گنجور

شمارهٔ ۳۸ - وصیت نامه ای دیگر

شب انجام ماه محرم یکهزار و دویست و هفتاد و دو است. پاره ای چیزها را وصیت می کنم، هر یک از پسرها و کسان من تخلف نمایند، پاک یزدان خیر دو کیهان را از ایشان مقطوع دارد و از شفاعت چهارده معصوم پاک ممنوع مانند.

باغ موروثی واقع در جندق را به محمد حسن فرزندزاده خویش ولد میرزا احمد صفائی مصالحه شرعیه کردم، صیغه عربی و پارسی جاری و از تصرف من بیرون و بر ملکیت او قرار گرفت. باغ معروف به باغ مسعود واقع در باغستان «دریاشوی خور» را نیز به فرزند اسعد میرزا احمد صفائی مصالحه نمودم، صیغه تازی و پارسی جاری و از ملکیت من خارج و بر تصرف او قرار یافت. بهای هر دو باغ را حسب الاجازه من میرزا احمد کرباس کار«خور» خرید کرده و می کند. قدری کرباس از آن بابت به سمنان رسیده و قدری نیز عما قریب بعون الله تعالی می رسد. دو تومان و پنج هزار رایج خزانه این دو باغ به قیمتی که احمد کرده بود، علاوه به ایشان مصالحه نمودم. همچنان تنخواه و کرباس چون دیگر چیزهای من جمع احمد است، او داند و خدای خویشتن، به مصرفی که سود دنیا و دین من است خواهد رسانید.

پنج تومان مال فقرا و ارباب استحقاق، کرباس جداگانه از بابت املاک وقفی جزو کرباسی است که به سمنان رسیده. سیاهه دارم که از پنج تومان به چیز به فقرا رسیده. تتمه را نیز اگر من بر آستان عبودیت پاک یزدان عزوجل خاک شدم، احمد هر چه سزا بیند خواهد کرد اختیار مطلق او و گماشته او راست.

خانه بزرگ قلعه خور که ملک خاکسار است، وقف بر کشته نینوا کرده ام، و تولیت آن را به فرزند اسعد ارشد میرزا اسمعیل سپرده، با هر چه اثاث البیت والا و پست، کهنه و نو، در اوست حق و مال فرزند اسمعیل است. برادرها و غیر برادرها را در آن انبازی نیست،و در این کار آن تعرض و تعیین که سابق در وصیت نامه کرده بودم بر هم خورد و باطل شد. جز میرزا اسمعیل مالک و مختار و سهیم و انباز اسباب و سامان آن خانه نیست، در وصیت نامه قید کرده بودیم، مادر اسمعیل و مادر احمد را که زنان من اند، علاوه بر آنچه داده ام، مبلغی احمد پس از فوت من به ایشان بدهد. در حیات خود هر یک را خانه و باغی دادم، زیاده ضرور و لازم نیست. وصی من احمد دینار و حبه به هیچیک ندهد که سزاوار و مستوجب نیستند.اگر چه مادر اسمعیل لایق بیش از این هاست و حقوق مهر و محبت و پیمان و خدمتش در خورد یادداشت های بزرگ است، او را به انصاف و صوابدید احمد حوالت داشتم.

در نماز و روزه و حج ورد مظالم من هر چند احمد مبالغه و اهتمام نماید همچنان ناتمام خواهد بود. خواهشمندم کاری کند که آسوده در خاک توانم خفت و چون برخیزم، در محضر پاک پیمبر که جان و سر و پدر و مادرم برخی خون و خاکش، میان پدر و پسر به گناه سهل انگاری مشاجره و داوری نباشد. اگر پسرها عمو یا علی به خصوص احمد، پیکر خاکی نهاد مرا به آستان سرکار سیدالشهدا سلام الله علیه پردازد که از آشوب محشر و ملاقات ابنای زمان خاصه اقارب آسوده مانم، جاویدان سپاسدار ایشان خواهم بود.

روضه خوانی و خدمت تیاقداران سوک کشته نینوا سلام الله علیه را از خانواده من مقطوع نخواهند، اگر خدای نکرده خاکم در سمنان و جندق و این بلاد باشد، مهما امکن فرجامگاه مرا از سوخت و قاری و خیرات بی بهره نگذارند. میرزا احمد؛ خانه بزرگ که موقوف و تعزیت خانه سیدالشهدا سلام الله علیه است، بی موقوفه خاص خراب خواهد شد از املاک مرحوم برادرم و پسرش و زنش که شرعا بر من تعلق گرفت و در حقیقت زر خریدی است که قیمت آنرا سال ها پیش داده ام، با فرزندی میرزا اسمعیل و جناب مستطاب قبله گاهی حاجی میرزا ابراهیم زید مجده انصافا مروتا قدری میاه و اراضی بر آن وقف کنید که اسمعیل از مرمت و نگهداشت دل تنگ نشود.

حاجی بابا کور و کری بی عقل و فریب خواه و شور بخت است، آنقدر چیزها این سفردرهم بافت که اگر ده هزار تومان به او داده شود، مردم پندارند من بیست هزار تومان مال او را خورده ام. پاک یزدان اشرار بی دین را به سنت گول مدینه هدایت کند، که در معادات بندگان خدای مطلق پس و پیش را نگاه نکرده، خود را پیش خدا و مردم را پیش خلایق و منسوب را پیش منسوب رسوا می سازند. پناه می برم به حفظ خدائی، باری. به مرتضی علی من از جزئی و کلی کار این بی چاره خبر ندارم، نمیدانم چه می گوید. هر چه هست و هر که هست با این فقر و عقل و بخت او را محروم نمی توانم گذاشت.از بابت غبنی که در تقسیم املاک و میاه گرمه می گوید، به دقت برس ببین تفاوت چیست؟ خواه حق داشته باشد خواه نه، هر قدر صلاح دانی باو برسان که دلش خوش باشد آن قلعه گرمه را که بی حجت مال خود میداند باو منتقل ساز یعنی شرکت مرا، اختیار مال برادرت و ملاباشی با من نیست او بر راهگذرهای دیگر نیز آنچه خود موافق آئین و انصاف خود صلاح دانی از مال من به تدریج به او برسان.

خلاصه اینها وصیت بعد از فوت من است. محبت من وقتی در حق او تمام تجلی خواهد شد که مرافعه نماید، و فی الواقع اگر حقی دارد از گردن من باز پردازد.مهرهای مرا بر این کاغذ بزن بده قبله گاهی حاجی عبدالرزاق و خسته و ملاباشی هم مزین نمایند و نگاه دار.

قبله گاهان حاجی عبدالرزاق، آقا سید حسین خسته، ملاباشی، ملا عبدالنبی: این وصیت نامچه را مهر کنید و در پای علم سبز پاک پیمبر آماده شهادت باشید. شب آخر محرم سنه ۱۲۷۲ در کمال شعور و صحت و میل نگارش یافت.

در ذیل نامه آمده است:

قباله باغ خرمای جندق و باغ خور مسعود را بنویسید و مهر کنید و به احمد بسپارید، احمد در حیات و ممات من هر چه از زبان من بگوید، بی گواهی و قسم قبول کنید که حق است.

احمد: اگر صلاح میدانی و به دستیاری امین و قوی نیازمندی اعلام نمای، تا قبله گاهی حاجی میرزا ابراهیم را هم در وصایا شریک تو سازم. وصیت نامچه را قایم کن بعد از فوت من بیرون بیار و به ایشان نشان بده. قطع دارم راضی نیست ولی آن وقت الاتمکین چاره ندارد، زود خبر بده و راهش را هم بنما که چه طور بنویسم زود خبر را بیار که مرگ از مژه چشم نزدیک تر است. حرره یغما.

شمارهٔ ۳۷ - عامر کعبه تن قبله جان ابراهیم: درد و کاهش تن، و گزند خواری، و رنج بی پرستاری، چندان زینهار بخشد که دمی بدرود بستر و بالش کنم، و شب خوش با فریاد و نالش گویم. از جشن جمشید تا اکنون که آغاز روزه است، و پارسا تا سایه پرست را بند بر کاسه و نگین بر کوزه شد آمد، این تلواس به یکی چشم زد آسوده و آرامم نگذارد، و روان شکسته توان به پای اندیشه و پوی پندار جز راه دیدار سرکار، و فرگاه امیدگاهی حاجی نسپارد، همچنان از جوش و کوش نخواهم آرامید مگر به خواست پاک یزدان و سود خدای خوانیهای حاجی و افزایش مهر دوست گل از خس بند خار رهائی یابد، و گنج از چنبر مار جدائی.شمارهٔ ۳۹: اگر مستفسر احوالم باشی روزم از تراکم ظلمت مهجوری نمونه شب است، و جانم دور از جان عزیزت مجاور لب. نه در وثاق به علت تنک سرمایگان اخلاف، برگ نشاط و سرور دارم و نه در اسواق معاشرت این هیچ کسان مختلف الاوضاع ساز انبساط و... با چنین خانه سقی الله دوزخ، با چنین خلق عفی الله ابلیس. دلم از زخمه زخم حوادث ریش و خاطرم ازین عمر ناگوار راضی به مرگ خویش. با وجود این فراخنای وسیع الفسحت گیتی به تنگم، و از فرط تنهایی در مدینه المومنین چون مسلمان در دیار فرنگ:

اطلاعات

منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

شب انجام ماه محرم یکهزار و دویست و هفتاد و دو است. پاره ای چیزها را وصیت می کنم، هر یک از پسرها و کسان من تخلف نمایند، پاک یزدان خیر دو کیهان را از ایشان مقطوع دارد و از شفاعت چهارده معصوم پاک ممنوع مانند.
هوش مصنوعی: در شب اول محرم سال 1272، نکاتی را برای پسران و خانواده‌ام وصیت می‌کنم. اگر هر یک از آنها از این وصیت تخلف کنند، امیدوارم که خداوند خیر و برکت دنیا و آخرت را از آنها بگیرد و از شفاعت چهارده معصوم محروم شوند.
باغ موروثی واقع در جندق را به محمد حسن فرزندزاده خویش ولد میرزا احمد صفائی مصالحه شرعیه کردم، صیغه عربی و پارسی جاری و از تصرف من بیرون و بر ملکیت او قرار گرفت. باغ معروف به باغ مسعود واقع در باغستان «دریاشوی خور» را نیز به فرزند اسعد میرزا احمد صفائی مصالحه نمودم، صیغه تازی و پارسی جاری و از ملکیت من خارج و بر تصرف او قرار یافت. بهای هر دو باغ را حسب الاجازه من میرزا احمد کرباس کار«خور» خرید کرده و می کند. قدری کرباس از آن بابت به سمنان رسیده و قدری نیز عما قریب بعون الله تعالی می رسد. دو تومان و پنج هزار رایج خزانه این دو باغ به قیمتی که احمد کرده بود، علاوه به ایشان مصالحه نمودم. همچنان تنخواه و کرباس چون دیگر چیزهای من جمع احمد است، او داند و خدای خویشتن، به مصرفی که سود دنیا و دین من است خواهد رسانید.
هوش مصنوعی: باغی که به ارث رسیده در جندق را به محمد حسن، فرزند میرزا احمد صفائی، منتقل کردم و فرایند قانونی این انتقال با شرایط شرعی و به زبان عربی و فارسی انجام شد و مالکیت آن به او منتقل گشت. همچنین، باغ معروف به باغ مسعود، واقع در باغستان «دریاشوی خور»، را نیز به فرزند دیگر او مصالحه کردم و این انتقال هم به صورت قانونی و با صیغه‌های مربوطه انجام شد. بهای هر دو باغ طبق اجازه من به عهده میرزا احمد کرباس کار «خور» بوده و مقدار و نوع خاصی از محصولات از این باغ‌ها به سمنان ارسال شده و پیش‌بینی می‌شود که مقدار دیگری نیز به زودی برسد. من همچنین مبلغی معادل دو تومان و پنج هزار ریال برای این دو باغ به قیمتی که احمد تعیین کرده بود، به او داده‌ام. بقیه کالاها و مبلغی که مربوط به کرباس و سایر اشیاء من است، در اختیار احمد قرار دارد و او خود مسئول است که این منابع را به مصرفی برساند که به نفع دنیا و دین من باشد.
پنج تومان مال فقرا و ارباب استحقاق، کرباس جداگانه از بابت املاک وقفی جزو کرباسی است که به سمنان رسیده. سیاهه دارم که از پنج تومان به چیز به فقرا رسیده. تتمه را نیز اگر من بر آستان عبودیت پاک یزدان عزوجل خاک شدم، احمد هر چه سزا بیند خواهد کرد اختیار مطلق او و گماشته او راست.
هوش مصنوعی: پنج تومان مختص فقرا و کسانی است که حق آن را دارند. همچنین کرباسی که به سمنان رسیده، جدا از املاک وقفی است. من فهرستی دارم که نشان می‌دهد پنج تومان به چه چیزهایی در اختیار فقرا قرار گرفته است. اگر من در پیشگاه خداوند متعال خاک شوم، احمد هر چه را که شایسته بداند، می‌تواند تصمیم‌گیری کند و اختیار کامل آن را خواهد داشت.
خانه بزرگ قلعه خور که ملک خاکسار است، وقف بر کشته نینوا کرده ام، و تولیت آن را به فرزند اسعد ارشد میرزا اسمعیل سپرده، با هر چه اثاث البیت والا و پست، کهنه و نو، در اوست حق و مال فرزند اسمعیل است. برادرها و غیر برادرها را در آن انبازی نیست،و در این کار آن تعرض و تعیین که سابق در وصیت نامه کرده بودم بر هم خورد و باطل شد. جز میرزا اسمعیل مالک و مختار و سهیم و انباز اسباب و سامان آن خانه نیست، در وصیت نامه قید کرده بودیم، مادر اسمعیل و مادر احمد را که زنان من اند، علاوه بر آنچه داده ام، مبلغی احمد پس از فوت من به ایشان بدهد. در حیات خود هر یک را خانه و باغی دادم، زیاده ضرور و لازم نیست. وصی من احمد دینار و حبه به هیچیک ندهد که سزاوار و مستوجب نیستند.اگر چه مادر اسمعیل لایق بیش از این هاست و حقوق مهر و محبت و پیمان و خدمتش در خورد یادداشت های بزرگ است، او را به انصاف و صوابدید احمد حوالت داشتم.
هوش مصنوعی: خانه بزرگ قلعه خور که متعلق به ملک خاکسار است، به یاد کشته‌های نینوا وقف شده و مدیریت آن به عهده فرزند اسعد ارشد میرزا اسمعیل گذاشته شده است. تمامی وسایل و اثاثیه آن خانه، چه نو و چه کهنه، متعلق به فرزند اسمعیل است و هیچکس دیگری در این ارث و دارایی به او شریک نیست. همچنین در این موضوع، تصمیمات قبلی که در وصیت‌نامه ذکر شده بود دیگر اعتبار ندارد و باطل شده است. تنها مالک و صاحب اختیار وسایل و اثاثیه آن خانه، میرزا اسمعیل است. در وصیت‌نامه ذکر شده که مادر اسمعیل و مادر احمد، که همسران من هستند، علاوه بر هدیه‌ای که قبلاً داده‌ام، باید مبلغی از سوی احمد بعد از فوت من دریافت کنند. در طول زندگی‌ام، برای هر یک از آنها خانه و باغی فراهم کرده‌ام و نیازی به بیشتر از آن نیست. وصی من، احمد، نباید هیچ مبلغی به دیگران پرداخت کند زیرا آنها مستحق نیستند. البته مادر اسمعیل شایسته بیشتری است و حقوق و محبت او بزرگ‌تر از آن است که در یادداشت‌ها ذکر شده، ولی به انصاف و نظر احمد واگذار شده است.
در نماز و روزه و حج ورد مظالم من هر چند احمد مبالغه و اهتمام نماید همچنان ناتمام خواهد بود. خواهشمندم کاری کند که آسوده در خاک توانم خفت و چون برخیزم، در محضر پاک پیمبر که جان و سر و پدر و مادرم برخی خون و خاکش، میان پدر و پسر به گناه سهل انگاری مشاجره و داوری نباشد. اگر پسرها عمو یا علی به خصوص احمد، پیکر خاکی نهاد مرا به آستان سرکار سیدالشهدا سلام الله علیه پردازد که از آشوب محشر و ملاقات ابنای زمان خاصه اقارب آسوده مانم، جاویدان سپاسدار ایشان خواهم بود.
هوش مصنوعی: در نماز، روزه و حج، اگرچه احمد تلاش کند و زیاد جدیت به خرج دهد، باز هم کارهایم ناقص خواهد ماند. از او خواهش می‌کنم که کاری کند تا بتوانم به آرامش در خاک استراحت کنم و وقتی برمی‌خیزم، در حضور نبی مکرم که جان و خانواده‌ام بخشی از خاک او هستند، بین پدر و پسر به خاطر قصور در گناه دعوا و قضاوتی صورت نگیرد. اگر پسرها به ویژه احمد، بدن خاکی من را به مقام سیدالشهدا سلام الله علیه تقدیم کنند تا از آشفتگی‌های قیامت و دیدار با افراد زمان، به ویژه خانواده‌ام در امان باشم، همیشه از ایشان سپاسگزار خواهم بود.
روضه خوانی و خدمت تیاقداران سوک کشته نینوا سلام الله علیه را از خانواده من مقطوع نخواهند، اگر خدای نکرده خاکم در سمنان و جندق و این بلاد باشد، مهما امکن فرجامگاه مرا از سوخت و قاری و خیرات بی بهره نگذارند. میرزا احمد؛ خانه بزرگ که موقوف و تعزیت خانه سیدالشهدا سلام الله علیه است، بی موقوفه خاص خراب خواهد شد از املاک مرحوم برادرم و پسرش و زنش که شرعا بر من تعلق گرفت و در حقیقت زر خریدی است که قیمت آنرا سال ها پیش داده ام، با فرزندی میرزا اسمعیل و جناب مستطاب قبله گاهی حاجی میرزا ابراهیم زید مجده انصافا مروتا قدری میاه و اراضی بر آن وقف کنید که اسمعیل از مرمت و نگهداشت دل تنگ نشود.
هوش مصنوعی: روضه‌خوانی و خدمت به عزاداران امام حسین (ع) از خانواده من قطع نخواهد شد، حتی اگر به ناچار در سمنان یا جندق و دیگر مناطق دفن شوم. در هر صورت باید از سوختن و قرائت قرآن و خیرات بی‌بهره نمانم. میرزا احمد؛ این خانه بزرگ که وقف و تعزیه‌خانه سیدالشهدا (ع) است، بدون موقوفه خاص نابود خواهد شد. این ملک از املاک مرحوم برادرم و پسرش و همسرش است که به‌حق به من تعلق دارد و واقعاً خریداری شده است که سال‌ها پیش بابت آن پرداخت کرده‌ام. با فرزندم میرزا اسمعیل و جناب آقای حاجی میرزا ابراهیم، لطفاً مقداری زمین و املاک بر آن وقف کنید تا اسمعیل از مرمت و نگهداری آن دلسرد نشود.
حاجی بابا کور و کری بی عقل و فریب خواه و شور بخت است، آنقدر چیزها این سفردرهم بافت که اگر ده هزار تومان به او داده شود، مردم پندارند من بیست هزار تومان مال او را خورده ام. پاک یزدان اشرار بی دین را به سنت گول مدینه هدایت کند، که در معادات بندگان خدای مطلق پس و پیش را نگاه نکرده، خود را پیش خدا و مردم را پیش خلایق و منسوب را پیش منسوب رسوا می سازند. پناه می برم به حفظ خدائی، باری. به مرتضی علی من از جزئی و کلی کار این بی چاره خبر ندارم، نمیدانم چه می گوید. هر چه هست و هر که هست با این فقر و عقل و بخت او را محروم نمی توانم گذاشت.از بابت غبنی که در تقسیم املاک و میاه گرمه می گوید، به دقت برس ببین تفاوت چیست؟ خواه حق داشته باشد خواه نه، هر قدر صلاح دانی باو برسان که دلش خوش باشد آن قلعه گرمه را که بی حجت مال خود میداند باو منتقل ساز یعنی شرکت مرا، اختیار مال برادرت و ملاباشی با من نیست او بر راهگذرهای دیگر نیز آنچه خود موافق آئین و انصاف خود صلاح دانی از مال من به تدریج به او برسان.
هوش مصنوعی: حاجی بابا نابینا و نادان و ناتوانی است که به شدت بدشانس است. او آنقدر مسائل پیچیده و درهم را به هم بافته که اگر به او ده هزار تومان بدهند، مردم فکر می‌کنند که من بیست هزار تومان از دارایی‌اش را تصاحب کرده‌ام. خداوند افراد بد دین را به سنت‌های نادرست در مدینه هدایت می‌کند، به طوری که در تعاملات بین بندگان خدا، هیچ توجهی به این که چه چیزی درست و چه چیزی نادرست است ندارند و خود را در برابر خدا و مردم شرمنده می‌سازند. من به خدا پناه می‌برم. از اوضاع این بیچاره خبر ندارم و نمی‌دانم دقیقاً چه می‌گوید. با وجود تمامی مشکلات و ناکامی‌هایش، نمی‌توانم او را به حال خود رها کنم. در مورد ضرری که در تقسیم املاک و اموال مطرح می‌کند، بهتر است دقیق بررسی کنی که تفاوت چیست. چه حق داشته باشد و چه نداشته باشد، هر آنچه را که صلاح می‌دانی به او برسان تا دلش شاد شود و آن منطقه‌ای که بدون دلیل مالک آن می‌داند را به او منتقل کن. اختیار اموال برادر و دیگران به من مربوط نیست، او می‌تواند هر آنچه که به نظرش درست و منصفانه می‌رسد از مال من به تدریج به خود اختصاص دهد.
خلاصه اینها وصیت بعد از فوت من است. محبت من وقتی در حق او تمام تجلی خواهد شد که مرافعه نماید، و فی الواقع اگر حقی دارد از گردن من باز پردازد.مهرهای مرا بر این کاغذ بزن بده قبله گاهی حاجی عبدالرزاق و خسته و ملاباشی هم مزین نمایند و نگاه دار.
هوش مصنوعی: اینها نظرات من دربارهٔ آنچه پس از فوت من باید انجام شود است. نشان واقعی محبت من زمانی نمایان می‌شود که او از حق خود گذشته و آن را به من ببخشید. لطفاً مهرهای من را روی این کاغذ بزن و به قبله‌گاهی، حاجی عبدالرزاق و ملاباشی بده تا تزئین کنند و نگه‌دارند.
قبله گاهان حاجی عبدالرزاق، آقا سید حسین خسته، ملاباشی، ملا عبدالنبی: این وصیت نامچه را مهر کنید و در پای علم سبز پاک پیمبر آماده شهادت باشید. شب آخر محرم سنه ۱۲۷۲ در کمال شعور و صحت و میل نگارش یافت.
هوش مصنوعی: حاجی عبدالرزاق، آقا سید حسین خسته، ملاباشی و ملا عبدالنبی: این وصیت‌نامه را مهر کرده و در زیر علم سبز پاک پیامبر برای شهادت آماده باشید. این متن در شب آخر محرم سال ۱۲۷۲ با کمال هوشیاری و صحت نوشته شده است.
قباله باغ خرمای جندق و باغ خور مسعود را بنویسید و مهر کنید و به احمد بسپارید، احمد در حیات و ممات من هر چه از زبان من بگوید، بی گواهی و قسم قبول کنید که حق است.
هوش مصنوعی: قباله باغ خرمای جندق و باغ خور مسعود را تهیه کرده و مهر کنید و به احمد بدهید. احمد در دوران زندگی و پس از فوت من هر چه از جانب من بگوید، بدون نیاز به گواهی و قسم بپذیرید که راست است.
احمد: اگر صلاح میدانی و به دستیاری امین و قوی نیازمندی اعلام نمای، تا قبله گاهی حاجی میرزا ابراهیم را هم در وصایا شریک تو سازم. وصیت نامچه را قایم کن بعد از فوت من بیرون بیار و به ایشان نشان بده. قطع دارم راضی نیست ولی آن وقت الاتمکین چاره ندارد، زود خبر بده و راهش را هم بنما که چه طور بنویسم زود خبر را بیار که مرگ از مژه چشم نزدیک تر است. حرره یغما.
هوش مصنوعی: احمد: اگر فکر می‌کنی که به کمک شخصی امین و قوی نیاز داری، اعلام کن تا به وصایای حاجی میرزا ابراهیم هم اشاره کنیم. وصیت‌نامه را نگه‌دار و بعد از فوت من آن را به افراد مربوطه نشان بده. مطمئنم که این کار را نمی‌پسندند، ولی در آن زمان چاره‌ای نیست. سریعاً خبر بده و بگو چطور باید بنویسم. خبر را زود بیاور، چون مرگ به ما نزدیک‌تر از آنچه فکر می‌کنیم است.