شمارهٔ ۲۰
سخت با دل، دل سخت تو به جنگ است اینجا
تا که را دل شکند شیشه و سنگ است اینجا
در بهاران گل این باغ ز غم وا نشود
غنچه تا فصل خزان با دل تنگ است اینجا
نکنم شکوه ز مژگان تو اما چکنم
که دل آماجگه نوک خدنگ است اینجا
از می میکده دهر مشو مست غرور
که به ساغر عوض شهد شرنگ است اینجا
بی خطر کس نبرد گوهر از این لجه ژرف
کام دل در گرو کام نهنگ است اینجا
من نه تنها به ره عشق ز پا افتادم
پای یک ران فلک خسته و لنگ است اینجا
تا به سر حد جنونم بشتاب آوردی
ای دل آهسته که هنگام درنگ است اینجا
گل یک رنگ در این باغ نگردد سر سبز
خرمی قسمت گلهای دو رنگ است اینجا
از خطا بسکه در این خطه سیه رو پر شد
پیش بیگانه کم از کشور زنگ است اینجا
فرخی با همه شیرین سخنی از دهنت
دم نزد هیچ ز بس قافیه تنگ است اینجا
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
سخت با دل، دل سخت تو به جنگ است اینجا
تا که را دل شکند شیشه و سنگ است اینجا
هوش مصنوعی: دل تو به شدت با دل دیگران درگیری دارد و در اینجا رقابت و نبردی در جریان است؛ به طوری که در این رقابت، نه شیشه نرم تاب تحمل دارد و نه سنگ سخت.
در بهاران گل این باغ ز غم وا نشود
غنچه تا فصل خزان با دل تنگ است اینجا
هوش مصنوعی: در بهار، گلهای این باغ از غم نمیآیند و تا زمانی که فصل پاییز فرا نرسد، غنچهها همچنان با دلتنگی در اینجا هستند.
نکنم شکوه ز مژگان تو اما چکنم
که دل آماجگه نوک خدنگ است اینجا
هوش مصنوعی: نمیخواهم از مژگان تو شکایت کنم، اما چه کنم که دل من در اینجا مانند هدفی است که تیرها به سوی آن میآید.
از می میکده دهر مشو مست غرور
که به ساغر عوض شهد شرنگ است اینجا
هوش مصنوعی: از میخانه دنیا غرق در احساس خودپسندی نشو، زیرا در اینجا، آنچه در جام مینوشی، شیرین نیست و به جای عسل، تلخی مییابی.
بی خطر کس نبرد گوهر از این لجه ژرف
کام دل در گرو کام نهنگ است اینجا
هوش مصنوعی: خطر بدون دلیل کسی از عمق این دریا جواهر نمیبرد؛ زیرا در اینجا خواستههای دل به دست نهنگ محدود شده است.
من نه تنها به ره عشق ز پا افتادم
پای یک ران فلک خسته و لنگ است اینجا
هوش مصنوعی: من فقط به خاطر عشق دچار سقوط شدهام؛ بلکه پای این راستای سخت و پرمشقت، پای من هم مانند فلکی خسته و ناتوان است.
تا به سر حد جنونم بشتاب آوردی
ای دل آهسته که هنگام درنگ است اینجا
هوش مصنوعی: ای دل، به من خبر میدهی که باید با سرعت به سمت جنون بروم، اما باید آهستهتر پیش بروم چون در حال حاضر زمان آرامش و تفکر است.
گل یک رنگ در این باغ نگردد سر سبز
خرمی قسمت گلهای دو رنگ است اینجا
هوش مصنوعی: در این باغ، گل یک رنگ نمیتواند همیشه شکوفا بماند؛ خوشبختی و سرسبزی فقط به گلهای دو رنگ تعلق دارد.
از خطا بسکه در این خطه سیه رو پر شد
پیش بیگانه کم از کشور زنگ است اینجا
هوش مصنوعی: در این منطقه، به قدری اشتباهات و زشتیها زیاد شده که حتی وقتی به بیگانگان نگاه میکنیم، احساس میکنیم که اینجا کمتر از کشوری دیگر نیست.
فرخی با همه شیرین سخنی از دهنت
دم نزد هیچ ز بس قافیه تنگ است اینجا
هوش مصنوعی: فرخی به خاطر تنگی قافیهها و محدودیتها، از بیان و گفتن غزلی شیرین و زیبا خودداری کرده است و نتوانسته چیزی بگوید.