گنجور

شمارهٔ ۱۳۳ - درباره کمک به قحطی‌زدگان روسیهٔ بعد از انقلاب

نمود همچو ابوالهول رو به ملت روس
بلای قحط و غلا با قیافه منحوس
فتاد هیکل سنگین دیوپیکر قحط
به روی قلب دهاقین روس چون کابوس
مگر که دیو سپید است این بلای سیاه
که کرده روسیه را مبتلا چو کیکاوس
یکی به ساحل ولگا ببین که ناله زار
فشار گرسنگی را چه سان کند محسوس
به سان جوجه ز فقدان دانه بی‌جان بین
تذرو کبک خرامی که بود چون طاوس
کجا رواست شود، زرد رنگ چون خیری
عذار سرخ نکویان همچو تاج خروس
یکی ز کثرت سختی ز عمر خود بیزار
یکی ز شدت قحطی ز زندگی مأیوس
در آرزوی یکی دانه شام تا به سحر
بود به سنبله چشم گرسنگان مأنوس
کنون که ملت روس است با مجاعه دوچار
گه تهمتنی است ای سلاله سیروس
به دستگیری قومی نما سرافرازی
که می‌کنند اجل را به جان و دل پابوس
جوی ز گندم این سرزمین تواند داد
ز چنگ مرگ رها جان صد هزار نفوس
نوشت خامه خونین «فرخی» این بیت
به روی صفحه طوفان به صدهزار افسوس
جنوب بحر خزر شد ز اشک چشمه چشم
برای ساحل رود نوا چو اقیانوس

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

نمود همچو ابوالهول رو به ملت روس
بلای قحط و غلا با قیافه منحوس
هوش مصنوعی: شکل و شمایل او همچون ابوالهول، رو به مردم روس، بلای قحطی و گرسنگی را با چهره‌ای شوم به نمایش می‌گذارد.
فتاد هیکل سنگین دیوپیکر قحط
به روی قلب دهاقین روس چون کابوس
هوش مصنوعی: هیکل سنگین و بزرگ دیو، قحطی را مانند کابوسی بر دل کشاورزان روس سایه انداخته است.
مگر که دیو سپید است این بلای سیاه
که کرده روسیه را مبتلا چو کیکاوس
هوش مصنوعی: این بلا که روسیه را گرفتار کرده، نباید آنقدر سخت و دشوار باشد که انگار دیوی سفید، مانند دیو کیکاوس، بر آن سایه افکنده است.
یکی به ساحل ولگا ببین که ناله زار
فشار گرسنگی را چه سان کند محسوس
هوش مصنوعی: کسی را در کنار رود ولگا تماشا کن که چگونه ناله‌های دردناک ناشی از گرسنگی را احساس می‌کند.
به سان جوجه ز فقدان دانه بی‌جان بین
تذرو کبک خرامی که بود چون طاوس
هوش مصنوعی: به مانند جوجه‌ای که به خاطر نبود دانه بی‌جان و نحیف شده، پرنده‌ای به نام تذرو کبک را ببین که با ناز و زیبایی همچون طاووس راه می‌رود.
کجا رواست شود، زرد رنگ چون خیری
عذار سرخ نکویان همچو تاج خروس
هوش مصنوعی: کجا اجازه دارد کسی به زردی رود، در حالی که زیبایی و لطف چهره او مانند سرخی گل‌های زیباست، همچون تاجی که بر سر مرغابی زده شده است؟ تماشای کسی با چهره‌ای زرد در مقایسه با این زیبایی ناپسند و نادرست به نظر می‌رسد.
یکی ز کثرت سختی ز عمر خود بیزار
یکی ز شدت قحطی ز زندگی مأیوس
هوش مصنوعی: یکی از زندگی به خاطر سختی‌های زیاد خسته شده و از عمرش ناراضی است، و دیگری به دلیل کمبود شدید امکانات و قحطی از زندگی ناامید شده است.
در آرزوی یکی دانه شام تا به سحر
بود به سنبله چشم گرسنگان مأنوس
هوش مصنوعی: شخصی تا صبح در انتظار یک دانه نان است و این انتظار، دلش را به چشم‌های گرسنه‌ای که به محصول سنبل نگاه می‌کنند، پیوند می‌دهد.
کنون که ملت روس است با مجاعه دوچار
گه تهمتنی است ای سلاله سیروس
هوش مصنوعی: اکنون که ملت روس به مشکلات و بحران‌هایی دچار شده است، ای نسل این قوم بزرگ، باید حواسمان به این چالش‌ها باشد.
به دستگیری قومی نما سرافرازی
که می‌کنند اجل را به جان و دل پابوس
هوش مصنوعی: با کمک و حمایت از مردم می‌توان به افتخار دست یافت، افرادی که با تمام وجود از زندگی و زمانه خود قدردانی می‌کنند.
جوی ز گندم این سرزمین تواند داد
ز چنگ مرگ رها جان صد هزار نفوس
هوش مصنوعی: نهر گندم این سرزمین می‌تواند جان صد هزار نفر را از چنگال مرگ نجات دهد.
نوشت خامه خونین «فرخی» این بیت
به روی صفحه طوفان به صدهزار افسوس
هوش مصنوعی: فرخی با قلمی پر از درد و اندوه این شعر را بر روی صفحه‌ای که نماد طوفان و آشفتگی است، می‌نویسد و از هزاران افسوس و حسرت سخن می‌گوید.
جنوب بحر خزر شد ز اشک چشمه چشم
برای ساحل رود نوا چو اقیانوس
هوش مصنوعی: جنوب دریای خزر به خاطر اشک‌هایی که از چشمانم ریخته شده، به خاطر ساحل رود نوا، مانند اقیانوس وسیع شده است.