گنجور

شمارهٔ ۱۶ - تهران - آذربایجان

بود اگر تهران دمی در یاد آذربایجان
بر فلک می‌رفت کی فریادِ آذربایجان
خاک خودخواه خطرخیز ری بی‌آبروی
داد بر باد فنا بنیاد آذربایجان
یکسر از بی‌اعتنایی‌های تهران شد خراب
خطه مینووش آباد آذربایجان
از فشار خارج و داخل زمانی شاد نیست
خاطرِ غم‌دیدهٔ ناشادِ آذربایجان
مکری و سلدوز و سلماس و خوی و ساوجبلاغ
سر به سر پامال شد ز اکراد آذربایجان
از ارومی بانگ هَل مَن ناصِر و یَنصُر بلند
کو معینی تا کند امداد آذربایجان
خصم خیره بخت تیره والی از اهمال سست
سخت اندر زحمتند افراد آذربایجان
نیست رسم داد کز بیداد شخصی خودپرست
کر شود گوش فلک از داد آذربایجان
کی روا باشد به بند بندگی گردد اسیر
ملت با غیرت آزاد آذربایجان

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

حاشیه ها

1401/10/04 13:01
کژدم

فرخی این منظومه را به مناسبت تاخت‌وتازِ اسماعیل آقا سیمیتقو و کشتار و تاراجِ شهرهای آذربایجان سروده است.

1403/01/17 11:04
محمد کوردی

این شعر رو یک پهلویچی سروده که اهدافش کاملا مشخص بوده.