ شرمی سر از گلش بیرون آورده است.
فدای همّتِ آن رهروم که بر سرِ خار
هزار افسرِ گل با برهنهپایی زد
هوش مصنوعی: فدای اراده و تلاش آن کسی هستم که با وجود دشواریها و موانع بسیار، به جلو حرکت میکند و با پای برهنه به مقابله با سختیها میپردازد، در حالی که برایش هیچ چیز مانند گل و زیبایی ارزشمند نیست.
ز شوخِ پارسی آن شیخِ پارسا چه شنید
که پشتِ پا به مقامات پارسایی زد
هوش مصنوعی: از آن مرد پارسایی که به شوخیهای پارسی معروف بود، چه چیزی شنید که به ارزشهای پارسایی بیتوجهی کرد؟
مقام شانه به سر شد از آنکه سر تا پای
همیشه دست به کارِ گرهگشایی زد
هوش مصنوعی: شانه به سر رسید، زیرا او همیشه در تلاش برای حل مشکلات و گرهگشایی بود.
به روزگارِ رضا هر که را که من دیدم
هزار مرتبه فریاد نارضایی زد
هوش مصنوعی: در دوران رضا، هر کسی را که مشاهده کردم، بارها و بارها از وضعیت موجود نارضایتی خود را به نمایش گذاشت.
به ناخداییِ این کشتیِ شکسته مناز
که ناخدا نتواند دم از خدایی زد
هوش مصنوعی: به رهبری این کشتی خراب قضاوت نکن، زیرا ناخدا نمیتواند خود را به مقام خدایی برساند.
به من غزالِ غزلخوان من از آن شد رام
که فرخی رهِ او با غزلسرایی زد
هوش مصنوعی: غزال زیبای شعرخوان من به خاطر تاثیر فرخی بر شاعرانهسراییاش، به کمال رسیده و رام شده است.