گنجور

شمارهٔ ۷۴

قلمی برداشته و عزمی گماشته ام که بر آن حضرت مختصر عریضه ای نگارم و به دست آویز مقالی شرح حالی در میان آرم ولی به مقتضای... نشاط از تمادی ایام مهاجرتم مجال حکایت نیست و از تذکار شکر تصاعد اختر مسعود ملازمان و پستی طالع غیر محمود معاندان فرصت شکایت نه، همان اولی که به مصداق، مصرع: چو قرب کعبه حاصل شد منال از دوری منزل.

در نگارش حالات زمان ماضی خویش را به سکوت راضی کرده به سپاس حصول این موهبت عظمی اقدام نمایم. منت خدای را که اگر چند صباحی آبای سبعه نامهربان و امهات اربعه سرگران شده در دیر شش در گیتی ترک وطن مالوف را مصلحت وقت دیدند، عاقبت لطف کامله حضرت باری مددکاری نموده وجودی را که شکست به هزار طبل و نفیر مقدور نبود، از یمن کله گوشه تاج ملازمان مودی به شکستی که تا نفخ صور درستی نپذیرد شد آری آری، فرد:

گنج قارون که فرو می رود از خشم هنوز
خوانده باشی که هم از غیرت درویشان است

زهی ثبات قدم و مردانگی که صد هزار نفس را از احتمال رحمت چند روزه عمری از قید زحمت خلاص و شهر شهر پریشان را بی غایله جمعیت و سپاه به شرف جمعیت اختصاص دادی، فرد:

نپرورد این دایه مهربان
خلف چون تو در مهد نه آسمان

مراتب ارادت و اخلاص حقیر چون از شرح و بیان استغنا داشت درک آنرا به مرآت ضمیر ملازمان که آئینه صور حقایق است محفل داشته، زیاده گستاخی نکرد، مصرع: صورت نیک در آئینه صافی خوشتر. امید که پیوسته به صدور رقیمه جات و ارجاع خدمات بین الامثالم رهین مسرات دارند.

شمارهٔ ۷۳ - در اظهار قرب معنوی نگاشته: پائی بسته و دستی گشاده، قلمی گرفته و دلی داده ام که زبان بی زبانی گشایم و نیستی هستی نمای خویش را به وجهی که در کسوت عبارت زیبا نماید باز نمایم، ولی پای تا سر فکرتم و سر تا پای حیرت که کاخ سخن را به کدام دست باید افراشت، و پیش طاق مصطبه نامه را بچه نقش باید نگاشت. اگر از صداع خمار مهاجرت شکایت کنم خاکم به دهان چه مباینت و کدام مفارقت؟ از یمن ساقی ارتباط ارواحم همواره باده جان افزای وصال در جام است و چنانچه از نشاط ساغر مواصلت چهره روایت را طراوت دهم مهرم بر زبان کدام قرب و چه مواصلت؟ بواسطه عدم اختلاط اشباح زهر روان فرسای مهاجرتم پیوسته در کام، هجری به وصل مخلوط دارم و شامی به صبح مربوط. از جهتی به مرحله ها دورم و به حیثیتی واقف بزم حضور.شمارهٔ ۷۵: دلنواز برادر با جان برابر کامکار من، رشحی از رشحات قلم محبت در تراوش آمده بود حدیقه خاطر محزون را قرین طراوت نمود، دیده در راه انتظار سفید را از مدادی سوادی بخشود، فرد:

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

قلمی برداشته و عزمی گماشته ام که بر آن حضرت مختصر عریضه ای نگارم و به دست آویز مقالی شرح حالی در میان آرم ولی به مقتضای... نشاط از تمادی ایام مهاجرتم مجال حکایت نیست و از تذکار شکر تصاعد اختر مسعود ملازمان و پستی طالع غیر محمود معاندان فرصت شکایت نه، همان اولی که به مصداق، مصرع: چو قرب کعبه حاصل شد منال از دوری منزل.
هوش مصنوعی: قلمی به دست گرفتم و عزم کرده‌ام که نامه‌ای کوتاه به آن بزرگوار بنویسم و به عنوان مقدمه، گزارشی از حال خود را نیز بیاورم. اما به دلیل... شادابی ناشی از مدت طولانی اقامتم، فرصتی برای روایت ندارم و از یادآوری شکرگزاری بابت پیشرفت‌های مساعد و پستی‌های ناشی از اوضاع بد دشمنان هم فرصتی برای شکایت نیست. همانی که در یک بیت آمده: وقتی که به کعبه نزدیک شدم، از دوری منزل دل‌تنگی ندارم.
در نگارش حالات زمان ماضی خویش را به سکوت راضی کرده به سپاس حصول این موهبت عظمی اقدام نمایم. منت خدای را که اگر چند صباحی آبای سبعه نامهربان و امهات اربعه سرگران شده در دیر شش در گیتی ترک وطن مالوف را مصلحت وقت دیدند، عاقبت لطف کامله حضرت باری مددکاری نموده وجودی را که شکست به هزار طبل و نفیر مقدور نبود، از یمن کله گوشه تاج ملازمان مودی به شکستی که تا نفخ صور درستی نپذیرد شد آری آری، فرد:
هوش مصنوعی: در نوشتن درباره گذشته، به سکوت پرداخته و از خداوند بابت این نعمت بزرگ شکرگزاری می‌کنم. خدا را شاکرم که اگرچه والدینم در دوران‌های سختی به سر برده و در چالش‌های زندگی دچار اضطراب شده بودند، اما در نهایت لطف و کمک الهی وجود من را نجات داد و به من قدرتی داد که هر مانع و مشکلی را با وجود تمام سختی‌ها پشت سر بگذارم.
گنج قارون که فرو می رود از خشم هنوز
خوانده باشی که هم از غیرت درویشان است
هوش مصنوعی: خزانه بزرگ قارون، حتی با از دست رفتن و افولش به خاطر خشم، هنوز هم نشانی از غیرت درویشان دارد.
زهی ثبات قدم و مردانگی که صد هزار نفس را از احتمال رحمت چند روزه عمری از قید زحمت خلاص و شهر شهر پریشان را بی غایله جمعیت و سپاه به شرف جمعیت اختصاص دادی، فرد:
هوش مصنوعی: افرادی که با ثبات قدم و شجاعت هستند، می‌توانند در شرایط سخت و پرمشکل زندگی، لحظاتی از آرامش و رحمت را تجربه کنند و با تلاش و اراده، بی‌نظمی‌ها و آشفتگی‌ها را به نظم تبدیل کنند. این افراد توانسته‌اند در میان هرج و مرج، به جمعیت و انسجام دست یابند و به ایجاد یک جامعه با ثبات و منظم بپردازند.
نپرورد این دایه مهربان
خلف چون تو در مهد نه آسمان
هوش مصنوعی: به نظر می‌رسد که دایه‌ای مهربان و خوب مانند تو، در این دنیا وجود ندارد و هیچ چیزی مانند آسمان، نمی‌تواند جایگزین تو باشد.
مراتب ارادت و اخلاص حقیر چون از شرح و بیان استغنا داشت درک آنرا به مرآت ضمیر ملازمان که آئینه صور حقایق است محفل داشته، زیاده گستاخی نکرد، مصرع: صورت نیک در آئینه صافی خوشتر. امید که پیوسته به صدور رقیمه جات و ارجاع خدمات بین الامثالم رهین مسرات دارند.
هوش مصنوعی: احساسات و ارادت من به شما از آن‌قدر عمیق و واضح است که نیازی به توضیح ندارد. بهتر است این احساسات را در دل دوستان و کسانی که حقیقت را منعکس می‌کنند جستجو کنید و در اینجا بیشتر از این صحبت نکنم. امیدوارم که همیشه با نوشتن نامه‌ها و ارائه خدمات به دیگران، در خوشحالی و رضایت شما سهیم باشم.