گنجور

شمارهٔ ۶۱ - به پیشخدمت نواب سیف الله میرزا نگاشته

بلاگردان مبارک وجودت شوم، دستخط مبارک که به آن طرز خوش و طور دلکش مرقوم داشته بودند زیارت شد. چندان دیده بر آن سودم که از سوداش جز بیاضی، و از بیاضش الاسودای نماند، فرد:

معجز است این نامه یا سحر حلال
هاتف آورد این سخن یا جبرئیل

قربان خامه و بنان و نامه و بیانت شوم، این عریضه که من به خدمت فرستادم و آن نصیحت های سرد بی مزه که شرح دادم غیر از سرکار مرشد هر که بود البته جواب نمیداد، و اگر لابد باید جوابی بدهد فحش مادر و پدر می فرستاد، فدای آن حوصله و بردباری و بنده نوازی و یاری که بجای خطا عطا فرماید و عوض فضیحت نصیحت کند، فرد:

بندگی هیچ نکردیم و طمع می دارم
که خداوندی از آن سیرت و اخلاق آید

بلاگردانت شوم، سی سال دور عالم گردیده ام و به انواع مختلف آدم ها دیده به آن سر مبارک و پیکر نازنین اگر محل راز دیده ام یا بوی آدم درست که اختیار زبانش را داشته باشد به دماغم رسیده، فرد:

آدمی در عالم خاکی نمی آید بدست
عالمی از نو بباید ساخت وز نو آدمی

مقصود از این بی ادبی ها آن است که بنیاد کار خود را محکم سازند و هر کسی را موافق و محرم ندهند، تا آبروی سرکار مرشد مهربانم برجاست، کارها همه به سامان است و دردها به درمان. کاری که به صبر ساخته نشود و امری که به تحمل پرداخته نیاید، ثمرش ندامت و شماتت خواهد بود، فرد:

صبر کن ای دل که صبر سیرت اهل صفاست
چاره عشق احتمال شرط محبت وفاست

تصدقت شوم، بلاگردانت شوم، این صبر از بابت ضرورتست والا چه صبری چه طاقتی چه آرامی چه افاقتی، اگر روز و شبم را می دانم یا تمیز بد از خوب می توانم، لعنت خدا و نفرین رسول بر من باد. حال با عروس جناغ دلخواه شکسته اند و عهد فیصل انجام بسته، بسیار خوب و مبارک است، انشاء الله شما خواهید برد و او هم به عهد خود وفا خواهد کرد، فرد:

گر فراقت نکشد جان به وصالت بدهم
تو گرو بردی اگر جفت و اگر طاق آید

امیدوارم ببری و زود ببری، آقاجانی بیک چهار پنج تومان بدهی دیوان دارد من هم امروز از نواب اشرف رقم معافی برای او خواهم گرفت. این هم خدمت من به عروس به شرط آنکه زود ببازد و به عهد خود وفا کند. باز دراز نفسی کردم به امام حسین اگر میدانم چه می نویسم باید عفو کنی، اگر قرشی برحبشی نبخشاید و مرشد به مرید راه ننماید بار به منزل و سفینه به ساحل نخواهد رسید، خود را به خدا و به خداوند سپردم.

شمارهٔ ۶۰ - به میرزا ابوجعفر اردکانی در اردکان نگاشته: فدایت شوم، شرحی که متن و پشت در برائت بهتان از مذمت قاضی و تداخل شرعیات وی نرم و درشت طرح افتاده بود زیارت شد. پیداست با آن مایه گواه و سوگند بد اندیشان خصمانه عنادی آورده اند و در میانه فسادی کرده.به شکرانه بی گناهی از آنچه رفت چشم پوشی و فراموشی اولی، معزی الیه را این روزها ملاقات و ملامت آمیز مقالات خواهم راند، تا دیگر بار به خیالی رنجیده نپوید و به محالی نسنجیده نگوید.شمارهٔ ۶۲: فلان مذکور ساخت که سرکار خداوند به علت تقاعد از ابقای رسم عریضه نگاری و انشای سلب عقیدت شعاری از این بنده تنگدل و گله مند است. سبحان الله مگر در حق منش خدای نخواسته تبدل حالی است و گمان ظهور کدورت و ملالی، احوالی که قابل نگارش مقالی آمد و استحضاری که پیشگاه شهود حضرت را از اخبار آن تدارک شماری شاید ندارم. اسباب مخارج از داخل وخارج موجود است و ابواب مداخل از خارج و داخل مسدود. آبای سبعه چون زن پدر نامهربانند، و امهات اربعه چون شوهر مادر سرگران. از این حال پریشان گفتن جز تلخی اوقات چه سود از شنفتن این سر بی سامان جز سد ابواب شادمانی چه خواهد گشود؟

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.