گنجور

شمارهٔ ۱۳۴

تا حیات من به دست نان دهقان است و بس
جان من سر تا به پا قربان دهقان است و بس
رازق روزی ده شاه و گدا بعد از خدای
دست خون‌آلود بذرافشان دهقان است و بس
در اسد چون حوت سوزد ز آفتاب و عاقبت
بی‌نصیب از سنبله میزان دهقان است و بس
آنکه لرزد همچو مرغ نیم بسمل صبح و شام
در زمستان پیکر عریان دهقان است و بس
دست هرکس در توسل از ازل با دامنی است
تا ابد دست من و دامان دهقان است و بس
دور دوران هر دو روزی بر مراد دوره ایست
آنکه ناید دور آن دوران دهقان است و بس
بر سر خوان، خواجه پندارد که باشد میزبان
غافل است از اینکه خود مهمان دهقان است و بس
منهدم گردد قصور مالک سرمایه‌دار
کاخ محکم کلبه ویران دهقان است و بس
نامه طوفان که با خون می‌نگارد فرخی
در حقیقت نامه طوفان دهقان است و بس

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

تا حیات من به دست نان دهقان است و بس
جان من سر تا به پا قربان دهقان است و بس
هوش مصنوعی: زندگی من تنها به وسیله نان کشاورز تامین می‌شود و تمام وجودم فدای زحمات اوست.
رازق روزی ده شاه و گدا بعد از خدای
دست خون‌آلود بذرافشان دهقان است و بس
هوش مصنوعی: خداوند روزی‌دهنده همه است، چه شاه باشد و چه گدا. پس از او، تنها دست زحمت‌کش و عرق‌خود کرده‌ی کشاورز است که با زحمت و تلاشش، روزی می‌آورد.
در اسد چون حوت سوزد ز آفتاب و عاقبت
بی‌نصیب از سنبله میزان دهقان است و بس
هوش مصنوعی: در فصل تابستان، گرما مانند ماهی‌گیری در دریا، بسیار شدید است و در پایان، کشاورز به‌طور کامل از برداشت محصول خود ناامید می‌شود.
آنکه لرزد همچو مرغ نیم بسمل صبح و شام
در زمستان پیکر عریان دهقان است و بس
هوش مصنوعی: کسی که در سرمای زمستان مثل پرنده‌ای نیمه‌جان می‌لرزد، تنها یک دهقان عریان است و بس.
دست هرکس در توسل از ازل با دامنی است
تا ابد دست من و دامان دهقان است و بس
هوش مصنوعی: هر کسی که از ابتدا به کسی متوسل شده، همیشه به چیزی آویزان است. اما دست من تنها به دامان دهقان معطوف است و بس.
دور دوران هر دو روزی بر مراد دوره ایست
آنکه ناید دور آن دوران دهقان است و بس
هوش مصنوعی: تغییرات زمان هر دو روز به خواسته‌های ما نزدیک‌تر می‌شود، اما تنها کسی که از این تغییرات بهره‌مند می‌شود، کشاورز است و بس.
بر سر خوان، خواجه پندارد که باشد میزبان
غافل است از اینکه خود مهمان دهقان است و بس
هوش مصنوعی: در مهمانی، آقای میزبان ممکن است فکر کند که همه چیز تحت کنترل است و او مهمانی است که همه چیز را در دست دارد، اما در واقع خود او هم مهمان کسی دیگر است و این را نمی‌داند.
منهدم گردد قصور مالک سرمایه‌دار
کاخ محکم کلبه ویران دهقان است و بس
هوش مصنوعی: سرنوشت آدم‌های قدرتمند و ثروتمند در نهایت نابودی است و در مقابل، زندگی ساده و عادی کشاورزان با وجود همه سختی‌ها، هویت واقعی آن‌ها را حفظ می‌کند.
نامه طوفان که با خون می‌نگارد فرخی
در حقیقت نامه طوفان دهقان است و بس
هوش مصنوعی: فرخی در اینجا به نوعی بیان می‌کند که نوشته‌هایش، که از دل سختی‌ها و چالش‌ها سرچشمه می‌گیرد، در واقع نمایانگر حال و روز کشاورزانی است که با مشکلات دست و پنجه نرم می‌کنند و صدای رنج آنها را به گوش می‌رساند.