گنجور

شمارهٔ ۲۲ - ماده تاریخ، انحلال عدلیه نقل از جنگ خطی کوهی کرمانی

تا به کی داری به ایران و به ایرانی امید
تا به کی گویی که صبحِ دولتِ ایران دمید
تا به کی گویی که آب رفته باز آید به جوی
تا به کی باید از این الفاظِ بی‌معنی شنید
تا به کی باید که ملّت را نمود اِغفال و رنگ
تا به چند این ملّتِ بی‌مغز را دادن نوید
مملکت یکباره استقلالِ خود از دست داد
شاهبازِ سروری از بامِ ایرانی پرید
یک نظر بنما به عدلیه ببین داور چه کرد
با تمام آن هیاهو با همه وعد وعید
گر نقاب از چهرهٔ این عدل بردارند خلق
رشته را بی‌پرده دستِ اجنبی خواهند دید
این هیاهو از برایِ خدمتِ ایران نبود
کرد از ما این سیاست عاقبت قطعِ امید
سالِ تاریخش شنیدم از سروشِ غیب گفت
داوری بی‌دادگر عدلیه را بر گُه کشید

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

حاشیه ها

1402/11/01 02:02
مینا فلاح

در بیت آخر، سالی که مد نظر شاعر هست چه سالیه و از حروف ابجد کدوم کلمه بدست میاد؟