گنجور

شمارهٔ ۴۹ - به اسمعیل هنر نوشته

اسمعیل؛ ظهر بیست و پنجم رمضان است. در مسجد شاه با مخدومی آقا ابوالحسن از حسین آباد و کار قناب و رجعت او داستان است، پنجم شوال از ری به خواست خدا از راه عراق عزم اندیش است. باری در بند غیاب و حضور دوست محمد به ذات مباش. آقا ابوالحسن را چنان پندار حاضر است. اگر اوستادی حاضر هست به وصول نوشته بر گمار، که مشغول نو کندن باشد نه لاروبی، و چنانچه نیست حتما استاد مختار را قطع و فصل مقاطعه عقل پسند کرده به کار دار تا هر جا می رود، و اخراجات می شود بکن. اهمال جایز نیست هر قدر خرج شود صرفه با تست. روزمزدی غلط است.

گویا خانه آقا ابوالحسن نقدا جنسا به شما محتاج شوند. آدم به احوال پرس آنها بفرست، و بگو هر چه ضرور باشد از شما بخواهند. یک تومان تا پانزده هزار دینار به ایشان بده و قبض بگیر. رسد خرج قنات آقا ابوالحسن را خود بده و حساب نگاهدار. از دوستمحمد را زنش که از در... بر کلاه و ریش آن زن ریش دار شرف دارد خواهد داد. حرره العبد یغما

شمارهٔ ۴۸: زاده آزاده هاشمی گوهر را، تهی از تیتال و تر فروشی بنده ام و پروز فاطمی نژادش را از در یکتائی پرستنده. این سال ها که اسمعیل در سمنان بود، من گول گیج ساده بدان امید که فرزندی پاکزاد و دلسوز است، و کارهای مرا بهتر از دگران پاسدار و تیمار اندیش، ده پانزده نامه کما بیش به سرکار آقا نگاشته ام و فرستادن و دریافت پاسخ را بدو باز گذاشته. در این روزگار دیر انجام چندانکه دل نگهداشتم، و دیده دل نگرانی به ره، از هیچ در پیک و پیامی نیامد، و روان را از نوید رامش و تندرستی سرکار مژده آرامش و خرامی نرسید. همه روزم همی شگفتی بر شگفتی افزود و اندیشه بر اندیشه رست. با همه مهر آقا به نگارش های من و دلبستگی من به گزارش های ایشان چگونه و چون شد که خامه نغزنگار را نی در ناخن شکسته اند، و تاتار راه سپار را رگ بر پی گسسته.شمارهٔ ۵۰ - به اسمعیل هنر نوشته: زاده آزاد اسمعیل هنر را چنبر گردون حلقه انگشتری باد، فرودینه فرگاه عزت، برتر پایگاه دستوانه کیوان و مشتری، طویله فضه... و تنگ می دانست، به استر و اسب و گاو و الاغ و بز و میش و دواب دوندگان بیگانه، و خویش بر نخواهد تافت. خانه حسیب را... برات پشت باره، تا حدی که در تعلیقات شرعیه محدوده است، مالکانه تصرف کن، و با هر پای و پر و پهلو و بالا و آئین و اندام که جان و دل جوید، و از آب و گل خواهند، بنوره در چین، و بنیاد برافراز. اگر بهاربند آسا بنائی خیزد، و فراخای پهنه از گودال شارع تا محاذات خاکدان خانه کوچک باغچه سرائی شود، از دیگر معماری ها زیباتر است.

اطلاعات

منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

اسمعیل؛ ظهر بیست و پنجم رمضان است. در مسجد شاه با مخدومی آقا ابوالحسن از حسین آباد و کار قناب و رجعت او داستان است، پنجم شوال از ری به خواست خدا از راه عراق عزم اندیش است. باری در بند غیاب و حضور دوست محمد به ذات مباش. آقا ابوالحسن را چنان پندار حاضر است. اگر اوستادی حاضر هست به وصول نوشته بر گمار، که مشغول نو کندن باشد نه لاروبی، و چنانچه نیست حتما استاد مختار را قطع و فصل مقاطعه عقل پسند کرده به کار دار تا هر جا می رود، و اخراجات می شود بکن. اهمال جایز نیست هر قدر خرج شود صرفه با تست. روزمزدی غلط است.
هوش مصنوعی: اسماعیل؛ ظهر بیست و پنجم رمضان فرارسیده است. در مسجد شاه با آقا ابوالحسن از حسین آباد درباره‌ی قضایای قناب و رجعت او صحبت می‌شود. پنجم شوال، بنا به خواست خدا از راه عراق عزم سفر دارد. در این بین، در مورد غیاب و حضور دوست محمد نگرانی وجود دارد. آقا ابوالحسن در فکر است که اگر استادی در دسترس باشد، باید مسئولیت نوشتن را به او واگذار کند تا او به کار نوشتن پرداخته و نه به کارهای اضافی. اگر چنین استادی وجود نداشته باشد، باید قطعاً استاد مختار را به کار بگمارید تا هر جا نیاز است، امور را مدیریت کند و خرج‌ها انجام شود. نباید اهمال شود و هرچه هزینه شود، بر عهده خودت است. کار روزمزدی نیز مناسب نیست.
گویا خانه آقا ابوالحسن نقدا جنسا به شما محتاج شوند. آدم به احوال پرس آنها بفرست، و بگو هر چه ضرور باشد از شما بخواهند. یک تومان تا پانزده هزار دینار به ایشان بده و قبض بگیر. رسد خرج قنات آقا ابوالحسن را خود بده و حساب نگاهدار. از دوستمحمد را زنش که از در... بر کلاه و ریش آن زن ریش دار شرف دارد خواهد داد. حرره العبد یغما
هوش مصنوعی: ظاهراً آقا ابوالحسن به مقداری جنس از شما نیاز دارند. بهتر است کسی را برای پرس‌وجو از حال آنها بفرستید و به آنها بگویید هر چه برایشان ضروری است از شما بخواهند. مبلغی بین یک تومان تا پانزده هزار دینار به آنها کمک کنید و رسید بگیرید. همچنین هزینه مربوط به قنات آقا ابوالحسن را خودتان پرداخت کنید و حساب را نگه دارید. درباره دوست محمد، همسرش که از در... وارد شده، گفتم که به کلاه و ریش او احترام بیشتری می‌گذارند.