شمارهٔ ۱۰۲
چنان کز تاب آتش آب از گرمابه میریزد
ز سوز دل مدام از دیدهام خونابه میریزد
به مرگ تهمتن از جور زال چرخ در زابل
چو رود هیرمند اشک از رخ رودابه میریزد
به جان پروانه شمعم که گاه سوختن از غم
سرشک خویش را با حال عجز و لابه میریزد
گزیدم بس ز ناکامی بس انگشت تحیر را
از این رو تا قیامت خونم از سبّابه میریزد
گواه دامن پاک سیاوش گشت چون آتش
فلک خاکستر غم بر سر سودابه میریزد
من و دل از غم ماهی ز اشک و آه چون ماهی
گهی در دجله میخواهد، گهی در تابه میریزد
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
چنان کز تاب آتش آب از گرمابه میریزد
ز سوز دل مدام از دیدهام خونابه میریزد
هوش مصنوعی: وقتی آتش داغ میشود و بخار از گرمابه بیرون میآید، قلب من هم به همان اندازه ملتهب است و از چشمانم اشک میریزد.
به مرگ تهمتن از جور زال چرخ در زابل
چو رود هیرمند اشک از رخ رودابه میریزد
هوش مصنوعی: در زابل، وقتی که تهمتن (رستم) از ظلم زمانه و زال (پدرش) جان میسپارد، اشکهای رودابه (مادر رستم) مانند آبی که از رود هیرمند میریزد، از چهرهاش جاری میشود.
به جان پروانه شمعم که گاه سوختن از غم
سرشک خویش را با حال عجز و لابه میریزد
هوش مصنوعی: به جان پروانه، من همچون شمعی هستم که گاهی از شدت غم و ناراحتی، اشکهای خود را با حالتی از درماندگی و خواهش میریزد.
گزیدم بس ز ناکامی بس انگشت تحیر را
از این رو تا قیامت خونم از سبّابه میریزد
هوش مصنوعی: من از ناامیدی و شکستهای زیاد خود بسیار ضربه خوردهام و این احساس عمیق است که حتی تا همیشه در دل من باقی خواهد ماند، مانند خون که از انگشت اشارهام میریزد.
گواه دامن پاک سیاوش گشت چون آتش
فلک خاکستر غم بر سر سودابه میریزد
هوش مصنوعی: وقتی دامن بیگناه سیاوش به عنوان شاهدی بر بیگناهی او معرفی شد، آتش آسمان غم و اندوه را بر سر سودابه میریزد و او را دچار عذاب میکند.
من و دل از غم ماهی ز اشک و آه چون ماهی
گهی در دجله میخواهد، گهی در تابه میریزد
هوش مصنوعی: من و دلم به شدت از غم غمگین هستیم، مانند ماهی که گاهی در رودخانه و گاهی در تابه میافتد.