گنجور

شمارهٔ ۱۷

از بس که غم به سینهٔ من بسته راه را
دیگر مجال آمد و شد نیست آه را
دانم چو دیده دید، دل از کف رود ولی
نتوان نگاه داشت ز خوبان نگاه را
هر شب ز عشق روی تو ای آفتاب‌روی
از دود آه تیره کنم روی ماه را
ما را مخوان به کعبه که در کیشِ اهلِ دل
معنی یکی‌ست میکده و خانقاه را
بگشای گوش و هوش که در خلوت صبوح
خوش لذتی است، زمزمهٔ صبحگاه را
زین بیشتر به ریختن خون مردمان
فرصت مباد مردم چشم سیاه را
تو مست خواب غفلتی ای پادشاهِ حُسن
می‌نشنوی خروشِ دلِ دادخواه را

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

از بس که غم به سینهٔ من بسته راه را
دیگر مجال آمد و شد نیست آه را
هوش مصنوعی: دل من از شدت غم آن‌قدر پر شده که دیگر جایی برای رفت و آمد احساسات نیست. فقط آه و افسوس در دل دارم.
دانم چو دیده دید، دل از کف رود ولی
نتوان نگاه داشت ز خوبان نگاه را
هوش مصنوعی: می‌دانم زمانی که چشم به جمال محبوب بیافتد، دل از دست می‌رود، اما نمی‌توان چشم را از زیبایی‌های او برداشت.
هر شب ز عشق روی تو ای آفتاب‌روی
از دود آه تیره کنم روی ماه را
هوش مصنوعی: هر شب به یاد عشق تو، ای همچون آفتاب زیبا، به خاطر غم و دودی که از آن به وجود آمده، چهره ماه را تیره و کمرنگ می‌کنم.
ما را مخوان به کعبه که در کیشِ اهلِ دل
معنی یکی‌ست میکده و خانقاه را
هوش مصنوعی: ما را به کعبه نخوان، چون در مکتب اهل عشق و دل، معانی میکده و خانقاه یکی است.
بگشای گوش و هوش که در خلوت صبوح
خوش لذتی است، زمزمهٔ صبحگاه را
هوش مصنوعی: گوش و حواست را باز کن که در تنهایی صبحگاه لذت خوبی دارد، صدای آرامش‌بخش صبح را بشنو.
زین بیشتر به ریختن خون مردمان
فرصت مباد مردم چشم سیاه را
هوش مصنوعی: از این بیشتر، نباید به کشتن مردم فرصت داده شود، به ویژه انسان‌هایی که چشمان تیره دارند.
تو مست خواب غفلتی ای پادشاهِ حُسن
می‌نشنوی خروشِ دلِ دادخواه را
هوش مصنوعی: ای پادشاه زیبایی، تو در خواب غفلت به سر می‌بری و صدای فریاد دل‌های دردمند را نمی‌شنوی.

آهنگ ها

این شعر را چه کسی در کدام آهنگ خوانده است؟

"زهر جدایی"
با صدای هایده (آلبوم گلواژه)