اطلاعات
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
همه در خورد وصال تو و ما از همه کم
همه حیران جمال تو و ما از همه بیش
هوش مصنوعی: همه در حال چشیدن لذت به وصال تو هستند، و ما از همه کمتر باشنده هستیم. در عوض، ما بیشتر از همه به زیبایی تو خیره شدهایم و دچار حیرتیم.
شب هشتم در خدمت سرکار امید گاهی میرزا عبدالحسین از شین جنس دو پا آسوده بودیم، و از حرمان حضورت بیش از گنجائی املا و انشا فرسوده. دو طغرا نامه که به سرکار میرزا و گرامی سرور نیاز افتاده بود فراز آمد و ساحت انجمن از نافه مداد و نکهت سوداش شرم صحرای تبت و رشک شهربند طراز آمد. در نامه آقا از من نیز نامی رانده اند، و با بی خوانده. سپاس سلامت و امان تقدیم رفت. تا کی بند امتناع گسسته و آن رم زده صید که زندان ها شکسته و کمندها دریده ازین قید جسته و ما را نیز به دولت پیوندش دل از دام هزار گرفتاری رسته گردد. بار خدا را گواه می آرم که پس از غیبت سرکار دم آبی بی دریا دریا خون جگر نگماشتم، و دستم بر خوان دوست ودشمن لب نانی بی آنکه کوه کوه استخوان کاهد و دشت دشت تن و جان فرساید نشکستم.
هوش مصنوعی: در شب هشتم، در کنار جناب امید و میرزا عبدالحسین بودیم و از دوری حضورشان قلبمان پر از حسرت بود. دو نامه که به آقای میرزا و دوست عزیزمان نیاز داشتیم، ارسال شد. فضایی که در انجمن حاکم بود، یادآور خوشبوئی و شیرینی کلام بود، که حتی با زیباییهای طبیعت قابل مقایسه نبود. در یکی از نامهها نام من نیز ذکر شده بود و بدون اینکه آن را بخوانم. برای سلامتی و امنیت آنها دعا کردم. امیدوارم روزی بندهای ناراحتی از بین برود و ما هم به خوشبختی و ارتباط دوبارهامان با آنها دست پیدا کنیم. بار الها، گواهی میدهم که پس از دوری آقایان، از شدت غصه آب و نانی نداشتم و هرگز تلاشی در این راستا نکردم که خود را به زحمت بیندازم.
روانی که پرورش اندوز دیدار است از شام و چاشت چه فزایش گیرد؟ مذاقی که گمارش از لعل کوثر گوار دوست همی برد کی و کجا از کیفیت کدام می آسایش اندوز، و خالی از مغازلات زنانه و معاملات زمانه دور از تو مرغی پر ریخته ام و اسیری به حلق آویخته. با آن بسط معاشرت و نشر آمیزش که دیده و دانی به دستی پای از همه کشیدم و پیوند از همه بریدم که با آن حسن عقیدت و پیمان دیرین سرکار میرزا محمد علی را سالی فزون رفت تا ملاقات نخاسته دیدار دیگران را از این مراودت کاستگی ها پیداست، اگر بار خدا مقدر کرده باشد و مرا میسر گردد، در این پایان پیری و آغاز نیری تاکنون صدباره پیوند از همه حتی زن و فرزند باز گسسته بودم.
هوش مصنوعی: روان فردی که در پی کسب معاشرت و دیدار است، از شب و روز چه برکت و افزایشی خواهد گرفت؟ لذتی که از نوشیدن جام کوثر دوست میبرد چه زمانی و کجا میتواند آرامش بخش باشد و چگونه میتواند از سر و صدای زندگی و سرگرمیهای زنان و تجارت دور بماند؟ من مرغی را در دوری تو در قفس گذاشتهام و اسیری بر گردن آویختهام. با وجود گسترش روابط و آشناییهایی که به آنها واقفی، من از همه چیز دست کشیدهام و پیوندها را بریدهام. با حسن نیتی که نسبت به میرزا محمد علی دارم، یک سال بیشتر از دیدن دیگران دور ماندهام و این دوری از ارتباطات به وضوح دیده میشود. اگر خدا بخواهد و مقدر کرده باشد که این ملاقات میسر شود، در این روزهای پایانی عمر و آغاز دوران جدید، تا کنون از همه افراد، حتی زن و فرزند، فاصله گرفتهام.