گنجور

شمارهٔ ۳۷ - عامر کعبه تن قبله جان ابراهیم

درد و کاهش تن، و گزند خواری، و رنج بی پرستاری، چندان زینهار بخشد که دمی بدرود بستر و بالش کنم، و شب خوش با فریاد و نالش گویم. از جشن جمشید تا اکنون که آغاز روزه است، و پارسا تا سایه پرست را بند بر کاسه و نگین بر کوزه شد آمد، این تلواس به یکی چشم زد آسوده و آرامم نگذارد، و روان شکسته توان به پای اندیشه و پوی پندار جز راه دیدار سرکار، و فرگاه امیدگاهی حاجی نسپارد، همچنان از جوش و کوش نخواهم آرامید مگر به خواست پاک یزدان و سود خدای خوانیهای حاجی و افزایش مهر دوست گل از خس بند خار رهائی یابد، و گنج از چنبر مار جدائی.

پیش از اینها دستان و خطر، آفرینش های پارسی پرداخت را می نگاشتند و به یادگار می گذاشتند. کاروبار این فزایش گرفت و دامان آن به گردون خواستن و سود تن کاستن آلایش. دیگران نمی دانند و اگر دانند نمی توانند بدین دست آویز یکصد نامه یا افزون لته داروفروشان بازار گشته، و پس انداز روزن درویشان شکاف انبای سوراخ دیوار. اگر چه راستی را چرندی که من درهم بافم جز این نیرزد و اگر خود کاغذ زر باشد دل بر تباهی آن نلرزد، ولی دیده و دانی که در تختگاه کی و شهر بندجی و دیگر شهرها خریدار فراوان است و نگارشگران را بیش از آنچه باید مایه ساز و سامان.

پس از خواندن اگر یکی از بستگان برنگارند و در کنجی گذارند، روزی نوآموزان را دستیار نگارندگی و پایمرد گزارندگی خواهد شد. کاری که خاری از دل کشد و باری از گل، برسرای. دانسته و توانسته اگر رای تباهی و راه کوتاهی گیرم، لال در آیم به گل، کور برآیم زخاک. بنده خاکسار یغما.

اطلاعات

منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

درد و کاهش تن، و گزند خواری، و رنج بی پرستاری، چندان زینهار بخشد که دمی بدرود بستر و بالش کنم، و شب خوش با فریاد و نالش گویم. از جشن جمشید تا اکنون که آغاز روزه است، و پارسا تا سایه پرست را بند بر کاسه و نگین بر کوزه شد آمد، این تلواس به یکی چشم زد آسوده و آرامم نگذارد، و روان شکسته توان به پای اندیشه و پوی پندار جز راه دیدار سرکار، و فرگاه امیدگاهی حاجی نسپارد، همچنان از جوش و کوش نخواهم آرامید مگر به خواست پاک یزدان و سود خدای خوانیهای حاجی و افزایش مهر دوست گل از خس بند خار رهائی یابد، و گنج از چنبر مار جدائی.
هوش مصنوعی: درد و کاهش انرژی، و زجر و بی‌کسی به اندازه‌ای مرا تحت فشار قرار داده که از بستر و بالش خود دست می‌کشم و شب را با فریاد و ناله سپری می‌کنم. از زمان جشن جمشید تا حالا که روزه آغاز شده، این رنج و درد به گونه‌ای بر من تاثیر گذاشته که آرامش را از من گرفته است. ذهنی شکسته دارم و جز راه دیدار محبوبم نمی‌بینم. امیدی ندارم جز آنکه با اراده خدای پاک، محبت و دوستی به من روی بیاورد. با این حال، همچنان تلاش می‌کنم و جز با خواست خدا آرامش نخواهم یافت، به امید اینکه عشق و دوستی مانند گلی از میان خارها آزاد شود و گنجی از چنگ مار رهایی یابد.
پیش از اینها دستان و خطر، آفرینش های پارسی پرداخت را می نگاشتند و به یادگار می گذاشتند. کاروبار این فزایش گرفت و دامان آن به گردون خواستن و سود تن کاستن آلایش. دیگران نمی دانند و اگر دانند نمی توانند بدین دست آویز یکصد نامه یا افزون لته داروفروشان بازار گشته، و پس انداز روزن درویشان شکاف انبای سوراخ دیوار. اگر چه راستی را چرندی که من درهم بافم جز این نیرزد و اگر خود کاغذ زر باشد دل بر تباهی آن نلرزد، ولی دیده و دانی که در تختگاه کی و شهر بندجی و دیگر شهرها خریدار فراوان است و نگارشگران را بیش از آنچه باید مایه ساز و سامان.
هوش مصنوعی: قبل از این، خلاقیت‌ها و خطرات زندگی پارسی به ثبت می‌رسید و به یادگار گذاشته می‌شد. این فعالیت‌ها رونق پیدا کرد و به وسعتی درخواستی و نیاز به کم کردن طمع‌ها رسید. دیگران شاید خبر ندارند و اگر هم بدانند، نمی‌توانند از این فرصتی که برای بسیاری از فروشندگان دارو ایجاد شده، بهره ببرند و پس‌اندازهایشان را در شکاف‌های دیوارها نگه دارند. اگرچه چیزی که من می‌گویم به نظر بی‌معنی می‌آید و هیچ ارزشی ندارد، اما کسی نمی‌تواند انکار کند که در مکان‌های مختلف، خریداران زیادی وجود دارند و نویسندگان بیش از آنچه که لازم است، مشغول کار هستند.
پس از خواندن اگر یکی از بستگان برنگارند و در کنجی گذارند، روزی نوآموزان را دستیار نگارندگی و پایمرد گزارندگی خواهد شد. کاری که خاری از دل کشد و باری از گل، برسرای. دانسته و توانسته اگر رای تباهی و راه کوتاهی گیرم، لال در آیم به گل، کور برآیم زخاک. بنده خاکسار یغما.
هوش مصنوعی: بعد از اینکه خوانده شد، اگر یکی از اعضای خانواده آن را بررسی کند و در جایی قرار دهد، روزی به یادگیری و مهارت‌های نوآموزان کمک خواهد کرد. این کار می‌تواند سنگینی را از دوش برداشت و درد دل را کاهش دهد. اگر راهی اشتباه و کوتاه را انتخاب کنم، در سکوت به زمین فرو می‌روم و مانند کسی که از خاک بلند می‌شود، نابینا خواهم بود. من فردی خاکی و فروتن هستم.