گنجور

شمارهٔ ۵۰ - به آقا محمد ابراهیم ارباب اصفهانی که مجاور کربلا بوده نگاشته

روزی که خاطر به خیالی پراکنده بود و دل از سینه ناکام به خون آکنده، دستخط شریف عز وصول بخشود. شکرانه این دولت دیریاب را روی دل از هر خطره و خیالی تافته، فرح و گشایشی در زیارت آن یافتم. تلاوت کوثر حلاوتش مایه پرداز مره ملالت شد، و قرائت آرام ارادتش ذمت جان را از دام دشوار ادای اندوه برائت انگیخت. بهمان آستان که قبله راستان است از در صورت و معنی آن مایه زیبا و شیوا نگارش و گزارش رفته، که مکنت فصحای عرب و عجم و مقدور ادبای ترک و دیلم نیست، با همه نفرت و تبرای من از مقامات ریاست و مقاسات سیاست به ذوق آنکه توام راقم اخبار و منشی اسرار آئی، در این پایان پیری دیگ امارت می پزم و سودای ایالت. اگر ندمای صورت بین و ظرفای مضمون باز، حمل تیتال و تملق نمی کردند، سرمشق اولاد خویش را چون تعلیقات استادان تسمه حاشیه می کردم و موکب جلالش را از مترسلات میرزا حسن و منشات معتمد جنیبت و غاشیه می پرداختم. با آن گوهر مستعد و التزام حضور خداوندی شعری و استسعاد آن همایون درگاه آسمان فرگاه، و آن انگیز تحصیل و تتبع که پاک یزدان در سمت پاک حضرت سرشته، این مایه آرایش و فزایش همان قصه قطره قنطار است و داستان مشت و خروار. باری احوالی که املای طرحش طرب زاید، و انشای شرحش کرب کاهد نیست، ازمان درد زانو و ابرام دیگر رنج ها زاید الوصفم افسرده دارد و زیاده بر حد بیان دلمرده، سجود آن درد استیفای شهود مسعود شعری و حضرت قوی است ولی این ضعیف تمنا را جز اقوای دعای بی ریب مخدوم بار به منزل و سفینه به ساحل نرساند، مصرع: عروج بر فلک سروری به دشواری است.

پیش از این شطری اوضاع درویش راستین و مختار راستان آقا باقر در طی دو سطری معروض افتاد، سال گذشته از جور انبوهی اجامره داوری به دربار اعلی کشید. مورد التفاتی ملوکانه شد. حکم تنبیه الواط و اخذ دیت و تخفیف منافع ده پنج حاجی تقی که به حیله شرعی و پیله عرفی تراشیده، و منع علمای قشریه از انتزاع و تصرف باغ و دیگر چیزها که موجب اصلاح است صادر، و پانزده تومان مستمری نیز که با منال شرب باغات مساوات داشت، از صدر اعلا فرمان گذشت، با عزی فره و سپاسی فراوان باز فرمود. ولی با آن قرض منافع زای و فقدان دخل معین و اخراجات مقرر و عیال فراوان و بخت وارون تخت و آن استغنای عقیم و فقد درم و فرط کرم، پیداست بی فضل خاصه بار خدائی و بذل بی ضنت قضا، بقول مردم، پل آن طرف آب است، و دعای من و آمین تو غیر مستجاب. سامان من سپاس و ستایش بار خدا را از مداخل املاک و ریع قلیل معامله به تقصیر و اقتصاد روبراه است، و به فر مناعت و قناعت فارغ از توجه درویش و تفقد شاه. اگر به دعا این زندگانی را بقا، بلکه فزایش خواهند، البته بخشش و بخشایش خواهد رست، و این چهل تن عیال را به فزود جامه و جیره فزایش و آسایش نو خواهد زاد. پاس حشمت و حفظ خدمت نواب سیف الدوله را به دستی پایدار و به پائی سرنه که شرمنده شود و هر هنگام عهد اندیش ایالت اصفهان آید از پریشانی تو و پشیمانی خود پراکنده، خدمات را در طی مفاوضات فرمایش که در انجامش بی اجرای منت وامید تلافی و تمنای ثواب بذل آسایش خواهم کرد.

اطلاعات

منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

روزی که خاطر به خیالی پراکنده بود و دل از سینه ناکام به خون آکنده، دستخط شریف عز وصول بخشود. شکرانه این دولت دیریاب را روی دل از هر خطره و خیالی تافته، فرح و گشایشی در زیارت آن یافتم. تلاوت کوثر حلاوتش مایه پرداز مره ملالت شد، و قرائت آرام ارادتش ذمت جان را از دام دشوار ادای اندوه برائت انگیخت. بهمان آستان که قبله راستان است از در صورت و معنی آن مایه زیبا و شیوا نگارش و گزارش رفته، که مکنت فصحای عرب و عجم و مقدور ادبای ترک و دیلم نیست، با همه نفرت و تبرای من از مقامات ریاست و مقاسات سیاست به ذوق آنکه توام راقم اخبار و منشی اسرار آئی، در این پایان پیری دیگ امارت می پزم و سودای ایالت. اگر ندمای صورت بین و ظرفای مضمون باز، حمل تیتال و تملق نمی کردند، سرمشق اولاد خویش را چون تعلیقات استادان تسمه حاشیه می کردم و موکب جلالش را از مترسلات میرزا حسن و منشات معتمد جنیبت و غاشیه می پرداختم. با آن گوهر مستعد و التزام حضور خداوندی شعری و استسعاد آن همایون درگاه آسمان فرگاه، و آن انگیز تحصیل و تتبع که پاک یزدان در سمت پاک حضرت سرشته، این مایه آرایش و فزایش همان قصه قطره قنطار است و داستان مشت و خروار. باری احوالی که املای طرحش طرب زاید، و انشای شرحش کرب کاهد نیست، ازمان درد زانو و ابرام دیگر رنج ها زاید الوصفم افسرده دارد و زیاده بر حد بیان دلمرده، سجود آن درد استیفای شهود مسعود شعری و حضرت قوی است ولی این ضعیف تمنا را جز اقوای دعای بی ریب مخدوم بار به منزل و سفینه به ساحل نرساند، مصرع: عروج بر فلک سروری به دشواری است.
هوش مصنوعی: روزی که ذهنم همراه با افکار پراکنده بود و قلبم از ناامیدی پر از درد، با نامه‌ای از عزت و بخشش روبه‌رو شدم. به خاطر این خوشبختی کمیاب، احساس شعف و آرامش در دل پیدا کردم و در زیارت آن مکان، گشایش و شادی یافتم. خواندن سوره کوثر شیرینی خاصی به من بخشید و با قرائت آن، احساس نزدیکی و ارادت به وجودم آرامش داد. در آن مکان مقدس که قبله‌ی راستین محسوب می‌شود، با زیبایی و شیوایی خاصی نوشتار و بیان شده بود که هیچ شاعر و نویسنده‌ای از عرب و عجم یا شور و دیلم نمی‌تواند به آن برسد. با اینکه از مقامات ریاست و سیاست بیزارم، به خاطر اینکه خود را نویسنده اخبار و رازها می‌دانم، در این دوران پیری و کسالت، دنبال مقام و قدرت هستم. اگر چهره‌ها و محتوای متن آراسته نبود، هرگز نمی‌توانستم افکار نسل آینده‌ام را به خوبی بیان کنم و عظمت آن را از نوشته‌های دیگران استخراج کنم. با این حال، این تمایل بسیار قوی دارد و تنها دعای بی‌ریای حاکم می‌تواند مرا به مقصد برساند. به‌راستی، عروج به جایگاه‌های بالاتر، کار آسانی نیست.
پیش از این شطری اوضاع درویش راستین و مختار راستان آقا باقر در طی دو سطری معروض افتاد، سال گذشته از جور انبوهی اجامره داوری به دربار اعلی کشید. مورد التفاتی ملوکانه شد. حکم تنبیه الواط و اخذ دیت و تخفیف منافع ده پنج حاجی تقی که به حیله شرعی و پیله عرفی تراشیده، و منع علمای قشریه از انتزاع و تصرف باغ و دیگر چیزها که موجب اصلاح است صادر، و پانزده تومان مستمری نیز که با منال شرب باغات مساوات داشت، از صدر اعلا فرمان گذشت، با عزی فره و سپاسی فراوان باز فرمود. ولی با آن قرض منافع زای و فقدان دخل معین و اخراجات مقرر و عیال فراوان و بخت وارون تخت و آن استغنای عقیم و فقد درم و فرط کرم، پیداست بی فضل خاصه بار خدائی و بذل بی ضنت قضا، بقول مردم، پل آن طرف آب است، و دعای من و آمین تو غیر مستجاب. سامان من سپاس و ستایش بار خدا را از مداخل املاک و ریع قلیل معامله به تقصیر و اقتصاد روبراه است، و به فر مناعت و قناعت فارغ از توجه درویش و تفقد شاه. اگر به دعا این زندگانی را بقا، بلکه فزایش خواهند، البته بخشش و بخشایش خواهد رست، و این چهل تن عیال را به فزود جامه و جیره فزایش و آسایش نو خواهد زاد. پاس حشمت و حفظ خدمت نواب سیف الدوله را به دستی پایدار و به پائی سرنه که شرمنده شود و هر هنگام عهد اندیش ایالت اصفهان آید از پریشانی تو و پشیمانی خود پراکنده، خدمات را در طی مفاوضات فرمایش که در انجامش بی اجرای منت وامید تلافی و تمنای ثواب بذل آسایش خواهم کرد.
هوش مصنوعی: در متن اشاره شده، به اوضاع دشوار و چالش‌های زندگی یک درویش و مختار اشاره شده است. سال گذشته او درپی نابرابری‌ها و مشکلات مالی، به دربار پناه برده و توانسته توجه شاه را جلب کند. دستوری صادر شده که شامل تنبیه برخی افراد و حفظ املاک از دستبرد دیگران است. همچنین مبلغی به عنوان مستمری برای او تعیین شده است. با این حال، او با مشکلات مالی و عدم ثبات اقتصادی مواجه است و احساس می‌کند که دعای او برای بهبود وضعیتش مستجاب نمی‌شود. او از خدای خود سپاسگزاری کرده و به وضعیت مالی نامطلوب خود اشاره می‌کند. در نهایت، امید دارد که با دعا و بخشش، زندگی بهتری برای خود و خانواده‌اش فراهم کند و از نواب و مسئولین نیز تقاضای کمک دارد.