گنجور

شمارهٔ ۸ - مسمط بهاریه

تا کیومرث بهار آمد و بنشست به تخت
سر زد اشکوفه سیامک‌سان از شاخ درخت
غنچه پوشیده چو هوشنگ زمردگون‌رخت
بست طهمورث بر دیو محن سلسله سخت
جام جمشید پر از باده کن اکنون که ز بخت
کرد هان دولت ضحاک خزان رو به زوال
چون فریدون علم افراشت ز نو فروردین
اردیش ایرج‌سان گشت ولیعهد زمین
سَلْمِ وی رشک بر او برد و کمر بست به کین
خون او ریز الا ماه منوچهرجبین
جِیشِ پورِ پَشَن حُزن نهان شد به کمین
تا که با نوذر عشرت کند آهنگ قتال
«زو» صفت سبزه نوخیز به باغ آمد شاد
کشور خویش به گرشاسب شمشاد نهاد
سرورست از لب جو یک‌تنه مانند قباد
پس به کاووس چمن حکم ولیعهدی داد
بطی از خون سیاوش بده ای ترک‌نژاد
که بزد خسرو کل تکیه بر اورنگ جلال
طوس را کرد پی کینه کش میر سپه
لشکر سبزه زدند از پی رهام رده
زد فریبرز چنار از لب هر جو خرگه
گیو باد آمد و یکباره بیفتاد به ره
دست پیران خزان ناشد از ایشان کوته
تا که ناصر نشد اسپند چنان رستم زال
نسترن با فر لهراسبی آمد در باغ
نرگس از ژاله چو گشتاسب تر کرد دماغ
آتش افروخت کل از چهره زردشت به راغ
داد رویین‌تن کاجش پی ترویج فراغ
زیر (زرجاسب) رز خون دمادم به ایاغ
ای بشو تن خد بهمن قد جاماسب کمال

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: مسمط
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

تا کیومرث بهار آمد و بنشست به تخت
سر زد اشکوفه سیامک‌سان از شاخ درخت
هوش مصنوعی: تا زمانی که کیومرث (پدر نخستین انسان) بهار را تجربه کرد و بر روی تخت نشست، گل‌های شاداب و زیبایی مانند سیامک (فرزند کیومرث) از شاخه‌های درختان روییدند.
غنچه پوشیده چو هوشنگ زمردگون‌رخت
بست طهمورث بر دیو محن سلسله سخت
هوش مصنوعی: غنچه‌ای که مانند زمرد سبز و زیباست را تصور کن؛ مانند هوشنگ که لباس زیبایی به تن کرده و طهمورث بر دیوهای زشت و سرسخت غلبه کرده است.
جام جمشید پر از باده کن اکنون که ز بخت
کرد هان دولت ضحاک خزان رو به زوال
هوش مصنوعی: اکنون که روزگار به نفع ماست و حکومت ضحاک رو به پایان است، جام جمشید را پر از شراب کن و از زندگی لذت ببر.
چون فریدون علم افراشت ز نو فروردین
اردیش ایرج‌سان گشت ولیعهد زمین
هوش مصنوعی: زمانی که فریدون پرچم و علم خود را برافراشت، مانند نو خوب فروردین، ایرج به عنوان ولیعهد زمین شناخته شد.
سَلْمِ وی رشک بر او برد و کمر بست به کین
خون او ریز الا ماه منوچهرجبین
هوش مصنوعی: سلطنت به وی حسادت کرد و بر آن شد که انتقام خون او را بگیرد، ای ماهی با چهره‌ای چون منوچهر.
جِیشِ پورِ پَشَن حُزن نهان شد به کمین
تا که با نوذر عشرت کند آهنگ قتال
هوش مصنوعی: پسر پشنگ در حال انتظار به سر می‌برد تا فرصتی برای نبرد و خوش‌گذرانی پیدا کند، در حالی که در دلش اندوهی نهان دارد.
«زو» صفت سبزه نوخیز به باغ آمد شاد
کشور خویش به گرشاسب شمشاد نهاد
هوش مصنوعی: سبزه نو و تازه به باغ آمد و شاداب شد، کشور خود را در کنار شمشاد گرشاسب قرار داد.
سرورست از لب جو یک‌تنه مانند قباد
پس به کاووس چمن حکم ولیعهدی داد
هوش مصنوعی: در کنار جوی آب، شادی و سروری وجود دارد که همچون قباد، به تنهایی توانسته تحولی ایجاد کند. به همین ترتیب، کاووس در چمن به مقام ولیعهدی منصوب می‌شود.
بطی از خون سیاوش بده ای ترک‌نژاد
که بزد خسرو کل تکیه بر اورنگ جلال
هوش مصنوعی: ای ترک‌نژاد، از خون سیاوش به من بطی بده، چرا که خسرو، در مقامش بر تخت جلال تکیه زده است.
طوس را کرد پی کینه کش میر سپه
لشکر سبزه زدند از پی رهام رده
هوش مصنوعی: طوس به خاطر کینه‌ای که داشت، لشکر سبز را به صورت مؤثر سازماندهی کرد تا به دنبال رهام برود.
زد فریبرز چنار از لب هر جو خرگه
گیو باد آمد و یکباره بیفتاد به ره
هوش مصنوعی: فریبرز به سمت چنار رفت و از دهن هر جویابی خبر باد آمد و ناگهان به مسیر افتاد.
دست پیران خزان ناشد از ایشان کوته
تا که ناصر نشد اسپند چنان رستم زال
هوش مصنوعی: دست افراد سالخورده از کار کردن کوتاه نشد، تا زمانی که ناصر از نوع اسپند، همانند رستم زال به کمکشان نیامد.
نسترن با فر لهراسبی آمد در باغ
نرگس از ژاله چو گشتاسب تر کرد دماغ
هوش مصنوعی: نسترن با زیبایی و فره‌ای شبیه به لهراسب به باغ نرگس آمد، و چون ژاله‌های باران گشتاسب را تر کرد، عطر و طراوتی به فضا بخشید.
آتش افروخت کل از چهره زردشت به راغ
داد رویین‌تن کاجش پی ترویج فراغ
هوش مصنوعی: آتش از صورت زردشت روشن شد و به صخره‌ای رساند که با آن، آرامش و آسایش فراهم می‌شود.
زیر (زرجاسب) رز خون دمادم به ایاغ
ای بشو تن خد بهمن قد جاماسب کمال
هوش مصنوعی: در زیر تاجی سرخ و زیبا، عرقی از خون به زمین می‌ریزد. ای خود، به تن خدای بهمن، بزرگ و با عظمت، آرامش ببخش.