شمارهٔ ۱۲۳
سر و کارِ من اگر با تو دلآزار نبود
این همه کارِ من خون شده دل زار نبود
همه گویند چرا دل به ستمگر دادی
دادم آن روز به او دل که ستم کار نبود
میشدم آلتِ هر بیسر و پا چون تسبیح
دستگیرِ من اگر رشتهٔ زُنّار نبود
یا به من سنگ نزد هیچکس از سنگدلی
یا کسی از دلِ دیوانه خبردار نبود
همه در پرده ز اسرار سخنها گفتند
لیک بیپرده کسی واقفِ اسرار نبود
هر جنایت که بشر میکند از سیم و زر است
کاش از روز ازل درهم و دینار نبود
شَحنه و شیخ و شَه و شاهد و شیدا همه مست
در همه دیرِ مغان آدمِ هُشیار نبود
بود اگر جامعه بیدار در این دارِ خراب
جای سردار سپه جز به سرِ دار نبود
در نمایشگهِ این صحنهٔ پر بیم و امید
هر چه دیدیم به جز پرده و پندار نبود
شمارهٔ ۱۲۲: طوطی که چو من شُهره به شیرینسخنی بودشمارهٔ ۱۲۴: آن پری چو از، بهر دلبری، زلف عنبرین، شانه میکند
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
سر و کارِ من اگر با تو دلآزار نبود
این همه کارِ من خون شده دل زار نبود
هوش مصنوعی: اگر ارتباط من با تو آزاردهنده نمیبود، این همه درد و رنج در دل من وجود نداشت.
همه گویند چرا دل به ستمگر دادی
دادم آن روز به او دل که ستم کار نبود
هوش مصنوعی: همه میگویند چرا قلبت را به کسی سپردی که ستمگر است، اما من در آن روز به او دل دادم چون که او را ستمگر نمیدیدم.
میشدم آلتِ هر بیسر و پا چون تسبیح
دستگیرِ من اگر رشتهٔ زُنّار نبود
هوش مصنوعی: اگر زنجیرهای وابستگیام نبود، به راحتی میتوانستم به هرکس که بیهدف و بیهویت بود، خدمت کنم و به او پناه ببرم، مانند تسبیحی که در دست کسی است.
یا به من سنگ نزد هیچکس از سنگدلی
یا کسی از دلِ دیوانه خبردار نبود
هوش مصنوعی: یا هیچکس از روی بیرحمی به من سنگ نینداخت یا کسی از حال و روز دیوانهام خبر نداشت.
همه در پرده ز اسرار سخنها گفتند
لیک بیپرده کسی واقفِ اسرار نبود
هوش مصنوعی: همه درباره رازها و سخنانی که در دل دارند، حرف زدند، اما هیچکس بهطور واضح و بدون پوشش، از حقیقت آگاه نبود.
هر جنایت که بشر میکند از سیم و زر است
کاش از روز ازل درهم و دینار نبود
هوش مصنوعی: انسان هر اقدام نادرستی که انجام میدهد، ریشه در ثروت و مالیات دارد. ای کاش از آغاز دنیا، پول و ثروت وجود نداشت.
شَحنه و شیخ و شَه و شاهد و شیدا همه مست
در همه دیرِ مغان آدمِ هُشیار نبود
هوش مصنوعی: همه این افراد، از جمله شحنه، شیخ، شاه، شاهد و شیدا، همه در میخانه مشغول مستیاند و هیچیک هشیار نیستند.
بود اگر جامعه بیدار در این دارِ خراب
جای سردار سپه جز به سرِ دار نبود
هوش مصنوعی: اگر جامعهای بیدار و آگاه در این سرزمین ویران وجود داشت، دیگر جا برای فرماندهان و سرداران جز در پای چوبه دار نمیبود.
در نمایشگهِ این صحنهٔ پر بیم و امید
هر چه دیدیم به جز پرده و پندار نبود
هوش مصنوعی: در این صحنهی زندگی، که پر از ترس و امید است، هر چیزی که مشاهده کردیم تنها جلوهها و تصورات بود.