گنجور

شمارهٔ ۱۴

با دل آغشته در خون گرچه خاموشیم ما
لیک چون خم دهان کف کرده در جوشیم ما
ساغر تقدیر ما را مست آزادی نمود
زین سبب از نشئه آن باده مدهوشیم ما
گر توئی سرمایه دار با وقار تازه چرخ
کهنه رند لات و لوت خانه بر دوشیم ما
همچو زنبور عسل هستیم چون ما لاجرم
هر غنی را نیش و هر بیچاره را نوشیم ما
نور یزدان هر مکان، سر تا به پا هستیم چشم
حرف ایمان هرکجا، پا تا به سر گوشیم ما
دوش زیر بار آزادی چه سنگین گشت دوش
تا قیامت زیر بار منت دوشیم ما
حلقه بر گوش تهی دستان بود گر فرخی
جرعه نوش جام رندان خطاپوشیم ما

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

با دل آغشته در خون گرچه خاموشیم ما
لیک چون خم دهان کف کرده در جوشیم ما
هوش مصنوعی: اگرچه ما به خاطر درد و رنجی که داریم، سکوت کرده‌ایم و در ظاهر خاموشیم، اما در باطن همچنان پر از هیجان و احساس هستیم، مانند ایی که درون یک ظرف پر از مایع جوشان، سرریز می‌شود.
ساغر تقدیر ما را مست آزادی نمود
زین سبب از نشئه آن باده مدهوشیم ما
هوش مصنوعی: خمرهٔ سرنوشت ما را به خوشحالی و آزادی وا داشته است، به همین دلیل از حالت مستی آن نوشیدنی سرمست و گیج هستیم.
گر توئی سرمایه دار با وقار تازه چرخ
کهنه رند لات و لوت خانه بر دوشیم ما
هوش مصنوعی: اگر تو فردی ثروتمند و با وقار هستی، ما در مقابل تو افرادی هستیم که خانه‌مان را بر دوش می‌زنیم و از زندگی ساده و بدون دغدغه‌ای برخوردار نیستیم.
همچو زنبور عسل هستیم چون ما لاجرم
هر غنی را نیش و هر بیچاره را نوشیم ما
هوش مصنوعی: ما مانند زنبور عسل هستیم؛ یعنی به طور طبیعی هر فرد ثروتمند را آزار می‌دهیم و هر فرد نیازمند را کمک می‌کنیم.
نور یزدان هر مکان، سر تا به پا هستیم چشم
حرف ایمان هرکجا، پا تا به سر گوشیم ما
هوش مصنوعی: نور الهی در همه جا حضور دارد و ما کاملًا زیر این نور هستیم. همچنین، از هر سو به حقیقت و معنای ایمان گوش فراداده‌ایم.
دوش زیر بار آزادی چه سنگین گشت دوش
تا قیامت زیر بار منت دوشیم ما
هوش مصنوعی: شب گذشته، بار سنگین آزادی را بر دوش خود حس کردم و تا پایان زندگی همچنان زیر سنگینی قرض و منت دیگران خواهیم بود.
حلقه بر گوش تهی دستان بود گر فرخی
جرعه نوش جام رندان خطاپوشیم ما
هوش مصنوعی: اگر فرخی، که شخصی خوشبخت و خوشحال است، می‌توانست در کنار افرادی که دست خالی هستند، زندگی کند، ما نیز به عیش و نوش و خوش‌گذرانی مشغول شده‌ایم و از خطاهای خود می‌گذریم.