گنجور

شمارهٔ ۹۲

دلم امروز چون قمری سر نالیدنی دارد
مگر آن سرو قد فردا به خود بالیدنی دارد
چو من در این چمن جز غنچه دلتنگی نشد پیدا
که در شب گر خورد خون صبحدم خندیدنی دارد
ز حسن بی بقا ای گل مکن خون در دل بلبل
که دست انتقام باغبان گل چیدنی دارد
رمیدن دید بس در زندگانی این دل وحشی
به مرگ ناگهانی میل آرامیدنی دارد
دلم از دیدن نادیدنی‌ها کی شود غمگین
که این نادیدنی‌های جهان هم دیدنی دارد

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

دلم امروز چون قمری سر نالیدنی دارد
مگر آن سرو قد فردا به خود بالیدنی دارد
هوش مصنوعی: امروز دلم مثل قمری در حال ناله و گریه است، آیا فردا آن قامت بلند و زیبا می‌تواند از خود راضی و خوشحال شود؟
چو من در این چمن جز غنچه دلتنگی نشد پیدا
که در شب گر خورد خون صبحدم خندیدنی دارد
هوش مصنوعی: در این باغ، تنها چیزی که جز ناراحتی من پیدا نشد، غنچه‌ای است که در شب اگر خون صبح را بخورد، به خودی خود خنده‌ای دارد.
ز حسن بی بقا ای گل مکن خون در دل بلبل
که دست انتقام باغبان گل چیدنی دارد
هوش مصنوعی: ای گل، به خاطر زیبایی ناپایدارت غم و اندوهی در دل بلبل نریز. زیرا باغبان می‌تواند به راحتی تو را بچیند و از این دنیا براندازد.
رمیدن دید بس در زندگانی این دل وحشی
به مرگ ناگهانی میل آرامیدنی دارد
هوش مصنوعی: دل سرکش و بی‌قرار من، در طول زندگی، به شدت دچار نوسان و فرار بوده است، اما حالا به نظر می‌رسد که به آرامش و سکون در برابر مرگ ناگهانی تمایل دارد.
دلم از دیدن نادیدنی‌ها کی شود غمگین
که این نادیدنی‌های جهان هم دیدنی دارد
هوش مصنوعی: دل من از تماشای چیزهایی که نمی‌توان دید، ناراحت نمی‌شود، زیرا این چیزهای نادیدنی نیز جلوه‌های قابل مشاهده‌ای دارند.