برگردان به زبان ساده
درون را پیر گشت انده، برون راشد جوان شادی
کهن گردید جان را رنج، و دل را گشت رامش نو
هوش مصنوعی: درون انسان دچار غم و اندوه شده، اما از بیرون شادی و جوانی به او روی آورده است. در حالی که روحش در رنج است، دلش به حالتی شاداب و تازه دست یافته.
توان را کاستی شد کم، فزون شد تاب را نیرو
سپهر افزود دلجوئی، به مهر افکند مه پرتو
هوش مصنوعی: توان و قدرت فرد کاهش یافته و تاب و انرژی او نیز افزایش یافته است. آسمان با دلجویی، به او نیرویی میبخشد و ماه با نیکی و مهر، روشنی خود را نثار میکند.
شرنگ بخت شد شکر، کبست چرخ گشت افیون
به فر خامه سرتیپ و نامی نامه خسرو
هوش مصنوعی: لذتها و خوشیها به تلخی و ناامیدی تبدیل شدهاند، ستارهها سبب ساز بدبختی شدهاند و در این شرایط، زندگی و نوشتههای بزرگترین فرمانروا نیز به زهر و افیونی بدل شده است.
نگارش های خسروی با خسروانی گزارش سرکار سرتیپ که آب آتش جوانی بود، و آتش آب زندگانی، پراکنده دل را خاک از کشتی نوح افشاند، و مرده روان را باد ازنای مسیحا دمید. مشتی خاک پاک از جای رفته. سنگین کوهی گران نشست و البرز آرام خاست و کهن مرده پوسیده اندام را تازه روانی جاوید درنگ و ناپیدا انجام رست.
هوش مصنوعی: نگارشهای خسروی به توصیف احوالاتی میپردازد که از زندگی و جوانی نشأت گرفته است. او به صورتی شاعرانه نشان میدهد که چگونه دلهای پریشان همچون آب و آتش، تحت تأثیر وقایع زندگی قرار میگیرند. او همچنین به تجدید حیات و امید اشاره میکند، تأکیدی بر این که حتی پس از مرگ و پوسیدگی، زندگی و جوانی میتواند به نوعی تازه شود و روحی جاویدان به وجود آید. در کل، این نوشته با نمادهایی از طبیعت و زندگی، پیامی از تجدید و تغییر را انتقال میدهد.
خود ز رنگ آمیزی این لاجوردی بارگاه
زرد شاخی پای تا سر دیده از پژمان گیاه
هوش مصنوعی: اینجا به زیبایی و رنگآمیزی یک مکان اشاره دارد که به رنگ آبی لاجوردی است. زرد شاخی که از آن نام برده شده، در واقع به زیبایی و جذابیت آنجا اشاره میکند و در کل این فضا برانگیزنده حس و حال طبیعی و سرسبزی گیاهان است.
در ره باران سفید آذر به خرمن آب خواه
گلبن آئین سرخ رو سرسبز از خاک سیاه
هوش مصنوعی: در مسیر باران که در آذر میبارد، به دنبال آب برای خرمنها برو و گل سرخی که نماد زیبایی است را در میان خاک سیاه جستجو کن.
تارک گردن کشی افراخت بر چرخ کبود
هوش مصنوعی: تارکی که به صورت افراشته بر آسمان آبی نمایان شده است، نشاندهنده قدرت و برجستگی خاصی است.
اینکه روزگاری دیرپای هر کاری را پس دست گذاشته اند و در رکاب سرتیپ دریا نهیب که به گوهر در باز سفید و شیر سیاه است، در آن سبز بیشه رای و خواست بر نخجیر ماهی و تو رنگ گماشته. زهی کار و کام و خهی نوا و نام که همواره با شیر مرغزاری و باز شکاری هم شاخ و یالی و هم پرو بال. ترا از این آفت و انداز و پر و پرواز گزیده تر کام و هوس انبازی درنگ و شتاب و دمسازی لگام و رکاب ایشان بود، و شوریده دل بر بوی و امید این بلند پایه، بدرود یاران و خویشان کرد. بار خدا را ستایش آنچه دوست خواست و دشمن کاست، به خوشتر ساز و سنگی در خشک و تر با چنگ افتاد و به کوری فسیله ها گاو و خر تو سن کام و باره نام به زیباتر آب و رنگی در رکاب مهلبی و زین خدنگ آمد.
هوش مصنوعی: در زمانی که هر کاری با دقت و توجه انجام میشد و در کنار سرتیپ دریا به دنبال گنجینهای روشن و مرموز بودیم، در دل جنگلهای سرسبز به دنبال خواستهها و آرزوهایمان میگشتیم. آری، چه کارها و خوشیهای زیبایی که همیشه در کنار شیر و پرندههای باشکوه انجام میدادیم. تو از این شلوغی و پروازهای بیهدف برگزیدهتر بودی و آرزوهایت در آرامش و شتاب در کنار آنها میچرخید. دل شیدایت با بوی خوش و امید به آیندهای روشن وداع گفت و از یاران و نزدیکان جدا شد. به سپاس خداوند، هر آنچه را که دوست داشتیم محقق شد و آنچه که دشمن میخواست به دور افکندیم. با نغمهای زیبا، سنگها و صخرهها در کنار هم به آرامش رسیدند و زندگی به زیبایی هر چه بیشتر به خود گرفت، در حالی که با عشق و زیبایی در کنار تلاشهایمان پیش میرفتیم.
روان پروران از همه آفرینش سه چیز را برتر نهاده اند و یاران دید و دانش هر یک به اندازه پای و مایه خویش کیسه و دیده بر آن دوخته و گشاده، نخستین سیم سره وزرسار است که پست تا بالا و خواجه تا لالا را کار دو کیهان از وی به ساز و سامان است و آرزوهای فرومایه تا والا از او در آستین و دامان.
هوش مصنوعی: روان پروران سه چیز از تمام آفرینش را برتر میدانند و دوستان علم و بینش هر یک به اندازه توان و ظرفیت خود به آنها توجه دارند. نخستین آنها طلا و نقره است که از پایینترین سطح تا بالاترین مقام را در دو جهانی که در آنها زندگی میکنیم تحت تاثیر قرار میدهد و آرزوهای انسانها را از پایینترین سطح تا بالاترین مرتبه ممکن به وجود میآورد.
نام سیم ونشان زر نشگفت
ز آفرینش نشان نماند و نام
هوش مصنوعی: به نام سیم و علامت طلا، شگفتی از آفرینش وجود ندارد، چراکه نشانی از آن باقی نمانده است.
جام زرین مهر درفکند
تشت سیمین اختران از بام
هوش مصنوعی: کتری طلایی عشق را به زمین میریزد و سینی نقرهای ستارهها از بام فرو میافتد.
دوم آمیز و پیوست دوست یکدل و یک رنگ است که با خاست و نشست وی گنج ها سیم سره و زرسارا با همه برتری ها کم ارزتر از خاک و سنگ،
هوش مصنوعی: دوم آمیز و پیوست به معنای دوستی عمیق و صمیمی است که در آن افراد از نظر افکار و احساسات به یکدیگر نزدیک هستند. این نوع دوستی به قدری ارزشمند و مهم است که تمام ثروتها و جواهرات دنیا، با همهی زیباییها و مزیتهایشان، در مقایسه با این دوستی بیارزش به نظر میرسند.
اگر چه سیم و زر آرد همی فراموش
در از نشیب زمین تا فراز خرگه ماه
هوش مصنوعی: با وجود ارزشی که طلا و نقره دارند، انسان نمیتواند فراموش کند که از پایینترین جایگاه زمین تا بالاترین مرتبه آسمان، همیشه در جستجوی معنای واقعی زندگی است.
چو دوست دست دهد، چیست در گهر زر و سیم
به چشم دیده وران خاک تیره سنگ سیاه
هوش مصنوعی: زمانی که دوستی به کمک و یاری دست دهد، چه اهمیتی دارد که در چشم کسانی که ارزش چیزهای مادی را میدانند، طلا و نقره چه جایگاهی دارد؟ در مقابل محبت و دوستی، چیزهای مادی مانند سنگ و خاک ارزش چندانی ندارند.
سیم یار دل آسای جان پروراست، و دل آرام ماه دیدار مهر گستر که خداوندان چشم و گوش بدو زنده اند و دارایان مغز و هوش او را پرستنده.
هوش مصنوعی: سیم درخشش و زیبایی جان را خوشحال میکند و دل را آرام میسازد. ماهی که دیدارش مهر و محبت را گسترش میدهد، باعث میشود کسانی که چشم و گوش دارند به او زنده و شاداب باشند و آنانی که عقل و هوش دارند او را مورد پرستش و احترام قرار دهند.
هر که را از هستی او زندگی
جاودان پاید بوی پایندگی
هوش مصنوعی: هر کسی که در زندگیاش از وجود و هستیاش بهرهمند بوده و به نوعی از بقای جاودان دست یافته باشد، بوی جاودانگی و پایداری را به همراه دارد.
هر کجا ناز از خداوندی او
آفرینش را نیاز بندگی
هوش مصنوعی: هر جا که زیبایی و لطف خداوند مشاهده شود، نیاز به بندگی و سپاسگزاری از او احساس میشود.
چو یار از چهر گردد پرده پرداز
ز تاریک و نهان پیدا و روشن
هوش مصنوعی: وقتی دوست از پشت پرده برآید، زیبایی و هنر او از تاریکی و پنهانی به وضوح نمایش داده میشود.
ز ننگ نیستی و نام هستی
به رخ بر آستین دندان به دامن
هوش مصنوعی: به خاطر شرم وجود نداشتن و بیهویتی، به توانمندیهای خود میبالیم و به دستاوردهایمان افتخار میکنیم.
به سنگ اندر گزیند سیم و زر جای
گریزد دوست در بنگاه دشمن
هوش مصنوعی: در دل سنگ، طلا و نقره جایگزین میشود، اما دوستی در برابر دشمن از میدان میگریزد.
درخشد چو آذرخش خشک و تر سوخت
چه بوده کاه یا خود کوه آهن
هوش مصنوعی: وقتي آذرخش درخشش میکند، چه چیزی میسوزد؟ آیا این کاه است یا حتی خود کوه آهن؟
نشان نز مشت پایدنی ز خروار
نه نام از خوشه ماندنی ز خرمن
هوش مصنوعی: نشانهای از ماندگاری، همچون یک مشت از کاه، نمیتواند به خوبی نشاندهندهٔ درختی باشد که ثمرهٔ خوشهای از خوشبختی را در دل دارد.
گواه برتری ها و بهتری های سیم و زر بر چیزهای دیگر این بس که هر جا پای وی در میان آمد رخت آفرینش بر کران افتاد، و هرانجمن در شهد گفتارش چاشنی افزای زبان گردید، نام ونشان تلخ تا شیرین ساده تا رنگین زیان کرد. چون دوست مهربان فراز آید و پرده از چهر دل آسا و خوی جان آرا باز گشاید، سیم سره و زر سارا اگر در مایه و مغز خود دسترنج سکندر و گنج دارا باشد، همسنگ خاک تیره و همرنگ سنگ خارا خواهد بود. با فروغ مه، چه پرتو کرمک شب تاب را.
هوش مصنوعی: برتری و مزایای طلا و نقره بر سایر چیزها به وضوح این است که هر زمان نام آنها برده میشود، زیبایی و جذابیت به جهان افزوده میشود و در هر جمعی، صحبت از آنها رنگ و عطر ویژهای به خود میگیرد. اگرچه تماشا و لذت از وجود آنها شیرین و دلپذیر است، اما در عمق و ماهیت وجودیشان، اگر از تلاش و کوشش بزرگان و انسانهای توانا بدست نیامده باشند، به اندازه خاک و سنگ بیارزش خواهند بود. حتی اگر مثل ماه درخشان و نورانی به نظر بیایند، اما حقیقت و عمق وجودشان متفاوت خواهد بود.
آدمی چونان بدین در نگران ماند که گوهر و دیدار آن بر جان و بر دل گران آید چون روی خورشید فروغ و روان بخشای یار همدم که شیر مرغ و جان آدم رازی از اوست، پرده پرداز گردد، و چونان ستاره روز پرتو افکن و سایه انداز. دوست مهربان را اگر خود پایه عزیز و مایه عیسی استی ده مرده بار بیچارگی بر در است و چاراسبه رخت آوارگی برخر.
هوش مصنوعی: انسان همچنان در نگرانی باقی میماند، زیرا زیبایی و نور آن برای روح و دلش سنگینی میکند. مانند تابش خورشید که جان را روشن میکند و یار نزدیک همواره مانند راز شیرین و ارزشمندی است. او همچون ستارهای در روز میتابد و سایهاش را بر سر دیگران میگستراند. اگر دوست مهربان خود را دارای ارزش و جایگاه بلندی بدانیم، در عین حال او همواره بار مشکلات و رنج را بر دوش خود دارد و در مسیری پر از ناامیدی و بیسرانجام در حرکت است.
چو شاه اختران افراشت خرگاه
نه از اختر نشان ماند نه از ماه
هوش مصنوعی: وقتی که پادشاهی ستارگان خود را بر افراشت، نه نشانی از ستارهها باقی ماند و نه از ماه.
بتاب ای آفتاب سال و مه سوز
ممان بر جای نز شب نام و نزروز
هوش مصنوعی: ای آفتاب، براق و درخشان، سال و ماه را در آغوش بگیر و اجازه نده که در شب و روز، نامت کمرنگ شود.
پاک یزدان را سپاسدار زی، و ستایشگزار باش که این سه پایه بالا دست و سه مایه والا سایه را در آب و گل سرکار سرتیپ سرشت، و بیخ این سه همایون نهال سنگین سایه رنگین شایه را در سرابستان جان و دل آن کام بخشای دل و جان گشت، هر که انبازوی باشد و گوهر مهر پرورد رامش آوردش را اختر آسا در پیش و بخت کردار در پی، دارای هر سه کام و خداوند هر سه نام خواهد بود.
هوش مصنوعی: خدا را شکر کن و ستایشش کن که سه اصل بزرگ و ارزشمند را در زندگی انسان قرار داده است. این سه اصل به عنوان پایههای اصلی وجود بشر در دنیا هستند و انسان را در جستجوی آرامش و شادی یاری میکنند. هر کسی که با محبت و دوستی به دیگران کمک کند، به نوعی ستارگان خوشبختی را در زندگی خود میسازد و با داشتن این سه اصل، خوشبختی و موفقیت را به دست خواهد آورد.
جز دل رادش که دید یا که تواند
سیم به دریا و زرفشاند به کشتی
هوش مصنوعی: تنها دل شجاع است که میتواند دریا را برای کشتی به سیم تبدیل کند یا آن را به اطراف بپاشد.
یار اگر از دوست دست شسته زدستان
کاسته از کاستی و خامی و زشتی
هوش مصنوعی: دوست اگر از محبت و دوستی فاصله بگیرد، این نشاندهندهی نقصها و نواقص در خود اوست و نشان میدهد که هنوز در حال یادگیری و رشد است.
وای اگر از یار دل نواز نواسنج
شیر شکاران شهر و آهوی دشتی
هوش مصنوعی: ای کاش از طرف محبوب دلنوازم خبری نباشد، چرا که او مانند شراب خوش طعم و شکارچیانی در شهر و آهوهایی در دشت است.
آنش فر کوثری و گوهر رضوان
آنش بر سدره ای و روی بهشتی
هوش مصنوعی: آتش کوثر و جواهر بهشتی، بر درخت سدره و بر چهره بهشتی میتابد.
ترا که نای در بند و پای در کمند، چونان خداوند باشد، و سر در پای و جای در سایه چونان شایه پرور شاخی برومند، اگر از تلواس سیم سپید یا سودای زر سرخ، چشم سیاه و گونه زرد آری و جز به چالش جانسپاری و سگالش کارگذاری روان درد آگین و رخسار پر گرد، چون بندگان بدفرمای و پرستندگان نافرمان، خورای بستن و فروختن باشی و سزای خستن و سوختن. کیش پرستاری را باید از ایاز آموخت و این خوشه را که توشه هزاران خروار و خرمن است از کشت زار شیوه و شمار او انداخت. شتروارها زر و گوهر با دیگران پرداختن و یک تنه چار اسبه و ده مرده، شبرنگ آذرخش آهنگ سبکتکین را سروی بر سرین تاختن از راه سپاری های وی گامی است و از کارگذاری های او نامی. اگرت تخت محمودی و بخت ایازی باید:
هوش مصنوعی: شما همچون موجودی که در بند و زنجیر گرفتار است، اگر به خداوند شبیه باشید و سر به پای او بگذارید و در سایهاش آرام بگیرید، باید از زیباییها و نعمتهای دنیا دل بکنید. اگر به چیزهای فانی و زودگذر دنیا مانند نقره و طلا دل ببندید و از آنها بهرهمند شوید، در نهایت به درد و رنج میافتید. این درست مانند بندگان نافرمان است که به دنبال سود خود هستند و در نهایت خسته و سوخته میشوند. برای پرستاری و بندگی باید از افرادی چون ایاز یاد بگیریم و درخت خوشبختی را از زراعت و کوشش درست برداشت کنیم. پرداختن به داراییهای دنیا و جنگیدن برای آنها در حقیقت به تلاشی مشابه با یک مرد شجاع نیاز دارد. اگر به تخت و بخت پایداری میخواهید، باید شرایط و نحوه زندگی درست را در نظر داشته باشید.
گردن ز کمند او به زنجیر مپیچ
و زخاک درش روی به شمشیر متاب
هوش مصنوعی: به دام او نیفت و خود را به بند نکش و از سرزمین او دوری کن، چرا که نباید به سوی خطر بروی.
چون بنامیزد خود خداوند دانش و دیدی و درهای بسته را بینش و بود گره گشایت خوشتر کلید است. اگر بیش از این کار بند گفت و شنود آیم و راز پرداز کاست و فزود، هم من بیغاره سود در از درائی خواهم شد، و هم آن جان خرد و کان گهر کوب آزمای آک و آهوی نیازمودگی و خودرائی خواهد گشت.
هوش مصنوعی: وقتی که خود خداوند را به یاد میآوری، درک و بصیرتی به تو داده میشود که میتواند درهای بسته را باز کند. این کلید گشایش به مراتب بهتر از بسیاری از صحبتها و شنیدههاست. اگر بخواهم بیشتر در مورد این موضوع صحبت کنم و رازهای آن را روشن کنم، هم من دچار سردرگمی میشوم و هم آن روح خردمند و جواهر وجود که طالب یاری و رهایی است به بیراهه خواهد رفت.
نارنج و نارنگی خفگی های دل و تنگی های سینه را درمان ساز رنج افتاد، و دل و جان را ارمان پرداز بویه و کام آمد. کام و دهان را از گمارش بنفشه و زوفا رستگی رست و تن و روان را از شد آمد چاره گران و سختی و سستی درمان پروران خستگی کاست، تریاک و بهار و دیگر چیزها که خواسته بودم و بدان هنجار که دیدی نگارش آراسته، خاک آسا در پای افکن و باد مانند پس گوش انداز. چون نیست یا هست و دشواریاب است، رنج جویائی و پویائی دوست را داروی درد آور دانم نه درمان رنج پرداز و جان پرورد.
هوش مصنوعی: نارنج و نارنگی به درمان دلتنگیها و ناراحتیها کمک میکند و روح و جان را شاداب میسازد. کام و دهان را از مزههای تلخ نجات میدهد و تن و روان را از سختیها و خستگیها دور میکند. دمنوشهای مختلف و چیزهای دیگری که میخواستم، به خوبی مشخص شدهاند. مانند خاکی که بر زمین مینشیند و بادی که بر گوشهای میوزد، زندگی به همین شکل است؛ پر از دشواریها و پیجوخمها. در جستجوی رنج و دوستی، آن را مانند دارویی دردآور میدانم که البته نمیتواند به واقعی درمانی برای دردهای عمیق باشد.
مکوش و مجوش و مگیر و میار. که درمان درد مرا سخت و سست، بهین چاره آسودگی های تست:
هوش مصنوعی: همت نکن و به زحمت نیفت که درمان درد من سخت و ناتوان است. بهترین راه برای آسایش تو در این است که خود را آرام کنی.
چه باک ار نپاید مرا زندگی
ترا جاودان باد پایندگی
هوش مصنوعی: هرگز نگران نباش که زندگیام ماندگار نیست؛ امید دارم زندگی تو همیشه پایدار و everlasting باشد.
نیاز نامه سرتیپ لشکر و دستور کشور، و یار دیرینه پیمان جعفر را دیده سپار آر، و خامی و سردی گفت و شنود را زبانی پذیرا لابه شمارخیز.
هوش مصنوعی: نیازمندیهای سرتیپ لشکر و دستورات کشور را بخوان و به آن توجه کن. همچنین دوست قدیمی پیمان جعفر را هم در نظر داشته باش و سعی کن در گفت و گوهایت با آرامش و مهربانی برخورد کنی.