شمارهٔ ۳۲
آن طایری که در قفس تنگ خانه داشت
در دل کجا دگر هوس آب و دانه داشت
دست زمانه کی کندش پایمال جور
هر سر که پاس خدمت این آستانه داشت
بهر گرهگشایی دل تاخت تا ختن
آن باد مشکبوی که در دست شانه داشت
ما را به روز وصل چرا آشنا نکرد
تأثیر در دلت اگر آه شبانه داشت
چون نی نوا شد از دل هر بینوا بلند
ساز تو بس که شور و نوا در ترانه داشت
دیشب به جرم آنکه ز هجران نمردهایم
امروز بهر کشتن ما صد بهانه داشت
چون نافه خون به دل ز غزالان مشکموست
هر کس چو فرخی غزل عاشقانه داشت
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
آن طایری که در قفس تنگ خانه داشت
در دل کجا دگر هوس آب و دانه داشت
هوش مصنوعی: پرندهای که در قفس کوچک زندگی میکرد، به کجا میتوانست آرزوی آب و دانه کند؟
دست زمانه کی کندش پایمال جور
هر سر که پاس خدمت این آستانه داشت
هوش مصنوعی: زمانه چگونه میتواند کسی را زیر فشار ستم قرار دهد که همیشه به این درگاه خدمت کرده است؟
بهر گرهگشایی دل تاخت تا ختن
آن باد مشکبوی که در دست شانه داشت
هوش مصنوعی: برای حل مشکل دل، به سمت ختن رفت، همان بادی که بوی خوش مشک را به همراه داشت و در دستش شانهای داشت.
ما را به روز وصل چرا آشنا نکرد
تأثیر در دلت اگر آه شبانه داشت
هوش مصنوعی: چرا ما را در روز وصال با هم آشنا نکردی، وقتی که تأثیر دل انگیز احساسات شبانهات را میشناسی؟
چون نی نوا شد از دل هر بینوا بلند
ساز تو بس که شور و نوا در ترانه داشت
هوش مصنوعی: وقتی نی، ساز میزند دل هر کسی که دردی دارد، صدایش بلند میشود. تو نیز به اندازهای شور و شوق در ترانهات داشته باش که بتوانی دلها را برانگیزی.
دیشب به جرم آنکه ز هجران نمردهایم
امروز بهر کشتن ما صد بهانه داشت
هوش مصنوعی: دیشب به خاطر اینکه هنوز از غم دوری نمردهایم، امروز به علتهای مختلفی برای کشتن ما بهانهای پیدا کردند.
چون نافه خون به دل ز غزالان مشکموست
هر کس چو فرخی غزل عاشقانه داشت
هوش مصنوعی: وقتی که بوی خون از نافه رد میشود، دل را به یاد غزالان سیاه میآورد. هر کس که مانند فرخی شعر عاشقانهای دارد، این حس را تجربه میکند.