گنجور

شمارهٔ ۴۶

این نگارش خود بنا میزد که پر دخت ارنرست
دست صاحب بازوی صابی ترا در آستین

تهی از خوش سرائی دل جویان، و دل ربایی خوش گویان، این نامه را که تیمارها شست و روان ها جست، ازهمه نگارش های نخست درست تر نگاشته ای، و در پاره پرندی تنک مایه تاتارها به خرمن ها و خروارها نافه چینی و مشک چوچو انباشته ای. برآنم که اگر سالی هر شبانروز یکی نامه بنیاد افکنی، و روان از هر اندیشه جز پندار درست نگاری آزاد فرمایی.نگارشگری راستین خواهی شد و کلک شیوا سرودت بر دامانه نامه و گریبان مردمک گوهرهای خسروانی آستین خواهد افشاند.

نفرین بر این خاک که چه شایستگی های بزرگ مایه، و بایستگی های خورشید سایه، را خاک آسا پی سنگ و آب اندازد، و چون کرمک شب افروز برهنه از پیرایه فروغ و تاب گذارد، اگر چه هنر هنرمندکش و درویشی تراش است و خروش انگیز و روان خراش، ولی در یاسا و آئین خاکسار با گوهر دانش و دید آستانه نشینی و جگر خوردن هزار بار بهتر از دستوانه گزینی و شکر مزیدن، یاری روزگار اندوخت و آموخت، به اسیری شد و گرفتاری های زن و فرزند و خویش و پیوند ودیگر دردها و کرده ها بندنای و کمند پای دانشوری گشت. پاره ای پسرها را اگر پرستاری نمایند و راز آموزگاری سرایند دست در پایگاهی یارند انداخت و رخت بر دستگاهی توانند گسترد، که در انجمن ها زبان سود دهن ها نباشند و از پوزخند یاران ... بازیچه زنخ زدن ها نیایند.

زنهار زادگان را به خود بازممان و هیچ یک را در خورد پایه و مایه از فرو فزایش دانایی و بینایی بی سامان و ساز مخواه. رازی از باغ و دشت و راغ و کشت جندق رانده اند و این خزان زده شاخ بی برگ و بار را از شبستان تاریکی و تنهایی به گل گشت آن خرم گلستان خوانده. از سمنان بدین کام و هوس باره در زین و ستام کشیدم و از آن فرخنده بام بر یاد این فرخ تماشا در چنبر این دل شکن دام خزیدم مگر کاوش...

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

این نگارش خود بنا میزد که پر دخت ارنرست
دست صاحب بازوی صابی ترا در آستین
هوش مصنوعی: این عبارت به این معناست که فردی با توانایی و قدرت خاص خود، در حال ساخت و ایجاد چیزی جدید است و در عین حال نشان می‌دهد که او از حامیان و همراهان خاصی برخوردار است. قدرت و حمایت این همراهان می‌تواند به او در پیشبرد اهدافش کمک کند.
تهی از خوش سرائی دل جویان، و دل ربایی خوش گویان، این نامه را که تیمارها شست و روان ها جست، ازهمه نگارش های نخست درست تر نگاشته ای، و در پاره پرندی تنک مایه تاتارها به خرمن ها و خروارها نافه چینی و مشک چوچو انباشته ای. برآنم که اگر سالی هر شبانروز یکی نامه بنیاد افکنی، و روان از هر اندیشه جز پندار درست نگاری آزاد فرمایی.نگارشگری راستین خواهی شد و کلک شیوا سرودت بر دامانه نامه و گریبان مردمک گوهرهای خسروانی آستین خواهد افشاند.
هوش مصنوعی: این نامه، با احساس و دل‌نشینی نگاشته شده و از سایر نوشته‌ها به‌مراتب بهتر است. در آخر، تو به وضوح از زیبایی‌ها و نعمت‌های زندگی صحبت کرده‌ای و این نشان‌ دهنده‌ی توانایی تو در نوشتن است. اگر هر روز نامه‌ای بنویسی و از تفکرات اشتباه فاصله بگیری، به یک نویسنده‌ی برجسته تبدیل خواهی شد و نوشته‌هایت باعث جلب توجه دیگران خواهد شد.
نفرین بر این خاک که چه شایستگی های بزرگ مایه، و بایستگی های خورشید سایه، را خاک آسا پی سنگ و آب اندازد، و چون کرمک شب افروز برهنه از پیرایه فروغ و تاب گذارد، اگر چه هنر هنرمندکش و درویشی تراش است و خروش انگیز و روان خراش، ولی در یاسا و آئین خاکسار با گوهر دانش و دید آستانه نشینی و جگر خوردن هزار بار بهتر از دستوانه گزینی و شکر مزیدن، یاری روزگار اندوخت و آموخت، به اسیری شد و گرفتاری های زن و فرزند و خویش و پیوند ودیگر دردها و کرده ها بندنای و کمند پای دانشوری گشت. پاره ای پسرها را اگر پرستاری نمایند و راز آموزگاری سرایند دست در پایگاهی یارند انداخت و رخت بر دستگاهی توانند گسترد، که در انجمن ها زبان سود دهن ها نباشند و از پوزخند یاران ... بازیچه زنخ زدن ها نیایند.
هوش مصنوعی: نفرین بر این سرزمین که شایستگی‌های بزرگ و فضیلت‌های خورشید را به خاک و سنگ و آب می‌آمیزد و مانند کرمک شب، از نور و درخشش خالی می‌شود. اگرچه هنر و خلاقیت هنرمند قابلیت خروش و تحریک دارد و زیباست، اما در دینی و آداب خاکساری، دانش و آگاهی از نشستن در کنار بزرگان و تحمل سختی‌ها بسیار ارزشمندتر از بی‌محتوا بودن و صرف لذت‌جویی است. روزگار یاری کرده و آموخته است که در عین اسیری و مشکلات زندگی، از دردها و درگیری‌های خانواده و پیوندها فرار نکند و در حلقه دانش خود را دربند نکند. اگر برخی از پسرها تحت پرستاری و آموزش قرار بگیرند، می‌توانند به سطحی از توانمندی برسند که در جمع‌ها صدایشان شنیده نشود و از طعنه‌ها و تمسخرهای اطرافیان آسیب نبینند.
زنهار زادگان را به خود بازممان و هیچ یک را در خورد پایه و مایه از فرو فزایش دانایی و بینایی بی سامان و ساز مخواه. رازی از باغ و دشت و راغ و کشت جندق رانده اند و این خزان زده شاخ بی برگ و بار را از شبستان تاریکی و تنهایی به گل گشت آن خرم گلستان خوانده. از سمنان بدین کام و هوس باره در زین و ستام کشیدم و از آن فرخنده بام بر یاد این فرخ تماشا در چنبر این دل شکن دام خزیدم مگر کاوش...
هوش مصنوعی: مراقب باشید که فرزندان را به خود وابسته نکنید و از آنها نخواهید که به دلخواه خود از افزایش دانش و بینش بی‌نظمی بپرسند. رازی از باغ‌ها، دشت‌ها و مزارع در دل تاریکی و تنهایی است که این شاخه‌های بی‌برگ و بار را به گلستان سرسبزی تبدیل کرده است. از سمنان با اشتیاق و آرزو به این سفر پرداختم و از آنجا به یاد این زیبایی در دامان دلشکسته‌ام پناه بردم، مگر اینکه جستجویی...