اسمعیل ندانم کار سه یک به کجا کشید. از گرمابه و سفیدی و ترشی با پروا و پرهیز باش، و هر چه زودتر مژده تندرستی بازرسان. خسته خواهد آمد از زشت های کردار موبد با او راز مران، اندیشه خوش کن و فرزند سار با خود پذیر.
احمد؛ خدا داد تو و علی را از آن دیوانه که راه چاله گز پیمود بستاند. بکوش شاید نگاه مهر خدایی کاوش و کینه پیران و دانشمندان مرز را باز پردازد. ده تومان از سرکار حاجی میرزا ابراهیم و آقا قربانعلی وام کردم و نوشته سپردم به تو فرستند و دریابند آماده باش، دستورهای من یادت نرود چگونه و چند خود را بر نگار.
ابراهیم، نزدیک است از تو خشنود شوم، اگر نگارش خرسندی هنر و صفائی از تو چشم سپار افتد، شب های تار و روشنی های کار دو کیهان ترا از خدا خواهم خواست. همشیره عباس را دیده بوسی کن و بگو اگر به کم از تو گله مند باشد تا زنده ام از تو رنجیده خواهم بود.
اطلاعات
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
اسمعیل ندانم کار سه یک به کجا کشید. از گرمابه و سفیدی و ترشی با پروا و پرهیز باش، و هر چه زودتر مژده تندرستی بازرسان. خسته خواهد آمد از زشت های کردار موبد با او راز مران، اندیشه خوش کن و فرزند سار با خود پذیر.
هوش مصنوعی: اسماعیل، نمیدانم کارها به کجا خواهد رسید. از گرمابه، سفیدی و ترشی با احتیاط و دقت دوری کن، و هر چه سریعتر خبر سلامتی بازرسان را برسان. او از رفتارهای ناشایست موبد خسته خواهد بود، پس راز را با او در میان نگذار. اندیشهات را مثبت کن و فرزند سار را با خود همراه ببر.
احمد؛ خدا داد تو و علی را از آن دیوانه که راه چاله گز پیمود بستاند. بکوش شاید نگاه مهر خدایی کاوش و کینه پیران و دانشمندان مرز را باز پردازد. ده تومان از سرکار حاجی میرزا ابراهیم و آقا قربانعلی وام کردم و نوشته سپردم به تو فرستند و دریابند آماده باش، دستورهای من یادت نرود چگونه و چند خود را بر نگار.
هوش مصنوعی: احمد، امیدوارم که خدا تو و علی را از آن دیوانهای که در چالههای بیفکری میافتد نجات دهد. تلاش کن که شاید محبت خداوند و ناراحتیهای پیران و دانشمندان بتواند مشکلات را حل کند. من ده تومان از حاجی میرزا ابراهیم و آقا قربانعلی قرض کردم و نوشتهای به تو سپردم که به دست تو برسد. آماده باش و دستورات من را فراموش نکن، هر چیزی را که میگویم به یاد بسپار.
ابراهیم، نزدیک است از تو خشنود شوم، اگر نگارش خرسندی هنر و صفائی از تو چشم سپار افتد، شب های تار و روشنی های کار دو کیهان ترا از خدا خواهم خواست. همشیره عباس را دیده بوسی کن و بگو اگر به کم از تو گله مند باشد تا زنده ام از تو رنجیده خواهم بود.
هوش مصنوعی: ابراهیم، به زودی از تو راضی خواهم شد، اگر توانایی نوشتن خوشحالی و زیبایی را داشته باشی. شبهای تار و روشناییهای کار دو جهان را از خدا برایت میخواهم. خواهر عباس را ببوس و به او بگو اگر کوچکترین ناراحتی از تو داشته باشد، تا زمانی که زندهام از این موضوع ناراحت خواهم بود.