شمارهٔ ۷۶
جز شور و شر از چشم سیاه تو نریزد
اِلّا خطر از تیر نگاه تو نریزد
آهسته بزن شانه بر آن زلف پریشان
تا جمع دل از طرف کلاه تو نریزد
کانون شدی ای سینه مگر کز شرر دل
جز اخگر غم ز آتش آه تو نریزد
تا در خم می از پی توبه نکنی غسل
ای شیخ گنهکار گناه تو نریزد
ای خاکِ مقدّس که بُوَد نام تو ایران
فاسد بُوَد آن خون که به راه تو نریزد
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
جز شور و شر از چشم سیاه تو نریزد
اِلّا خطر از تیر نگاه تو نریزد
هوش مصنوعی: به جز هیجان و شور و شوق ناشی از نگاه سیاه تو، هیچ خطری از تیر نگاه تو در نمیآید.
آهسته بزن شانه بر آن زلف پریشان
تا جمع دل از طرف کلاه تو نریزد
هوش مصنوعی: با احتیاط به آن موهای آشفتهات برس تا دلها از زیر کلاه تو پراکنده نشوند.
کانون شدی ای سینه مگر کز شرر دل
جز اخگر غم ز آتش آه تو نریزد
هوش مصنوعی: ای سینه، آیا تو کانون و محل آتش عشق و درد نیستی؟ آیا از شعلههای دل، جز خاکستر غم و دود آه تو نمیریزد؟
تا در خم می از پی توبه نکنی غسل
ای شیخ گنهکار گناه تو نریزد
هوش مصنوعی: ای شیخ گناهکار، تا زمانی که از سر اشتباهاتت توبه نکنی و از دل به سمت خمرهی شراب نروی، به غسل و پاکی نائل نخواهی شد و گناهان تو از بین نخواهد رفت.
ای خاکِ مقدّس که بُوَد نام تو ایران
فاسد بُوَد آن خون که به راه تو نریزد
هوش مصنوعی: ای سرزمین مقدس که نام تو ایران است، آن خونی که برای تو ریخته نشود، بیارزش و فاسد است.