گنجور

شمارهٔ ۴۴ - ایضا از قول علی اکبر خان دامغانی نگاشته

قربانت شوم، دستخط مبارک که آورده آن شیرین بیان بود وپرورده آن رنگین بنان زیارت شد. تعویذ تب های کربت کردم و چراغ شب های غربت. دلم از درد آسوده ساخت و گردم از چهره باز پرداخت، فرد:

این قاصد از کدام زمین است مشکبوی
وین نامه در چه داشت که گیتی معطر است

فرموده اند رنج شتاب دیدی و زحمت آفتاب، از آن روز که درنگ اندیش کوی توام و در سایه جعد مشکین موی تو، نه از شتابم کلال است نه از آفتاب ملال، فرد:

هزار بادیه سهل است با وجود تو رفتن
اگر خلاف کنم سعدیا به سوی تو باشم

خاصه این سفر که قصدم دعای وجود فرخ فال بود و در خواست وصال سعادت اتصال، آن دولت از کجا که مرا در کنار نشانی، و به آستین عنایتم از چهره غبار فشانی. مرا غبار راه تو پیرایه جمال است و کاهش طریق طلب سرمایه کمال، فرد:

دست از طلب ندارم تا کام من بر آید
یا تن رسد به جانان یا جان زتن برآید

باری این ها همه حرف و حکایت است، و افسانه و روایت چاره وصال است نه مقال و درمان دیدار است نه خیال، فرد:

یا بر شکر خویش مرا مهمان خواه
یا بر جگر ریش به مهمان من آی

باقی فدایت.

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

قربانت شوم، دستخط مبارک که آورده آن شیرین بیان بود وپرورده آن رنگین بنان زیارت شد. تعویذ تب های کربت کردم و چراغ شب های غربت. دلم از درد آسوده ساخت و گردم از چهره باز پرداخت، فرد:
هوش مصنوعی: عزیزم، نوشته‌ای که آوردی بسیار زیبا و دلنشین بود و احساسات عمیقی را منتقل کرد. من به خوبی از آن بهره‌مند شدم و با آن دلخوشی‌هایم را آرام کردم و در شب‌های تنهایی را روشن کردم. حالا دیگر قلبم از درد رها شده و چهره‌ام نیز شاداب شده است.
این قاصد از کدام زمین است مشکبوی
وین نامه در چه داشت که گیتی معطر است
هوش مصنوعی: این خبرآور از کدام سرزمین خوشبو آمده و این نامه چه محتوایی دارد که جهان را معطر کرده است؟
فرموده اند رنج شتاب دیدی و زحمت آفتاب، از آن روز که درنگ اندیش کوی توام و در سایه جعد مشکین موی تو، نه از شتابم کلال است نه از آفتاب ملال، فرد:
هوش مصنوعی: گفته‌اند که با وجود درد و زحمتی که از عشق تو می‌کشم، دیگر نه از سرعت زمان خسته‌ام و نه از تابش آفتاب ناراحت. از آن روزی که در فکر تو هستم و زیر سایه موی سیاهت قرار دارم، به هیچ چیز دیگری فکر نمی‌کنم.
هزار بادیه سهل است با وجود تو رفتن
اگر خلاف کنم سعدیا به سوی تو باشم
هوش مصنوعی: با وجود تو، رفتن در هزار راه دشوار هم آسان می‌شود. اگر هم بخواهم خلافی کنم، تنها می‌خواهم به سمت تو بیایم، سعدی جان.
خاصه این سفر که قصدم دعای وجود فرخ فال بود و در خواست وصال سعادت اتصال، آن دولت از کجا که مرا در کنار نشانی، و به آستین عنایتم از چهره غبار فشانی. مرا غبار راه تو پیرایه جمال است و کاهش طریق طلب سرمایه کمال، فرد:
هوش مصنوعی: به ویژه در این سفر که هدفم طلب دعای خیر و خوشبختی بود و خواسته‌ام رسیدن به سعادت و وصل به آن نعمت‌ها بود. نمی‌دانم آن خوشبختی از کجا می‌تواند مرا در کنار خود قرار دهد و از لطف خود به من نشان دهد. غبار راه تو زینت بخش جمال من است و کمبود در مسیر طلب، سرمایه‌ی کمال من را شکل می‌دهد.
دست از طلب ندارم تا کام من بر آید
یا تن رسد به جانان یا جان زتن برآید
هوش مصنوعی: من از تلاش برای رسیدن به خواسته‌ام دست نخواهم کشید تا زمانی که به هدفم برسم، یا محبوبم به من نزدیک شود یا اینکه جانم از بدنم جدا گردد.
باری این ها همه حرف و حکایت است، و افسانه و روایت چاره وصال است نه مقال و درمان دیدار است نه خیال، فرد:
هوش مصنوعی: این‌ها همه داستان و روایت هستند و افسانه‌هایی برای رسیدن به عشق، نه مطالب علمی و واقعی برای درمان دیدار و نه تصورات ذهنی.
یا بر شکر خویش مرا مهمان خواه
یا بر جگر ریش به مهمان من آی
هوش مصنوعی: یا مرا با خوشحالی و محبت پذیرایی کن، یا با درد و رنج در دل من، به مهمانی من بیایید.
باقی فدایت.
هوش مصنوعی: باقی در خدمت شما هستم.