شمارهٔ ۳۱
در چمن تا قدِ سروِ تو برافراخته است
روز و شب نوحهگری کار من و فاخته است
بُرد با کهنهحریفیست که در بازیِ عشق
هرچه را داشته چون من همه را باخته است
به گمان غلط آن ترک کمانکش چون تیر
روزگاریست مرا از نظر انداخته است
جانِ من زآهِ دلِ سوخته پرهیز نمای
که بدین سوختگی کارِ مرا ساخته است
مستیِ چشم تو با ابروی کج عربده داشت
یا پیِ کشتن من تیغِ ستم آخته است
چنگ بر طُرِّهٔ پُرچینِ تو زد آنکه چو باد
تا ختن از پی این مشک ختا تاخته است
فرخی دلخوش از آن است که این مردم را
یک به یک دیده و سنجیده و بشناخته است
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
در چمن تا قدِ سروِ تو برافراخته است
روز و شب نوحهگری کار من و فاخته است
هوش مصنوعی: تا زمانی که قامت تو در چمن بلند است، من همواره در روز و شب به ناله و نوحهگری مشغولم، مانند فاخته.
بُرد با کهنهحریفیست که در بازیِ عشق
هرچه را داشته چون من همه را باخته است
هوش مصنوعی: برد با کسی است که در عشق تجربهای طولانی دارد و مانند من، هر چه داشته را از دست داده است.
به گمان غلط آن ترک کمانکش چون تیر
روزگاریست مرا از نظر انداخته است
هوش مصنوعی: به نظر میرسد که او به اشتباه فکر کرده که من به سبب تیرگی روزگار از دید او خارج شدهام.
جانِ من زآهِ دلِ سوخته پرهیز نمای
که بدین سوختگی کارِ مرا ساخته است
هوش مصنوعی: ای جان من، از آتش دلِ سوختهام دوری کن، زیرا این سوختگی باعث شده که کار من به این شکل انجام شود.
مستیِ چشم تو با ابروی کج عربده داشت
یا پیِ کشتن من تیغِ ستم آخته است
هوش مصنوعی: چشمان تو به قدری مست و جذاب است که ابرویت به کج رفتن، خود به خود فریاد میزند و نشان میدهد که با نیت آزار من شمشیری از ستم آماده شده است.
چنگ بر طُرِّهٔ پُرچینِ تو زد آنکه چو باد
تا ختن از پی این مشک ختا تاخته است
هوش مصنوعی: آن کس که مانند باد به سوی ختن میشتابد، به طُرَّههای زیبا و پرچین تو دست میزند.
فرخی دلخوش از آن است که این مردم را
یک به یک دیده و سنجیده و بشناخته است
هوش مصنوعی: فرخی خوشحال است که توانسته است هر یک از این مردم را بشناسد و آنها را با دقت مشاهده و سنجش کند.