شمارهٔ ۱۵ - قسمتی از قصیده در انتقاد قرارداد وثوق الدوله
داد که دستورِ دیوخوی ز بیداد
کشورِ جم را به بادِ بیهنری داد
داد قراری که بیقراریِ ملّت
زآن به فلک میرسد ز ولوله و داد
کاش یکی بردی این پیام به دستور
کی ز قرارِ تو داد و عهدِ تو فریاد
چشمِ بدت دور وَه چه خوب نمودی
خانهٔ ما را خراب و خانهات آباد
کاخِ گزرسس که بود سخت چو آهن
باره بهمن بود که سخت چو پولاد
سر به سر آن را به زور پای فشاری
دست تو از بن گرفت و کند ز بنیاد
سخت شگفتم ز سست رأی تو کی دون
با غمِ ملّت چهای ز کردهٔ خود شاد
شاد از آنی که داده آتشِ کینت
آبروی خاکِ پاک ما همه بر باد
حبس نمودی مرا که گفتهام آن دوست
در به روی دشمن وطن ز چه بگشاد
در عوضِ حبس گر بری سرم از تیغ
پای تو بوسم به مزدِ دست مریزاد
لیک بگویم که طوقِ بندگیِ غیر
گردنِ آزادِ مردمی ننهد راد
وین ز اَعادی به گوش حلقه بیفکند
وآن ز اَجانِب به دوش غاشیه بنهاد
در مائهٔ بیستم که زنگیِ افریک
گشته ز زنجیر و بندِ بندگی آزاد
خواجهٔ ما دست بسته پای شکسته
یکسره ما را به قتلگاه فرستاد
همّتی ای ملّتِ سلالهٔ قارن
غیرتی ای مردمِ نبیرهٔ کَشواد
تا نشود مرزِ داریوش چو بصره
تا نشود کاخِ اردشیر چو بغداد
شمارهٔ ۱۴ - چکامه وطنی: تا نشود جهل ما به علم مبدلشمارهٔ ۱۶ - تهران - آذربایجان: بود اگر تهران دمی در یاد آذربایجان
اطلاعات
وزن: مفتعلن فاعلات مفتعلن فع (منسرح مثمن مطوی منحور)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
داد که دستورِ دیوخوی ز بیداد
کشورِ جم را به بادِ بیهنری داد
هوش مصنوعی: این جمله به معنای آن است که حکم و فرمان فردی ظالم و بیلیاقت در واقع به نابودی و زوال مملکت جمشید منجر شد. به نوعی نشاندهنده تأثیرات منفی رهبری نادرست و بیمسئولیتی است که باعث بیثباتی و تضعیف کشور میشود.
داد قراری که بیقراریِ ملّت
زآن به فلک میرسد ز ولوله و داد
هوش مصنوعی: مردم برای آرامش خود تصمیمی گرفتهاند، زیرا بیقراری و آشفتگی آنها به حدی است که به آسمان میرسد و این وضعیت باعث سر و صدا و فریاد در جامعه شده است.
کاش یکی بردی این پیام به دستور
کی ز قرارِ تو داد و عهدِ تو فریاد
هوش مصنوعی: ای کاش کسی این پیام را به کسی که بر اساس قرار و عهد تو فریاد میزند، برساند.
چشمِ بدت دور وَه چه خوب نمودی
خانهٔ ما را خراب و خانهات آباد
هوش مصنوعی: چشم حسود و بدخواهت از ما دور باشد، چه خوشحالکننده است که در نظر تو خانهٔ ما خراب به نظر میرسد، در حالی که خانه خودت آباد است.
کاخِ گزرسس که بود سخت چو آهن
باره بهمن بود که سخت چو پولاد
هوش مصنوعی: کاخ گزرسس بسیار محکم و مقاوم بود، همانطور که باری از برف در دما بسیار سرد و سخت است، مانند پولاد که قوی و استوار است.
سر به سر آن را به زور پای فشاری
دست تو از بن گرفت و کند ز بنیاد
هوش مصنوعی: بیت به بیان این موضوع میپردازد که با قاطعیت و تلاش میتوان بر مشکلات و موانع غلبه کرد. در اینجا، اشاره شده که به واسطهی اراده و زحمت، مانع اصلی که به صورت ریشهای ایجاد شده، از بین میرود و از بنیاد برکنده میشود.
سخت شگفتم ز سست رأی تو کی دون
با غمِ ملّت چهای ز کردهٔ خود شاد
هوش مصنوعی: من از ناپایداری و ضعف نظر تو به شدت متعجبم. تو چگونه میتوانی با اندوه ملّت روبرو شوی و از کارهای خود راضی باشی؟
شاد از آنی که داده آتشِ کینت
آبروی خاکِ پاک ما همه بر باد
هوش مصنوعی: خوشحالی که آتش خشم تو باعث شده آبروی سرزمین پاک ما به باد برود.
حبس نمودی مرا که گفتهام آن دوست
در به روی دشمن وطن ز چه بگشاد
هوش مصنوعی: تو مرا در زندان کردی، در حالی که من گفتهام آن دوست چرا در برابر دشمن وطن در را باز کرده است.
در عوضِ حبس گر بری سرم از تیغ
پای تو بوسم به مزدِ دست مریزاد
هوش مصنوعی: اگر بخواهم به جای زندانی بودن، از تیغ پای تو آزاد شوم، باز هم دست خودت را میبوسم و برایت آرزوی موفقیت میکنم.
لیک بگویم که طوقِ بندگیِ غیر
گردنِ آزادِ مردمی ننهد راد
هوش مصنوعی: اما میگویم که گردن یک انسان آزاد هرگز طوق بندگی و وابستگی به دیگری را به خود نمیپذیرد.
وین ز اَعادی به گوش حلقه بیفکند
وآن ز اَجانِب به دوش غاشیه بنهاد
هوش مصنوعی: این شعر بیانگر این است که دشمنان به موفقیتها و نقاط قوت ما حسادت میکنند و این حسادت را به شیوههای مختلف نشان میدهند. برخی از آنها به طور مستقیم به ما حمله میکنند و برخی دیگر از روشهای پنهان برای آسیب رساندن به ما استفاده میکنند. در واقع، اشاره به این دارد که در برابر این تهدیدات باید هوشیار و آماده باشیم.
در مائهٔ بیستم که زنگیِ افریک
گشته ز زنجیر و بندِ بندگی آزاد
هوش مصنوعی: در قرن بیستم، مردم آفریقا که سابقاً در زنجیر و بند بندگی بودند، اکنون آزاد شدهاند.
خواجهٔ ما دست بسته پای شکسته
یکسره ما را به قتلگاه فرستاد
هوش مصنوعی: آقای ما، با دست و پای آسیبدیده، ما را بدون هیچ گونه راه فراری به سوی مرگ فرستاد.
همّتی ای ملّتِ سلالهٔ قارن
غیرتی ای مردمِ نبیرهٔ کَشواد
هوش مصنوعی: ای ملت بزرگ و با غیرت، که از نسل قارن هستید، همت بلند و ارادهای قوی داشته باشید.
تا نشود مرزِ داریوش چو بصره
تا نشود کاخِ اردشیر چو بغداد
هوش مصنوعی: تا زمانی که مرز داریوش به بصره نرسد و کاخ اردشیر مانند بغداد نشود، هیچ چیزی تغییر نخواهد کرد.