گنجور

شمارهٔ ۱۸

میرزا احمد صفائی؛ پیدا و پنهان، دور و نزدیک، با نوشته و بی نوشته، با گواه و بی گواه، با نگین من و بی نگین من، در حیات من و در ممات من، با اجازه من و بی اجازه، هر چه در کار و بار معاش و معاد من گوید و جوید و از شما دستیاری و مدد خواهد، در خواست خاکسار آنستی که محض اظهار، اعمال و گفتار او را مطلقا حق و صواب دیده، هر چه خواهد بنویس، هر چه گوید مهر کن، و در انجام امور معاد و معاش که معلق به حیات و ممات من است، بی دریغانه از او بشنوید و مهر کنید، و شهادت دهید و در انجام آن دستیار او باشید.

خدام خداوندی آقادام اقباله را در اعانت و جانبداری او قوت بازو و نیروی سرپنجه گردید. اگر در خورد تکلیف مردانگی و مردمی و اسلام و آئین، استدعای رهی را خوار گذارید و او را بدینطورها که معروض داشتم حمایت نکنید، و فرزند خویش نشمارید، در محضر پاک پیمبر صلی الله و سلام علیه در کمال قنبرک و خاکساری با شما مرافعه خواهم کرد. غیر از شما کسی ندارم و شما را درباره خویش آیت فضل و نواخت پاک یزدان می دانم و بی تزلزل آنکه دو بینی و شرک تعلق گیرد از شما درخواست نیل مراد می کنم.

شمارهٔ ۱۷ - به اسمعیل هنر نگاشته: نورچشم کرام اسمعیل، بیستم ربیع الثانی است و در خدمت خدام امیدگاهی حاجی زید مجده با عزتی لایق، زندگی می سپرم. بسیار مایل است که تاریخ آیات این دولت روز افزون را من انشا کنم. خدمتی نام انگیز، مداخل خیز، عزت آویز است. امتثال امر خدام حاجی زید فضله نیز بر من واجب، خاصه این خدمت که صلاح دنیا و آخرت ماست، ولی چون دماغم سوخته و آن حوصله ها که سابق بود نمانده، هنوز هوشی بذل کار نکرده ام، و دوشی زیر بار نداده، تا تقدیر خدائی چیست؟ باری بشود یا نشود دخلی به کار تو ندارد.شمارهٔ ۱۹ - وصیت نامه کوتاهی از یغما: فرزند سعادتمند میرزا احمد صفائی، وصی شرعی و امین حیات و ممات من: یکی از وصایای من بتو این است که بیگم و مریم دو دختر من آنچه از دسترنج خویش اندوخته و آنچه تو از مال من برای هر دو اسباب و جهاز و رخوت و غیره فراهم کرده ای یعنی از مال من، برای هر یک تا مبلغ پانزده تومان رایج خزانه که سی تومان باشد از جانب من ماذونی و مختار. حاصل کارگری خودشان و این سی تومان مال خود ایشان است، هیچیک از اولاد و وراث را در آن حقی نیست. تو یا هر یک تخلف نمایند مردود و ملعون خواهند بود، و درحضور ارواح انبیا و اولیاء روی در روی خواهم کرد.

اطلاعات

منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

میرزا احمد صفائی؛ پیدا و پنهان، دور و نزدیک، با نوشته و بی نوشته، با گواه و بی گواه، با نگین من و بی نگین من، در حیات من و در ممات من، با اجازه من و بی اجازه، هر چه در کار و بار معاش و معاد من گوید و جوید و از شما دستیاری و مدد خواهد، در خواست خاکسار آنستی که محض اظهار، اعمال و گفتار او را مطلقا حق و صواب دیده، هر چه خواهد بنویس، هر چه گوید مهر کن، و در انجام امور معاد و معاش که معلق به حیات و ممات من است، بی دریغانه از او بشنوید و مهر کنید، و شهادت دهید و در انجام آن دستیار او باشید.
هوش مصنوعی: میرزا احمد صفائی در تمامی جنبه‌های زندگی من، چه از لحاظ ظاهری و چه باطنی، چه نزدیک و چه دور، چه با نوشته و چه بدون نوشته، چه با شاهد و چه بی شاهد، در زندگی و حتی بعد از مرگ من، با اجازه من و بدون اجازه من، هر گونه که در مورد کار و بار زندگی و آخرت من صحبت کند یا از شما کمک بخواهد، درخواست من این است که به طور کامل به او اعتماد کنید. هر چه که او بیان کند، به عنوان درست و صحیح بپذیرید، آن را بنویسید و تأیید کنید، و در امور مربوط به زندگی و آخرت من که به حال و آینده‌ام مرتبط است، بی‌تردید او را حمایت کنید و به حرف‌هایش گوش دهید.
خدام خداوندی آقادام اقباله را در اعانت و جانبداری او قوت بازو و نیروی سرپنجه گردید. اگر در خورد تکلیف مردانگی و مردمی و اسلام و آئین، استدعای رهی را خوار گذارید و او را بدینطورها که معروض داشتم حمایت نکنید، و فرزند خویش نشمارید، در محضر پاک پیمبر صلی الله و سلام علیه در کمال قنبرک و خاکساری با شما مرافعه خواهم کرد. غیر از شما کسی ندارم و شما را درباره خویش آیت فضل و نواخت پاک یزدان می دانم و بی تزلزل آنکه دو بینی و شرک تعلق گیرد از شما درخواست نیل مراد می کنم.
هوش مصنوعی: خداوند آقا دام اقباله را در حمایت و یاری خود قوی و نیرومند قرار داده است. اگر در مسئولیت مردانگی، انسانیت، اسلام و آیین، از خواسته او غافل شوید و به او توجه نکنید، مانند کسی که فرزند خود را نادیده گرفته باشد، در حضور پاک پیامبر صلی الله و سلام علیه با کمال فروتنی از شما شکایت خواهم کرد. غیر از شما کسی ندارم و شما را نماینده فضل و محبت خدای پاک می‌دانم و بدون تردید از شما درخواست دارم که به خواسته‌ام برسید.