گنجور

شمارهٔ ۴۷

میرزا جعفر شب چارشنبه بیستم ماه آغاز شام... گشت.

چرخ ز بن کند آن درخت برومند
خاک فروکشت آن چراغ فروزان

بامدادان گم نام روشناس دهقان سپاهی آنچه از آن سامان ربود، با بستگان رهی بروی گرد آمده گرامی به فرجامگاه کشیدند پهلوی پدر رای آسایش گزید و دیده بر راه بخشایش خفت. ساز و برگش به خامه احمد و نگین همگان نگارش و آذین یافت بادامه وی با بوم و نگین حاجی اسد بیک به احمد سپرده شد. برخی پس افکند که بار دل است، این دو روزه فروخته، وام های پراکنده او پرداخته خواهد شد و رحمن با دگر چیزها که چیزی نیست راه اندیش زادوبوم خواهد گشت. آنچه پیداست جز این دو سه پارچه آب و خاک از همه رنگ و بوی جهانش باد در چنگ است، و هنوزش از بخت و کام و پیروزی و به افتاد گهر در دریا و سیم در سنگ. پنج دختر دارد، دو زن، مشهدی و رحمن از تیمار بخت بیمار خویش به کاروبار ایشان نیارند پرداخت. همان مایه که زیان نرسانند سود است، تا دیگری شخم و شیار کند و کار از خرمن به انبار رسد.

پیداست بدان مشتی پا شکسته چه خواهد گذشت. شصت تومان نیز وام سودی دارد، و ا زچپ و چارسو همه دندان بر این کالا و رخت تیز گردانده و حرم پیرامون این دو سه بی مایه و کم سایه باغ و درخت کشیده، بی دستیاری نیکان و پایمردی نزدیکان، زن های بی کالا و کوی، و دخترهای بی سامان و شوی را، دو سه بامداد دیگر از ترکتاز خواهندگان نوکیسه و کاهندگان کاسه لیس به جای سوخت، دود دل از روزن خواهد ساخت، و به رنج دریوزه و آسیب خواست گرد کوی و برزن باید گشت.

میرزا جعفر اگر چه غردل و بدزهره بود و از فر فرهنگ، و شرم دیده، و آزرم گوهر، و دیگر منش ها، که ستوده هوشمندان است بی بهره، ولی دو خواست و خوی پسندیده داشت، که دامن بر آن نتوان پوشید و آستین افشاند: نخست پارچه نانی که بر خوان وی بود از پارسا تا سایه پرست بازنداشتن. دویم پاسداری و پرستاری یاران را در بیماری و گرفتاری کار جامگی خواران کردی.اگر پاداش این دو منش و پاس این دو روش را با کسانش رای تیاقداری آرند، و به گاز و گزند و زنجیر و بند این و آن، ویژه ابراهیم که بزرگ دشمنی خانگی است و با همه خویشی در جهان بیگانگی، باز نگذارند، کاری نیک و به جای خود خواهد بود، و هر خداوند دانش و دیدی برون از یاساس هوش و خرد نخواهد دید، خواهنده سنگین خواست او مائیم، و بند و مرز گران ارزش از در داد و ستد آن ماست. تا تن را تاب فرو داشت باشد و روان را نیروی درنگ دست بدان نخواهم سود، و پای در آن نخواهم هشت. دیگران را نیز به هر دست و دستوری که دانم و توانم از آویز و آزار آنان دست فرا پیش خواهم باخت و چنگ در راه... خواهم ریخت.

از سرکار آقا خواهشمندم نرم و درشت، تلخ و شیرین، گرایندگان رنج و فزایندگان درد ایشان را از اوارجه سازان آب و خاک، و کاوش و کین پا کار و کدخدا، و خواهندگان بازاری و کاهندگان آزاری، و شاخچه بندی بیگانه و بدپسندی خویش، و دیگر روی داد نگهداری فرمایند. و تیاقگذاری چشم از کردار زشت، و گفتار درشت، و دامان آلوده، و سامان ژولیده، و ننگ نادانی، و کیش سرگرانی، و خوی نافرجام، و بوی پی اندام، و رای بلهوسی، و ساز هیچ کسی های آنان دانسته، نه کورکورانه بدوز و... تهی دستی و بی برگی و شوربختی و درماندگی و خواری و جگر خواری آنان را نگران زی، تا از نگهداشت خسته نگردی و بر ایشان نیز راه چاره بسته نگردد.

یکی از شبارگان سایه پرست خویشتن را به نام درویشی بر شاه نعمت الله ولی بستن خواست. بستگان وی را که از هر آلایش رستگان بودند زبان نکوهش باز شد که آلوده ای چو نان کی و کجا با چون تو پاکی رای پیوستن آرد، و لاف از خود رستن؟ فرمود زهی شگفت و شگرف، با همه بی باکی و ناپاکی بندگی بار خدا را شاید و آئین پاک پیمبر را باید، و مرا شایان بازجوئی و دنبال پوئی نیست. در پاس آلودگان و تهی دستان و بی برگان و سایه پرستان خواست و خوی پاک یزدان را دستوری باید ساخت، و بی بوی پاداش و اندیشه سپاس پختن دیگ کام ایشان را رخت سرا باید سوخت.

اطلاعات

وزن: مفتعلن فاعلات مفتعلن فع (منسرح مثمن مطوی منحور)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

میرزا جعفر شب چارشنبه بیستم ماه آغاز شام... گشت.
هوش مصنوعی: میرزا جعفر در شب چهارشنبه بیستم ماه، شروع به شام خوردن کرد...
چرخ ز بن کند آن درخت برومند
خاک فروکشت آن چراغ فروزان
هوش مصنوعی: چرخه زمان، آن درخت سرزنده را از ریشه می‌کند و خاک، آن روشنی درخشان را خاموش می‌سازد.
بامدادان گم نام روشناس دهقان سپاهی آنچه از آن سامان ربود، با بستگان رهی بروی گرد آمده گرامی به فرجامگاه کشیدند پهلوی پدر رای آسایش گزید و دیده بر راه بخشایش خفت. ساز و برگش به خامه احمد و نگین همگان نگارش و آذین یافت بادامه وی با بوم و نگین حاجی اسد بیک به احمد سپرده شد. برخی پس افکند که بار دل است، این دو روزه فروخته، وام های پراکنده او پرداخته خواهد شد و رحمن با دگر چیزها که چیزی نیست راه اندیش زادوبوم خواهد گشت. آنچه پیداست جز این دو سه پارچه آب و خاک از همه رنگ و بوی جهانش باد در چنگ است، و هنوزش از بخت و کام و پیروزی و به افتاد گهر در دریا و سیم در سنگ. پنج دختر دارد، دو زن، مشهدی و رحمن از تیمار بخت بیمار خویش به کاروبار ایشان نیارند پرداخت. همان مایه که زیان نرسانند سود است، تا دیگری شخم و شیار کند و کار از خرمن به انبار رسد.
هوش مصنوعی: در صبحگاهی ناشناخته، کشاورزی سرافراز و سرباز به همراه خانواده‌اش چیزی را که از آن منطقه به سرقت رفته بود، جمع‌آوری کرده و به پای والدینش آورد. او با آرامش و امید به بخشش در کنار پدرش استراحت کرد. وسایل او به وسیله احمد و دیگران نوشته و تزیین شد و آنچه از دارایی‌ها در دست حاجی اسد بیک بود، به احمد سپرده شد. برخی به این نکته اشاره کردند که این بار سنگینی بر دوش او است و در دو روز گذشته به فروش رفته و بدهی‌هایش پرداخت خواهد شد، در حالی که رحمان مشغول به تدبیر زندگی خود خواهد شد. آنچه واضح است، جز چند پارچه زمین و آب، هیچ چیز دیگری از زندگی برای او باقی نمانده و هنوز از شانس و کامیابی، چیزی در دستانش نیست. او پنج دختر و دو همسر دارد و رحمان، به دلیل وضعیت ناگوار بختش، نتوانسته به کارهای آن‌ها رسیدگی کند. کلاً، هر آنچه که ضرر نرساند، به نوعی سود به حساب می‌آید تا زمانی که دیگران به زراعت و کار در زمین ادامه دهند و محصولات به انبار برسد.
پیداست بدان مشتی پا شکسته چه خواهد گذشت. شصت تومان نیز وام سودی دارد، و ا زچپ و چارسو همه دندان بر این کالا و رخت تیز گردانده و حرم پیرامون این دو سه بی مایه و کم سایه باغ و درخت کشیده، بی دستیاری نیکان و پایمردی نزدیکان، زن های بی کالا و کوی، و دخترهای بی سامان و شوی را، دو سه بامداد دیگر از ترکتاز خواهندگان نوکیسه و کاهندگان کاسه لیس به جای سوخت، دود دل از روزن خواهد ساخت، و به رنج دریوزه و آسیب خواست گرد کوی و برزن باید گشت.
هوش مصنوعی: مشخص است که این گروه بی‌پناه چه بلایی بر سرشان خواهد آمد. حتی گرفتن شصت تومان وام هم عواقب خود را دارد و همه از اطراف به این افراد و دارایی‌شان چشم دوخته‌اند. به دور این چند نفر بی‌معنی و بدون حمایت، دیواری از نگران‌ها و سودجویان کشیده شده است. زنان و دختران بدون امکانات و پشتیبان، در آینده نزدیک با مشکلات بسیاری روبه‌رو خواهند شد و باید در خیابان‌ها به دنبال راهی برای گذران زندگی بگردند.
میرزا جعفر اگر چه غردل و بدزهره بود و از فر فرهنگ، و شرم دیده، و آزرم گوهر، و دیگر منش ها، که ستوده هوشمندان است بی بهره، ولی دو خواست و خوی پسندیده داشت، که دامن بر آن نتوان پوشید و آستین افشاند: نخست پارچه نانی که بر خوان وی بود از پارسا تا سایه پرست بازنداشتن. دویم پاسداری و پرستاری یاران را در بیماری و گرفتاری کار جامگی خواران کردی.اگر پاداش این دو منش و پاس این دو روش را با کسانش رای تیاقداری آرند، و به گاز و گزند و زنجیر و بند این و آن، ویژه ابراهیم که بزرگ دشمنی خانگی است و با همه خویشی در جهان بیگانگی، باز نگذارند، کاری نیک و به جای خود خواهد بود، و هر خداوند دانش و دیدی برون از یاساس هوش و خرد نخواهد دید، خواهنده سنگین خواست او مائیم، و بند و مرز گران ارزش از در داد و ستد آن ماست. تا تن را تاب فرو داشت باشد و روان را نیروی درنگ دست بدان نخواهم سود، و پای در آن نخواهم هشت. دیگران را نیز به هر دست و دستوری که دانم و توانم از آویز و آزار آنان دست فرا پیش خواهم باخت و چنگ در راه... خواهم ریخت.
هوش مصنوعی: میرزا جعفر هرچند که از نظر اخلاقی و شخصیتی دارای ضعف‌هایی بود و ویژگی‌های مثبتی که مورد ستایش افراد باهوش است در او یافت نمی‌شد، اما دو ویژگی مثبت داشت که نمی‌توان از آن‌ها غافل شد. اولین ویژگی او این بود که سفره‌اش همیشه از افرادی که پاکدامن و باایمان بودند پذیرایی می‌کرد و هیچ وقت از آنها دور نمی‌کرد. دومین ویژگی او این بود که در زمان بیماری و مشکلات، از یاران خود به طور جدی حمایت و مراقبت می‌کرد. اگر کسی بخواهد به خاطر این دو ویژگی از او تقدیر کند و او را در برابر مشکلات و دشمنان، به خصوص ابراهیم که دشمنی سرسخت بود، مورد حمایت قرار دهد، کار نیکویی خواهد بود. انسان‌های دانا و فهمیده می‌دانند که این نوع حمایت در شرایط دشوار ارزشمند است. من خود را موظف می‌دانم تا تا هنگامی که توان دارم از یاران خود حمایت کنم و هر کمکی که از دستم برآید به آن‌ها می‌رسانم و در راه دادن امید و حمایت از آن‌ها تلاش می‌کنم.
از سرکار آقا خواهشمندم نرم و درشت، تلخ و شیرین، گرایندگان رنج و فزایندگان درد ایشان را از اوارجه سازان آب و خاک، و کاوش و کین پا کار و کدخدا، و خواهندگان بازاری و کاهندگان آزاری، و شاخچه بندی بیگانه و بدپسندی خویش، و دیگر روی داد نگهداری فرمایند. و تیاقگذاری چشم از کردار زشت، و گفتار درشت، و دامان آلوده، و سامان ژولیده، و ننگ نادانی، و کیش سرگرانی، و خوی نافرجام، و بوی پی اندام، و رای بلهوسی، و ساز هیچ کسی های آنان دانسته، نه کورکورانه بدوز و... تهی دستی و بی برگی و شوربختی و درماندگی و خواری و جگر خواری آنان را نگران زی، تا از نگهداشت خسته نگردی و بر ایشان نیز راه چاره بسته نگردد.
هوش مصنوعی: از شما درخواست می‌کنم که با ملایمت و صراحت، نگرانی‌ها و مشکلات کسانی را که در زندگی دچار رنج و درد هستند، از افرادی که در حال حاضر در حال آسیب رساندن به زمین و آب هستند، دور کنید. همچنین با توجه به کسانی که خواستار تغییرات در جامعه و کاستن از مشکلات مردم هستند، و نیز افرادی که در پی منافع خود هستند و به دیگران آسیب می‌زنند، به دقت رفتار کنید. با دوری از کردار زشت و سخن گفتن ناامین، و همچنین دوری از رفتارهای ناپسند و افکار منفی، به زندگی خود و دیگران کمک کنید. تلاش کنید تا به مشکلات و نگرانی‌های دیگران توجه کرده و راه حلی برای آن‌ها بیابید و از افکار و اعمالی که فقط به درد و رنج دامن می‌زند پرهیز کنید.
یکی از شبارگان سایه پرست خویشتن را به نام درویشی بر شاه نعمت الله ولی بستن خواست. بستگان وی را که از هر آلایش رستگان بودند زبان نکوهش باز شد که آلوده ای چو نان کی و کجا با چون تو پاکی رای پیوستن آرد، و لاف از خود رستن؟ فرمود زهی شگفت و شگرف، با همه بی باکی و ناپاکی بندگی بار خدا را شاید و آئین پاک پیمبر را باید، و مرا شایان بازجوئی و دنبال پوئی نیست. در پاس آلودگان و تهی دستان و بی برگان و سایه پرستان خواست و خوی پاک یزدان را دستوری باید ساخت، و بی بوی پاداش و اندیشه سپاس پختن دیگ کام ایشان را رخت سرا باید سوخت.
هوش مصنوعی: یک شب، شخصی که تحت تاثیر افکار خود بود، خواست تا به نام درویشی به شاه نعمت‌الله ولی نزدیک شود. بستگان او که خود را پاک و بی‌آلایش می‌دانستند، او را مورد انتقاد قرار دادند و گفتند که چگونه کسی مثل او می‌تواند به پاکی و درویشی بپردازد. او در پاسخ گفت که با وجود تمام شجاعت و ناپاکی‌اش، لازم است بندگی خدا را بپذیرد و به آموزه‌های پیامبر پایبند باشد. او اعتراف کرد که نیاز به ارزیابی یا پیگرد ندارد. او بر این باور بود که باید در خدمت به کسانی که در تنگنا هستند و به معنای واقعی پاکی را درک نمی‌کنند، کوشید و باید تلاشی بی‌چشمداشت برای کمک به آن‌ها انجام داد.