گنجور

شمارهٔ ۶۰ - به میرزا ابوجعفر اردکانی در اردکان نگاشته

فدایت شوم، شرحی که متن و پشت در برائت بهتان از مذمت قاضی و تداخل شرعیات وی نرم و درشت طرح افتاده بود زیارت شد. پیداست با آن مایه گواه و سوگند بد اندیشان خصمانه عنادی آورده اند و در میانه فسادی کرده.به شکرانه بی گناهی از آنچه رفت چشم پوشی و فراموشی اولی، معزی الیه را این روزها ملاقات و ملامت آمیز مقالات خواهم راند، تا دیگر بار به خیالی رنجیده نپوید و به محالی نسنجیده نگوید.

احمد اگر در نگارش عرض ارادت فرض عبادت مهمل ماند حضرت به نشر عنایت و بسط مکارم خجلش سازند. سال گذشته جوانی که بهره خط و حظ سواد و شوق تتبع ضمیمت خلق یوسفی و حلق داودی داشت بی کلفت زمانه سازی بر الفت خاکسار عزیمت بست. خالی از پیشه کار و کسب و اندیشه سلخ و قصب، پیوندش غنیمت یافتم. دل ها از دوسونرم و بازار مغازلت گرم افتاد. هر هنگام امکان مخاطبت نبود راز و نیاز قنبرک بافی بر مکاتبت می رفت، تقریبا هفتاد طغرا یا بیشترک به فرهنگ پارسی نامه نگار آمد و به تدریج از مسوده نقل بیاض شد.امسال از علت فردی دو مخالفین جندق که ریش سفیدان هفتاد و دو ملت اند، و ذلت غربت و زلات پیری دست و دلی که تلفیق شطری و تعلیق دو سطری توانم نیست، دوست را چون درخود من همچنان ظن چهر و یقین مهری است، به دستور قاضی در خواه و فرمایش آن شیوه نگارش ها و گزارش هاست.مقدرت به نیل مرادش وفا نکند و معذرت در گوش میلش بر نیاید. سخت فرومانده ام و تاکنون کشتی بر خشک رانده، اگر سرکار به انفاذ مسودات آن چند نامه که عهد ملاقات باطله شد ذمت خاکسار را منتی ثابت افتد، مصرع: بنده آزاد می سازی غلامی می خری.

من بنده نیز در ازای این زحمت و خورای این رحمت بیست طغرا مزخرفات تازه ترصیف را نیاز بزم شریف خواهم داشت. اگر راه عطلت سپرند و ساز غفلت آرند، تربیت های گذشته هدر و هبا و تقویت های بی منت جزو هوا خواهد شد، امیدگاهان طبقه علیه علما و دیگر مخادیم و دوستان را بنده ام و به خداوندی پرستند.عذر جداگانه ذرایع موقوف به طلاقت زبان و رشاقت بیان سرکار است.

شمارهٔ ۵۹ - به میرزا اسدالله وزیر خان خانان نگاشته: فدایت شوم، از عهد حرمان تاکنون دو سه ماه فزون است با تکریر ذرایع و تجدید عرایض از صدر حضرت که مطاف صدور باد و دل شکستگان نزدیک و دور را محل اسعاف سرور، از تلاوت کتابی تنزیل آیه روان حلاوت نیافت، و به قرائت خطابی زبور زیور از سواد ناکامی خاطر... بار برائت نجست، مصرع: تا چه در بحمدالله بر رسته صفاست و پیوسته وفا، چون دیگر بستگی های انواع جنس و ابنای انس بنیاد بر شید و زرقی نیست، التزام رقیمه نگاری و اقتحام فراموش کاری را فرق نخواهد بود، اینقدر هست که اگر پاس این کیش کنند و به صدور خطاب و رجوع خدمت منت بر پرستنده خویش نهند، از اندوه چشمداشت گریزی و حصول ارادت پرستان سرکاری است، پیوسه از بسط عنایت و نشر رعایت حضرت بیان ها می آرد و داستان ها می نگارد، نوبه نو دل بند احسانی دیگر است و خاطر مرهون امتنانی دیگر، در ازای آن فضل... روان به کدام سپاس دم زند و به خدای این بذل جز نیاز« ما عرفناک حق معرفتک» بچه عرفان شناخت جوید.شمارهٔ ۶۱ - به پیشخدمت نواب سیف الله میرزا نگاشته: بلاگردان مبارک وجودت شوم، دستخط مبارک که به آن طرز خوش و طور دلکش مرقوم داشته بودند زیارت شد. چندان دیده بر آن سودم که از سوداش جز بیاضی، و از بیاضش الاسودای نماند، فرد:

اطلاعات

منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

فدایت شوم، شرحی که متن و پشت در برائت بهتان از مذمت قاضی و تداخل شرعیات وی نرم و درشت طرح افتاده بود زیارت شد. پیداست با آن مایه گواه و سوگند بد اندیشان خصمانه عنادی آورده اند و در میانه فسادی کرده.به شکرانه بی گناهی از آنچه رفت چشم پوشی و فراموشی اولی، معزی الیه را این روزها ملاقات و ملامت آمیز مقالات خواهم راند، تا دیگر بار به خیالی رنجیده نپوید و به محالی نسنجیده نگوید.
هوش مصنوعی: عزیزم، متنی که در آن به انتقادهای قاضی و تداخل مسائل شرعی پرداخته شده است، خوانده‌ام. به نظر می‌رسد که با شواهد و اظهاراتی از جانب بدخواهان که عمدی در آنها وجود دارد، همراه شده است و در این بین مشکلی به وجود آمده است. به خاطر بی‌گناهی از آنچه که اتفاق افتاد، بهتر است فراموش کنیم و چشم‌پوشی کنیم. در این روزها قصد دارم با معزی الیه ملاقات کنم و درباره مسائل به شکل ملامت‌آمیز صحبت کنم تا دوباره بدون دلیل رنجیده خاطر نشود و اظهارات اشتباهی نداشته باشد.
احمد اگر در نگارش عرض ارادت فرض عبادت مهمل ماند حضرت به نشر عنایت و بسط مکارم خجلش سازند. سال گذشته جوانی که بهره خط و حظ سواد و شوق تتبع ضمیمت خلق یوسفی و حلق داودی داشت بی کلفت زمانه سازی بر الفت خاکسار عزیمت بست. خالی از پیشه کار و کسب و اندیشه سلخ و قصب، پیوندش غنیمت یافتم. دل ها از دوسونرم و بازار مغازلت گرم افتاد. هر هنگام امکان مخاطبت نبود راز و نیاز قنبرک بافی بر مکاتبت می رفت، تقریبا هفتاد طغرا یا بیشترک به فرهنگ پارسی نامه نگار آمد و به تدریج از مسوده نقل بیاض شد.امسال از علت فردی دو مخالفین جندق که ریش سفیدان هفتاد و دو ملت اند، و ذلت غربت و زلات پیری دست و دلی که تلفیق شطری و تعلیق دو سطری توانم نیست، دوست را چون درخود من همچنان ظن چهر و یقین مهری است، به دستور قاضی در خواه و فرمایش آن شیوه نگارش ها و گزارش هاست.مقدرت به نیل مرادش وفا نکند و معذرت در گوش میلش بر نیاید. سخت فرومانده ام و تاکنون کشتی بر خشک رانده، اگر سرکار به انفاذ مسودات آن چند نامه که عهد ملاقات باطله شد ذمت خاکسار را منتی ثابت افتد، مصرع: بنده آزاد می سازی غلامی می خری.
هوش مصنوعی: اگر احمد در نوشتن ارادت خود به مقام مقدس نتواند مناسب عمل کند، به سبب مهمل ماندن عبادت، از جانب آن مقام با عنایت و محبت سرافکنده خواهد شد. سال گذشته جوانی با سواد و شوق و ذوقی مانند یوسف که همیشه در جستجوی علم بود، در پی ایجاد دوستی با من به من نزدیک شد. او بی‌کار و بی‌فکر بود، اما ارتباط ما برایم ارزشمند بود. دل‌هایمان به یکدیگر نزدیک شد و ارتباط‌مان قوت گرفت. هر گاه امکان گفتگو فراهم نبود، نامه‌نگاری‌های صمیمانه‌ای میان ما صورت می‌گرفت که حدوداً هفتاد نامه به زبان فارسی نگاشته شد و به مرور زمان به کاغذ سفید منتقل گشت. امسال به سبب برخی مسائل فردی و دو نفر از مخالفان، که افراد با تجربه‌ای هستند، و به دلیل مشکلات زندگی و پیر شدن، نتوانستم به خوبی با دوستی که در دل به او محبت دارم ارتباط برقرار کنم. به درخواست قاضی، در حال نوشتن و گزارش دادن هستم. اما اگر در رسیدن به خواسته‌هایم موفق نباشم، این موضوع باعث ناراحتی و عذرخواهی من خواهد شد. من در حال حاضر در شرایط دشواری قرار دارم و اگر سرکار بتوانید نامه‌های سابق را بررسی کنید که قرار ملاقات ما به هم خورده است، این مسئله، برای من می‌تواند یک افتخار باشد.
من بنده نیز در ازای این زحمت و خورای این رحمت بیست طغرا مزخرفات تازه ترصیف را نیاز بزم شریف خواهم داشت. اگر راه عطلت سپرند و ساز غفلت آرند، تربیت های گذشته هدر و هبا و تقویت های بی منت جزو هوا خواهد شد، امیدگاهان طبقه علیه علما و دیگر مخادیم و دوستان را بنده ام و به خداوندی پرستند.عذر جداگانه ذرایع موقوف به طلاقت زبان و رشاقت بیان سرکار است.
هوش مصنوعی: من هم در ازای این تلاش و بهره‌مندی از این نعمت، به بیست طغرا نیاز دارم تا مطالب جدیدی برای جمع محترم ارائه دهم. اگر راه راحتی بیابید و بی‌توجهی پیش بگیرید، آموزش‌های گذشته هدر می‌رود و حمایت‌های بی‌وقفه بی‌فایده خواهد بود. من طرفدار طبقه‌ای هستم که در برابر علما و دیگر رهبران و دوستان ایستادگی می‌کند و به خداوند نیز توکل دارم. همچنین عذر جداگانه‌ای در ارتباط با قدرت بیان و بیان رسای شما وجود دارد.