گنجور

شمارهٔ ۴۳ - از قول علی اکبر خان دامغانی به نامزد او نگاشته

خدایا خدایا تا کی بار خامه کشم و کارنامه کنم، تمهید درود و سلام آرم و ترتیب پیک و پیام، مگرم درد دل در آن محفل گوش گزار افتد وصورت آشفتگی شهود حضرت یار گردد، در نامه جز تعارف چه توان نگاشت و با قاصد جز آه و ناله چه توان سرود، فرد:

شرح حال مشتاقان دل به دل تواند گفت
آن نه شیوه قاصد این نه کار مکتوب است

درد دل به که گویم و چاره این رنج مشکل از که جویم، نامه محرم این راز و قاصد همدم این نیاز نیست، فرد:

مرا به گوش تو باید حکایت از لب خویش
دریغ باشد پیغام ما به دست رسول

من ذره ام تو خورشید، من بنده ام تو جمشید، اگر سایه شوم پیرامنت نیارم گشت، و اگر زلف گردم سر بر دامنت نیارم سود، فرد:

سلطانی و در دل غم درویشت نیست
درویشم و دست من به سلطان نرسد

قصه ما داستان کهربا و کاه است و افسانه باران و گیاه. اگر کششی از آن سو نخیزد، کوشش من جز حسرت چه ثمر خواهد داد، و چنانچه ابر به رحمت نبارد جنبش این شاخ پژمرده کدام اثر خواهد کرد، فرد:

ز سعی من چه گشاید تو ره به خویشتنم ده
که چشم عقل ضعیف است بی چراغ هدایت

گنج با مار انباز است و گل با خار دمساز، لاله ردیف خس است و شکر شکار مگس. چرا باید این محروم از تو دور باشد و این تن خوار از آن جان گرامی مهجور. به رحمت بارم ده و دولت بوس و کنار بخش، فرد:

از لب نغز گفت تو حکم به بوسه ها رود
عدل خدائی ار دهد اجر لب خموش من

زیاده جرات اطناب و قدرت سوال و جواب ندارم، مترصدم بدان حضرتم راهی نمائی و درآن نازنین آغوش که مقیمش را از بهشت فراموش است جایگاهی بخشی، فرد:

گر به تشریف قبولم بنوازی ملکم
ور به تازانه قهرم بزنی شیطانم

اطلاعات

وزن: فاعلن مفاعیلن فاعلن مفاعیلن (مقتضب مثمن مطوی مقطوع)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

خدایا خدایا تا کی بار خامه کشم و کارنامه کنم، تمهید درود و سلام آرم و ترتیب پیک و پیام، مگرم درد دل در آن محفل گوش گزار افتد وصورت آشفتگی شهود حضرت یار گردد، در نامه جز تعارف چه توان نگاشت و با قاصد جز آه و ناله چه توان سرود، فرد:
هوش مصنوعی: خدایا، تا کی باید بار کارهای بی‌نتیجه را به دوش بکشم و تلاش کنم؟ تا کی باید به فکر سلام و درود باشم و پیام‌ها را آماده کنم؟ آیا درد دل من در آن جمع شنیده خواهد شد و آیا چهره پریشان من به دیدار یار خواهد رسید؟ در نامه‌ام جز تعارف چه چیزی می‌توانم بنویسم و با پیام‌رسان جز آه و ناله چه چیزی می‌توانم بگویم؟
شرح حال مشتاقان دل به دل تواند گفت
آن نه شیوه قاصد این نه کار مکتوب است
هوش مصنوعی: قصه عشق و حال عاشق‌ها را فقط یک دل می‌تواند به دل دیگر بگوید. این داستان‌ها نه برای بیان کردن به وسیله پیغام‌رسان است و نه برای نوشتن در نامه‌ها.
درد دل به که گویم و چاره این رنج مشکل از که جویم، نامه محرم این راز و قاصد همدم این نیاز نیست، فرد:
هوش مصنوعی: با کی درد و دل کنم و به دنبال چه کسی باشم تا برای این رنج بزرگ چاره‌ای پیدا کنم؟ نامه‌بر این راز و کسی که همراز من باشد، وجود ندارد.
مرا به گوش تو باید حکایت از لب خویش
دریغ باشد پیغام ما به دست رسول
هوش مصنوعی: شنیده‌ها و پیام‌های ما باید از طریق تو به گوش تو برسد، نه از زبان دیگران.
من ذره ام تو خورشید، من بنده ام تو جمشید، اگر سایه شوم پیرامنت نیارم گشت، و اگر زلف گردم سر بر دامنت نیارم سود، فرد:
هوش مصنوعی: من ذره‌ای کوچک هستم و تو خورشید بزرگی. من بنده‌ای هستم و تو مانند جمشید با عظمت و شکوه. اگر به دور تو سایه‌ای باشم، هیچ دگران در اطرافم نخواهند چرخید. و اگر موهایم به دور تو بیفتد، برای من هیچ فایده‌ای نخواهد داشت.
سلطانی و در دل غم درویشت نیست
درویشم و دست من به سلطان نرسد
هوش مصنوعی: در اینجا گوینده اشاره می‌کند که هرچند ممکن است در مقام سلطنت باشد، اما در دل حزن یک درویش را حس می‌کند. او خود را درویش می‌داند و می‌فهمد که دستیابی به سلطانی و مقام و ثروت برای او امکان‌پذیر نیست.
قصه ما داستان کهربا و کاه است و افسانه باران و گیاه. اگر کششی از آن سو نخیزد، کوشش من جز حسرت چه ثمر خواهد داد، و چنانچه ابر به رحمت نبارد جنبش این شاخ پژمرده کدام اثر خواهد کرد، فرد:
هوش مصنوعی: داستان ما درباره کهربا و کاه است و حکایت باران و گیاه. اگر از آن سوی این رابطه حرکتی ایجاد نشود، تلاش من تنها حسرت و ناامیدی به بار خواهد آورد. و اگر ابر رحمت نبارد، هیچ تحرکی از این شاخه پژمرده نتیجه‌ای نخواهد داشت.
ز سعی من چه گشاید تو ره به خویشتنم ده
که چشم عقل ضعیف است بی چراغ هدایت
هوش مصنوعی: از تلاش من چه ثمری خواهد بود؟ فقط راهی به خودم باز کن، زیرا چشم عقل من ضعیف است و بدون نور هدایت نمی‌تواند درست ببیند.
گنج با مار انباز است و گل با خار دمساز، لاله ردیف خس است و شکر شکار مگس. چرا باید این محروم از تو دور باشد و این تن خوار از آن جان گرامی مهجور. به رحمت بارم ده و دولت بوس و کنار بخش، فرد:
هوش مصنوعی: خزانه با مار همراه است و گل با خار پیوند دارد، لاله همواره در کنار علف است و شکر شکار مگس می‌شود. چرا باید این فرد محروم از تو دور باشد و این بدن رنجور از آن جان عزیز بی‌خبر باشد؟ به من رحمت کن و نعمت بوسه و آغوش را ببخش.
از لب نغز گفت تو حکم به بوسه ها رود
عدل خدائی ار دهد اجر لب خموش من
هوش مصنوعی: اگر تو با زیبایی‌های خود لبخند بزنی و سخن به دلنشینی بگویی، حکم عشق و محبت به بوسه‌ها را صادر می‌کنی و در آن صورت، اگر خداوند پاداشی برای لب‌های خاموش من در نظر بگیرد، این اجری است که ممکن است به من داده شود.
زیاده جرات اطناب و قدرت سوال و جواب ندارم، مترصدم بدان حضرتم راهی نمائی و درآن نازنین آغوش که مقیمش را از بهشت فراموش است جایگاهی بخشی، فرد:
هوش مصنوعی: من جرات بیان جزئیات و پرسش و پاسخ زیاد ندارم. امیدوارم شما به من راهنمایی کنید و در آن آغوش زیبایی که ساکن آن فراموش کرده بهشت است، جایی به من اختصاص دهید.
گر به تشریف قبولم بنوازی ملکم
ور به تازانه قهرم بزنی شیطانم
هوش مصنوعی: اگر با مهربانی و احترام به من توجه کنی، پادشاهی من را تأیید می‌کنی. اما اگر با خشم و عصبانیت با من رفتار کنی، مرا به شیطنت می‌بری.