گنجور

شمارهٔ ۱۷ - به اسمعیل هنر نگاشته

نورچشم کرام اسمعیل، بیستم ربیع الثانی است و در خدمت خدام امیدگاهی حاجی زید مجده با عزتی لایق، زندگی می سپرم. بسیار مایل است که تاریخ آیات این دولت روز افزون را من انشا کنم. خدمتی نام انگیز، مداخل خیز، عزت آویز است. امتثال امر خدام حاجی زید فضله نیز بر من واجب، خاصه این خدمت که صلاح دنیا و آخرت ماست، ولی چون دماغم سوخته و آن حوصله ها که سابق بود نمانده، هنوز هوشی بذل کار نکرده ام، و دوشی زیر بار نداده، تا تقدیر خدائی چیست؟ باری بشود یا نشود دخلی به کار تو ندارد.

در کار نظم امور باش و با جمع اهالی ولایت طورهای خوش حرکت کن. امیدوارم که از همت سرکار قبله گاهی میرزا زین العابدین گوشه ملکی فراهم شده باشد، بدست باش که کاری بجای خویشتن است. چنانچه آنجا تنخواهی بهم نتوانی بست حواله سمنان کن. ان شاء الله اگر باید خود را گرو گذاشت معطل نخواهم کرد. زیاده حرفی ندارم. قبله گاهی میرزا اسدالله می فرماید که میرزا ابومحمد صد تومان را بی شبهه فرستاده کاغذ رسیدگی نیز نوشته شد، نگذشتن حساب راهی ندارد، بناست مسجل دارد، دانسته باشید. فردا به چادرش خواهم رفت و به عنایت خدا حجت قوی خواهم گرفت. زیاده زیاده است. حرره ابوالحسن یغما سنه ۱۲۵۲ هجری.

شمارهٔ ۱۶ - به اسمعیل هنر نوشته: اسمعیل، این روزگار هفتاد سال، خود را بارها از در کرد و کار و گفت و گزار آزموده ام، چه دوستی، چه دشمنی، چه کیهان پرستی، چه در کارهای جاوید خانه، چه شناسائی زشت و زیبا، چه برخورد سود و زیان؛ به خاک و خون بزرگان سوگند اگر به اندازه بال مگس و پای ملخی در خویش گوهر دانایی و بینایی همی بینم. کورکورانه راهی رفتیم، و هر کس بهر نام و نشان خواست ما را ریشخند کرد، و به تیتال و تر فروشی خر خود را از پل گذرانید، و در جامه دوستی دشمنی ها کرد که آل مروان با دودمان هاشم نکردند.شمارهٔ ۱۸: میرزا احمد صفائی؛ پیدا و پنهان، دور و نزدیک، با نوشته و بی نوشته، با گواه و بی گواه، با نگین من و بی نگین من، در حیات من و در ممات من، با اجازه من و بی اجازه، هر چه در کار و بار معاش و معاد من گوید و جوید و از شما دستیاری و مدد خواهد، در خواست خاکسار آنستی که محض اظهار، اعمال و گفتار او را مطلقا حق و صواب دیده، هر چه خواهد بنویس، هر چه گوید مهر کن، و در انجام امور معاد و معاش که معلق به حیات و ممات من است، بی دریغانه از او بشنوید و مهر کنید، و شهادت دهید و در انجام آن دستیار او باشید.

اطلاعات

منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

نورچشم کرام اسمعیل، بیستم ربیع الثانی است و در خدمت خدام امیدگاهی حاجی زید مجده با عزتی لایق، زندگی می سپرم. بسیار مایل است که تاریخ آیات این دولت روز افزون را من انشا کنم. خدمتی نام انگیز، مداخل خیز، عزت آویز است. امتثال امر خدام حاجی زید فضله نیز بر من واجب، خاصه این خدمت که صلاح دنیا و آخرت ماست، ولی چون دماغم سوخته و آن حوصله ها که سابق بود نمانده، هنوز هوشی بذل کار نکرده ام، و دوشی زیر بار نداده، تا تقدیر خدائی چیست؟ باری بشود یا نشود دخلی به کار تو ندارد.
هوش مصنوعی: بیستم ربیع الثانی، روز روشنایی چشم‌های کرام اسمعیل است و من در خدمت خادمان حاجی زید که فردی محترم و با عظمت است، زندگی می‌کنم. او بسیار تمایل دارد که من تاریخ آیات این دولت رو به رشد را بنویسم. این کار نامی ماندگار، با اهمیت و عزت‌آور است. پیروی از دستورات خادمان حاجی زید برای من واجب است، به‌خصوص اینکه این خدمت به صلاح دنیای ما و آخرت ماست. اما از آنجایی که حال و هوای من تغییر کرده و توانایی گذشته را ندارم، هنوز نتوانسته‌ام کار خاصی انجام دهم و تا کنون زیر بار کار نرفته‌ام؛ تا ببینیم تقدیر خداوند چه است. در نهایت، چه چیزی تحقق پیدا کند یا نکند، تأثیری بر کار تو نخواهد داشت.
در کار نظم امور باش و با جمع اهالی ولایت طورهای خوش حرکت کن. امیدوارم که از همت سرکار قبله گاهی میرزا زین العابدین گوشه ملکی فراهم شده باشد، بدست باش که کاری بجای خویشتن است. چنانچه آنجا تنخواهی بهم نتوانی بست حواله سمنان کن. ان شاء الله اگر باید خود را گرو گذاشت معطل نخواهم کرد. زیاده حرفی ندارم. قبله گاهی میرزا اسدالله می فرماید که میرزا ابومحمد صد تومان را بی شبهه فرستاده کاغذ رسیدگی نیز نوشته شد، نگذشتن حساب راهی ندارد، بناست مسجل دارد، دانسته باشید. فردا به چادرش خواهم رفت و به عنایت خدا حجت قوی خواهم گرفت. زیاده زیاده است. حرره ابوالحسن یغما سنه ۱۲۵۲ هجری.
هوش مصنوعی: در فعالیت‌های خود با نظم و ترتیب عمل کن و با اهالی منطقه به طرز خوبی همکاری داشته باش. امیدوارم که به زحمت‌هایی که میرزا زین العابدین انجام داده است، نتیجه‌ای حاصل شده باشد. اگر نتوانی از آنجا پولی بفرستی، می‌توانی به سمنان حواله کنی. اگر لازم باشد خودم را نیز گرو می‌گذارم و در این زمینه تأخیر نخواهم کرد. حرف دیگری ندارم. میرزا اسدالله می‌گوید که میرزا ابومحمد مبلغ صد تومان را بدون شک فرستاده و رسید آن نیز تهیه شده است. پس دیگر دلیلی برای نگذشتن حساب وجود ندارد و قرار است که این موضوع مستند باشد. فردا به چادر او خواهم رفت و با کمک خدا دلیل قوی‌تری ارائه خواهم داد. حرف بیشتری نیست. حرره ابوالحسن یغما، سال ۱۲۵۲ هجری.