گنجور

شمارهٔ ۴۵

راستی کج کلها عهد تو سخت آمد سست
رفتی و عهد شکستی نبد این کار درست
روز اول ز غمت مردم و شادم که به مرگ
چاره آخر خود خوب نمودم ز نخست
لاله آن روز چو من شد به چمن داغ به دل
کز سمن سبزه و از سوری او سوسن رست
آنکه روزی به سر کوی تواش پای رسید
ریخت خون آنقدر از دیده که دست از جان شست
رندی و مستی و دیوانه گری پیشه من
شوخی و دلبری و پرده دری شیوه تست
خاک بر آب بقا باد که از آتش عشق
یافت خضر دل من آنچه سکندر می جست
خیزد از یزد چو من فرخی استاد سخن
خاست گر عنصری از بلخ و ابوالفتح از بست

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

راستی کج کلها عهد تو سخت آمد سست
رفتی و عهد شکستی نبد این کار درست
هوش مصنوعی: راستی، ای زیبا رویان، تو که با عهد و پیمان خود در ابتدا محکم بودی، اکنون رفته‌ای و وعده‌ات را شکسته‌ای. آیا این رفتار درست است؟
روز اول ز غمت مردم و شادم که به مرگ
چاره آخر خود خوب نمودم ز نخست
هوش مصنوعی: در روز اول به خاطر غم تو از دنیا رفتم، ولی اکنون خوشحالم که با مرگ، آخرین راه حل خود را به خوبی انتخاب کردم از همان ابتدا.
لاله آن روز چو من شد به چمن داغ به دل
کز سمن سبزه و از سوری او سوسن رست
هوش مصنوعی: در آن روز لاله‌ای که مانند من دلش پر از غم بود، در باغی ظاهر شد. دلی که از بوی سمن و سبزه و زیبایی سوسن به شدت تحت تأثیر قرار گرفته بود.
آنکه روزی به سر کوی تواش پای رسید
ریخت خون آنقدر از دیده که دست از جان شست
هوش مصنوعی: کسی که روزی در مسیر تو قدم گذاشت، آنقدر اشک ریخت که دیگر زندگی برایش بی‌معنا شد.
رندی و مستی و دیوانه گری پیشه من
شوخی و دلبری و پرده دری شیوه تست
هوش مصنوعی: من سرمستم و دیوانه‌ام، این ویژگی من است، و تو با لطافت و عشق و بازیگوشی‌ات، راه و رسم خود را نشان می‌دهی.
خاک بر آب بقا باد که از آتش عشق
یافت خضر دل من آنچه سکندر می جست
هوش مصنوعی: خاک بر زندگی جاودانه‌ای که عشق، گنجینه‌ای را به دل من بخشید که اسکندر هم به دنبالش بود.
خیزد از یزد چو من فرخی استاد سخن
خاست گر عنصری از بلخ و ابوالفتح از بست
هوش مصنوعی: از یزد فردی با هنر و استعداد در شعر و گفتار برخاست، مانند من فرخی، استاد سخن. همواره افراد بزرگ و با فضیلت از شهرها و مناطق مختلف ظهور می‌کنند، همچون عنصری از بلخ و ابوالفتح از بست.

حاشیه ها

1400/08/17 12:11
وحید ثقفی

مصراع اول بیت 6 باید این‌گونه باشد: «خاک بر آب بقا باد که از آتش عشق».

خاک بر چیزی کنایه از بی‌ارزش دانستن آن چیز است.