گنجور

شمارهٔ ۳۳

فدایت شوم؛ در محضر جمال اسلام، ملاذانام، میرزا حبیب الله از تکسر مزاج عزیزت رازی رفت. نیازمندانه دعای صحت را روی بر خاک و دست بر افلاک سودم و گشودم. دل را به صروف دولت منزل و استیفای عیادت انگیز و شتابی شگرف رست. ناتوان تن یاری نکرد و پای... منقطع رفتار بر نیل هوس دستیاری نفرمود.اگر به دیده انصاف در سراپای وجودم نگری جز مهر و صفا و یکتائی و ارادت خویش چیزی نخواهی دید.

امیدوارم بخشاینده هیچ سپاس آنچه در دنیا دلت خواهد بدهد، و در آخرت ولت نکند. چنانچه احوال تعلیق دو حرفی داری، چگونگی بهبود و سلامت خود را خامه در شست کن. شاید دل از پراکندگی آرام گیرد، و از آن خمخانه که بی سپاس میناومی مستی آرد جام کشد. حرره العبد ابوالحسن یغما.

و در حاشیه نامه: سرکار میرزا و هنر و صفائی و دستان عیادت را با من همداستانند، و السلام.

شمارهٔ ۳۲: سرکار خواجه باشی را بنده ام و به یکتائی پرستنده. دو نامی نامه و چند لوله تریاک و یکی شب کلاه بر دست دو تاتار اندر سرین چشم سپار افتاد، و روان ستایشگزار آمد: «چنین کنند بزرگان چو کرد باید کار» . آنچه هنگام بدرود خواستم و دیگر چیزها نیز که به نامه و پیام افزوده شد، و از این پس نیز هوس خواهم پخت، بی دریغانه فراهم، و تهی از آنکه سرکار دوست شرم فرو گذاشت کشد، و خاکسار رنج آزمای، چشمداشت گردد؛ روانه فرمای.شمارهٔ ۳۴: قبله محبان آخوند ملاغلام حسین، شنیدم تنخواهی نورچشمی فتحعلی پیش شما دارد. اول خواهشمندم در صورت سهولت و مجال معامله فرمائید که خیری بدان در افزاید، و اگر گرفتاری مانع احتمال این زحمت باشد، به استحضار و صوابدید گرامی سروران مکرم حاجی عبدالرزاق و حاجی میر کاظم و فرزندی میرزا احمد با مردی معتبر، به قید بیع شرط درست عیار شرعی، هر مبلغ میرزا احمد معین نماید معامله فرمائید. حبس مال مردم اگرچه شرعا برآن نیز محملی توان بست برای مثل شما مردی عقل پذیر شرع پسند به همه حساب درست نیست.

اطلاعات

منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

فدایت شوم؛ در محضر جمال اسلام، ملاذانام، میرزا حبیب الله از تکسر مزاج عزیزت رازی رفت. نیازمندانه دعای صحت را روی بر خاک و دست بر افلاک سودم و گشودم. دل را به صروف دولت منزل و استیفای عیادت انگیز و شتابی شگرف رست. ناتوان تن یاری نکرد و پای... منقطع رفتار بر نیل هوس دستیاری نفرمود.اگر به دیده انصاف در سراپای وجودم نگری جز مهر و صفا و یکتائی و ارادت خویش چیزی نخواهی دید.
هوش مصنوعی: عزیزم؛ در حضور زیبایی اسلام، مخلص شما، میرزا حبیب الله، خبر رنجوری و بیماری شما را شنیدم. با دلی پر از نیاز برای شفای شما دعا کردم و دست به دعا بلند کردم. دلم خیلی شاد و امیدوار شد و آرزو کردم که زودتر به عیادت شما بیایم. اما بدنم ناتوان بود و نتوانستم پا به پا بیفتم و به کمک شما بروم. اگر با انصاف به من نگاه کنی، جز محبت و صفا و خلوص و ارادت نسبت به شما چیزی نخواهی دید.
امیدوارم بخشاینده هیچ سپاس آنچه در دنیا دلت خواهد بدهد، و در آخرت ولت نکند. چنانچه احوال تعلیق دو حرفی داری، چگونگی بهبود و سلامت خود را خامه در شست کن. شاید دل از پراکندگی آرام گیرد، و از آن خمخانه که بی سپاس میناومی مستی آرد جام کشد. حرره العبد ابوالحسن یغما.
هوش مصنوعی: امیدوارم که بخشایشگر هیچگاه سپاس خویش را از تو دریغ نکند و در دنیا هر چه که بخواهی به تو عطا کند و در آخرت نیز از تو کنار نرود. اگر حال و روزی ناپایدار داری، تلاش کن که بهبودی و سلامت خود را به دست آوری. شاید دل تو از آشفتگی آرام بگیرد و از آن خمخانه‌ای که بی‌سپاس می‌نوشی، مستی به دست آوری. کوششی از عبد ابوالحسن یغما.
و در حاشیه نامه: سرکار میرزا و هنر و صفائی و دستان عیادت را با من همداستانند، و السلام.
هوش مصنوعی: در کنار نامه نوشته شده است که خانم میرزا و همچنین هنر و صفای خود و توانایی‌های عیادت را با من به توافق رسانده‌اند و با سلام.